مسجد سلیمان بر گسل زلزله خیز …

هوشنگ سارنج – تورنتو

مسجد سلیمان شهرى بى قواره و نقشه ى شهرى بر ستون فقرات یك راه دراز سنگینى مى كند.

ایران بر سه گسل زلزله خیز قرار گرفته است كه از شمال، میان و جنوب آن مى گذرند. از حركت صفحه هاى بین این گسل ها و ایجاد فشارهاى جانبى با فرورفتن سنگ پهنه اى زیر صفحه یا موزاییكى دیگر، زمین لرزه هاى نیرومند یا كم نیروتر، پیش مى آیند. در هفت روز گذشته و به دنبال پس لرزه هاى زلزله ى ویرانگر » بم « در خوزستان، همسایه ى جنوبغربى آن كه بر گسل جنوبى سوار است، چندین زمین لرزه ى خفیفت تر روى داد.

شهرهاى مسجد سلیمان، ایذه و باغملك هر سه در خاور خوزستان و چسبیده به فارس و در جنوب باختر بم ویرانشده هستند. خوزستان با گستره اى نزدیك به ۶۴۲۳۶ كیلومتر مربع بر پایه ى آخرین تقسیمهاى كشورى، پانزده شهر، سى و پنج بخش، سیزده دهستان و چهارهزار و چهارصد و نود و شش روستاى زیستمند كهنه ساز و قدیمى دارد و هر سه شهر جنبیده هم در شمال خاورى خوزستان و بر قلب گسل جنوبى نشسته اند. ایذه و باغملك، یكسره روستا – شهرهایى هستند كهنسال – ناصر خسرو، در سفرنامه ى خود، سال ۴۴۴ ه  . ق هنگام بازگشت از سفر حج بر سر راه خود از » عبادان « به » اصفهان « از » ایذج « یا » مالمیر « یاد كرده است – كه با ابزارهاى ساخت و ساز بومى و بیرون از استانداردهاى مناطق زلزله زا ساخته شده اند و اگر زلزله اى شدید و بد هنگام روى دهد، بیم ویرانگرى سخت مى رود.

مسجد سلیمان یا M.I.S – نزدیك به یكصد و بیست سال پیش، مهندس رینولدز كه یك نفت یاب كاوشگر بود، در پى دستیابى انگلستان با دﻻل دارسى به قرارداد اكتشاف و بهربردارى نفت در ایران زمین از عراق به جستجوى نفت به ایران آمد. نخست در مرز غربى كشور در محل » چاه سرخ « به كندن چاه هاى گمانه زنى پرداخت و به خواسته نرسید به دنبال نشانه هاى زمین شناختى و چشمه هاى جارى نفت و قیر در جایى به نام » میدان نفتون « كه بعدتر مسجد سلیمان نامید شد – در میان  تپه هاى آن مكان، بازمانده ویرانه هایى از دوران اشكانى هست كه پنداشته مى شود رد آتشكده اى همیشه روشن از گاز نفت هم در آن بوده است و بهمین رو آنجا را معبد سلیمان یا » مسجدسلیمان « نام گذاردند و استاد گیریشمن باستانشناس سرشناس فرانسوى و روانشاد به حفارى و شناسایى آنجا پرداخت.

رینولدز در میدان نفتون بر فراز تاقدیسى نزدیك به زمین زیر سنگ ﻻیه ى » آسمارى « در ژرفاى كم به نفت رسید. هم اكنون نماد آن كار و كوشش در حصارى آهنین، موزه واره، تاریخنامه ى چاه شماره یك، زیارتگاه بازدید كنندگان پژوهنده یا گردشگران نوروزى است. به دنبال كشف نفت و نیاز به نیروى انسانى، كار و داشت و برداشت و جابجایى ابزارهاى فنى آن، هسته ى نخستین روستاى نوین صنعتى برگرد چاه شماره یك پا گرفت و با گذشت زمان و گسترش حوزه ى فعالیت هاى اكتشافى و تاسیساتى، شركت نفت انگلیس – ایران نزدیك به چهارده مایل مربع زمینهاى مورد نیاز خود را از خانهاى بختیارى خریدارى كرد و بر » ملك « شخصى خویش به كار حفارى و سپس، اداره و خانه سازى پرداخت.

