ویگن دردریان

هوشنگ سارنج – تورنتو

اى كاش از نخست لقب سلطان نداشتى

آنچه كه امروزه هنر و هنرمند نام دارد، از پالونه  ى (۱) زمانه اى سخت گذشته و پشت دیواره  هاى ستبر بى مهرى زندگى كرده تا به ما رسیده است. در مرزبندى هنر مجاز و غیر مجاز و هوادارى از رعایت حدود بى  بندوبارى همواره تیغ تیز اهانت و بدگویى و آزار برگردن هنرمند دیده مى  شود و چاشنى آن همه مزه  ى تلخ و گزنده نیش سخن، كوچك شمارى كار و سرزنش همسایه هم بود.

هنرمندان براى ارمغان شادى به همشهریان خویش در سایه ى ترس خفتبار ازین خانه به آن خانه پنهانى و ناشناس همیان احساس هنرى ماتمزده را مى  كشیدند و خوار مایه در جمع شادمان هنرنمایى مى كردند.با آنهمه، موسیقى ایرانى (كلاسیك) لنگ لنگان خود را كشید و در میان اشرافیت مرفه و كلان زمین داران و فرمانروایان جشن  ساز و پناه كاخهاى امن در چهره ى موسیقى فخیم، سنگین، متین، آرام و تا اندازه  اى غمنواز همر اه سازهاى ظریف، زیبا، فنى و كارشناسانه ادامه ى زندگانى داد.

بیشتر رعایا و مردمان عادى شهرى یا روستایى، نیز در جشن و سوگوارى در سرناى خویش دمیدند و بر دهل و نقاره ها كوبیدند و ترانه هاى آرزومندانه ى خود را هم خواندند. تا اینكه از دنیاى پر تحول موزیك غربى، موج عظیم جهانى موسیقى جاز و پاپ و راك، همزمان با گسترش ابزارهاى پیشرفته ى انتقال صوت به ایران رسید. این شیوه بر پایه ى زیر ساخت فرهنگ پر جنبش، تپنده و طبیعت متحرك خود، ﻻیه هایى از جوانان نوخواه و پژوهنده را متاثر ساخت. یكى از آن جوانان با داشتن زمینه  ى خانوادگى، اعتقادى و بینش فردى، ویگن دردریان بود. او ۷۶ سال پیش در زادبومش، شهر تاریخى همدان شهر احساس سبز، طراوت جارى و مردمان مهربان، به دنیا آمد.

نخستین آموزشگاه سرود و ترانه، نوا و نواخت او، زمزمه ى  جویباران دره ی مراد بیگ و تنگ گنجنامه و دریاى زمرد هزاران انگورستان شیرین شهد دامنه ى الوند شكوهمند بود. از باباى عارفان “طاهر” شعور شعرى آموخت و از “پورسینا” حكمت موسیقى را. آن حس جادویى غریب از ۲۳ سالگى در رادیو ایران جلوه گاه بروز یافت. از آنگاه تا كنون بیش از پنجاه سال است، كه براى مردم مى خواند. مى توان به درستى باور داشت وى اثر گذارترین ترانه خوان و نوازنده  ى موسیقى جاز و پاپ ایران بوده است.

او راهگشاى شیوه ى شاد و پر تحرك پاپ در ایران است، خوانندگان نسل جوان امروز ایرانى همه در مكتب او بالیده  اند. و باید دانست كه امروزه عمده ترین و پرطرفداراترین زبان بیانى احساس جوانان همین بخش از موزیك نوپا مى باشد. ویگن تمام عمر هنرى خویش را در راه اجرا و اشاعه ى كار خود به پاى مردم نثار كرد و با صداى نرم و دل انگیزش به كانون خانواده  ها گرمى بخشید.

ایرانیان به پاس خدمت و هنرنمایى   ها به وى لقب “سلطان جاز و موسیقى پاپ ایران” را هدیه كردند. در كارنامه ى هنرى ویگن بیش از ۶۰۰ ترانه و ۶ فیلم موزیكال ثبت است. او پنجاهمین سال كوششهاى هنرى اش را در آمریكا جشن گرفت. دردا كه امروز از بیمارى خانه نشین شده است! ویگانه چاره ى مانده دردكشیدن است و داروى درمان و دعاى مردمان آنان كه به ویگن نام و نشان داده اند، به رایگان نبوده، مزد سالها، خدمت بیریا و هنرنمایى غیر آزمندانه بوده است.

اكنون به سادگى آن نام و نشان داده را پس نخواهند گرفت. چهره هاى بزرگ گشته ى خادمان را آسان خدشه دار، و بیرنگ نمى كنند. با پهلوانان، با نامداران بزرگمنشانه باید رفتار كرد و در گیجى و اضطراب، راه نادرست نپیمود. چه، آبروى نامیان، اَََََب جوى نیست. روزگارى خودرو بنز كهنه و فرسوده ى جهان پهلوان تختى را مى دزدند. چند ماه بعد به وى خبر مى دهند كه آن خودرو پیدا شده، در كرج پشت باغى است. جهان پهلوان با دوستان به آوردنش مى  روند. مى دانید چه مى بینند؟ آرى، آن كهنه ى پیر و رنگباخته را، تروتازه، نونوار و تودوزى شده، قبراق راه مى یابند. دوستداران نگذاشتند آن پهلوان به اندوه نداشتن به رنج شرمناكى هم دچار آید. كه یاران و طرفداران، نه توان دیدن آن مركب وا رفته را داشتند نه یاراى اهداى هدیه اى پهلوان شكن.

من كه خود یكى از بسیار قربانیان نسلی محروم و مانده از درك شادى هستم، ما، كه از آب ترس سیراب شدیم و در باد لرز خشكیده، برترین نواى طربناكمان زنجموره ى غمگنانه ى مادران رنجورمان بود; مى دانیم، كه كودكى و نوجوانى ما را نظام بیداد و فقر زده به چهار میخ سركوب كشید و در مسلخ تاریك اندیشى و كج سلیقگى شقه كرد و بر دروازه هاى شهر خاموشان به عبرت آموزى آویخت. چرا باید زندگانى آغشته به احساس لطیف خدا داده با كیفر خواست اشباح و هواداران قید و بندها محصور مى شد؟ ما مى دانیم، كه كاسه هنرمند همواره تهى بوده، اما بى آبرو نبوده. مى  دانیم، هزینه ى باﻻى درمان و باد در كف چه مى گوید.

براى ترمیم حفره ى وسیع نادارى به هنگام نیاز – بویژه هنرمندان – با صلاح ترین نهاد كمك رسانى، كانون یا اتحادیه ى هنرمندان است، كه از آن راه درون گروهى مى توان، بى هاى و هوى بسیار براى هیچ و حفظ حرمت یاریخواه، كار بقاعده انجام داد. اجراى كنسرت جمعى هنرمندان واریز در آمد به صندوق كانون و ….  و به جاى سردادن ترجیع بند اى كاش  هاى فراوان و پشت دست،

گزیدن و آه و ناله هاى بیهوده كردن و ناظر غرقه گشتن، ایستادن، باید راه درست و آبرومندانه پیمود. راهى كه این گوش از آن گوش بى  خبر ماند. اكنون دلسوختگانى چند، دیر آمده و شاید كم تجربه در جامه  ى یارى رسانى، با كاسه ى درویشى ناخواسته براى نان به قصد نام آمده اند.

كسانى كه مهر و انگ مردمى پیشه بر پیشانى دارند; نباید از سرشتابزدگى یا خامى كوچك و بى نام شوند. اى كاش از نخست لقب سلطان نداشتى، تا امروز نقش نامت را بر كاسه ى دریوزه (۲) نمى دیدیم. اگر هنر براى ما، باور بود ودیهیم (۳) افتخار. هنرمند مال مى اندوخت و میراث چشمگیر مى آفرید و حاﻻ مرده ریگ (۴) این گرفتار مصیبت پیرى و نادارى، آبروبخش بنیادهاى خیریه مى  گشت نه آنكه براى “سلطان” گلریزان كنند و دوران بزنند تا چراغى روشن بشود.

 

پانویس ها: ۱) پالونه: صافى از مصدر پالودن. ۲) دریوزه: گدایى ۳) دیهیم: تاج ۴) مرده ریگ: ارثیه، میراث

**********

Houshang Saranj – Toronto