حتى براى رسانیدن بارهایى كه از طریق رودخانه ى كارون به » درخزینه « آمده بودند راه آهنى تا منطقه ى » ریل وى « روبروى » سرمسجد « نزدیك محله ى » چشمه علی « احداث نمود و در كار ساخت و ساز از نیروى بنایان و نجاران اصفهانى بهره گرفت. و باز مانده ى آن سازه ها تا نزدیك به بیست سال پیش در محله هاى » مال كریم «، » سبز آباد «، » میدان «، » پشت كوه «،  «پشت برج»  خود » برج خانى «، »بى بیان «، » دره خرسان « و … به صورت خانه هاى گلین دیوار و تاق ضربى و ستونپایه هاى ستبرخشتى، پابرجا و مورد استفاده بود. در دور دوم باز قراردارد نفت با انگلیس، » روستاى نفتون « آرام آرام و بیشتر، در سایه ى نیازهاى صنعت نفت به شهر مسجد سلیمان گرایید. شركت كه از استقلال شگفت آور بهره ور بود و به قولی » دولتى در دولت مركزى « خانه ها و اداره ها و دیگر جایگاه هاى مورد نیاز خود را با مصالح ساختمانى انگلیسى از خانه هاى كوچك كارگرى نه فوتى تا بنگله هاى بزرگ استخر و باغ و بردار چند خوابه بر پا ساخت كه با همه ى سالمندى هنوز در برابر هرگونه زمین جنبشى تاب پایدارى دارند.

پس از ملی شدن نفت و قرارداد اجبارى كنسرسیوم با شركت هاى هفت خواهران نفتخوار جهانى و گسترش و نیاز روزافزون این صنعت به نیروى كار، مهاجرت دیگر شهروندان كاریاب، مركزیت ادارى صنعت نفت، توسعه ى شكبه ى استخدام و حسابدارى، تعمیرات، ماشین آﻻت، آموزش ، زمین شناسى، آزمایشگاه ها، پاﻻیشگاه، واحد گوگردسازى و دیگر نهادهاى وابسته دگرگونى عظیمى در شهر مسجد سلیمان بوجود آورد. جمعیت رو به افزایش چرخه ى زندگى حاشیه اى، لزوم ایجاد مسكن و بازار و مدرسه و مسجد و گرمابه و دیگر نیازمندیهاى ساختمانى را چه در ملك شخصى شركت نفت و چه بیرون از محدوده سبب گردید.

این ساخت و ساز و تصرف ها همه مغایر با خواست شركت بود. چه شركت هیچگونه تعهدى براى خدمات عمومى به شهروندان براى خود قایل نبود وزارت كشور هم در آنجا دستى نداشت. مردم، ناچار، شبانه با سنگپاره ها بر زمینى ناهموار و نامناسب یك چهار دیوارى سرپناه، و غیر ایمن با ملاط خاك و گاه گچ، تا زیر سقف شتابان باﻻ مى بردند و فردایش پس از دستگیرى از سوى شركت نفت و تشكیل پرونده و گاه زندان رفتنى كوتاه مدت، داراى یك ملك » اعیانى « بدون » عرصه « مى شدند و تاق زدن و دیواره كشى پس از ماجراهاى فراوان روى مى داد.

بر كناره شهر هم ماندگاه هایى به نام روستا، پا گرفت كه تنها كشت و كارشان بر اندك جو و گندم دیمى هرساله بود. بعداز انقلاب و در دوران خودسرى، روستانشینان اطراف كه سر به یكصد و بیست هزار مى زدند، براى دستیابى به آب و برق و بهداشت و دیگر تسهیلات زندگانى شهرى به سوى شهر ناتوان و » مناطق شركتى « روى آوردند و در آن فرصت دست بدستى قدرت دولت و بى سرپرستى ادارى و دلسوزى مسووﻻنه همگام با پیوندهاى فامیلی و ایلی، هركس هركجا كه توانست، خانه اى بى اندام و خود نقشه برآورد و لوله هاى آب و گاز خانه اش را به لوله هاى آب و گاز خانه ها و نهادهاى شركتى متصل ساخت و چه جانها كه بر سر این كارهاى خودسرانه رفت.

حال ما یك مسجد سلیمان داریم پر خانه هاى لغزان، از حاشیه ى جاده ها تا فراز كول تپه ها، كم  آب نوشیدنى بى تسهیلات ﻻزم شهرى بى قواره و نقشه ى شهرى بر ستون فقرات یك راه دراز از دروازه ى » نفتك «تا دروازه » هفتكل « سنگینى مى كند. اگر زلزله اى رخ دهد – كه زمین لرزه هاى خرد همیشگى، زمین را چاكناك و پر شكاف و گازخیر كرده است. دره جنى را بیاد دارید؟ – و شدید باشد و زیانبار، آن دیوارهاى بیحساب ساخته و سقف هاى گل تلنبار بر ورق پوسیده هاى پیر و كهنسال، سر بر شانه ى آن ریل هاى تاریخ قطار، بر هم مى خوابند و آنگاه باید بر روزگار مهربانترین، بى آﻻیشترین تبار ایرانیان آزاده همچون اهالی بم گریست.

**********

Houshang Saranj – Toronto