در سوگ بم

هوشنگ سارنج

ایرانى تباران در همه ى جهان، آنگونه مویه كردند كه ناله شان در » سوگ بم « تا همیشه خواهد ماند. دو هفت روز دردمندانه بر مردم بم و سرتاسر ایرانزمین گذشت. جهان به سوگوارى ایرانیان برآمد. دست یاورى پیش آورد و خاك غم از گونه هایشان سترد.

اندوه چنان بزرگ و درد چنان ژرف است كه هیچگاه از یاد این زمانیان نخواهد رفت. اگر » قطران « (شاعر قصیده سراى قرن پنجم ) زلزله ى تبریز را  در » قصیده « اى ماندگار ساخت و با » سفرنامه « ى ناصر خسرو قبادیانى از سده ى پنجم به ما رسید; امروز پارسى زبانان و ایرانى تباران، در همه ى جهان، آنگونه مویه كردند، كه ناله شان در » سوگ بم « تاهمیشه خواهد ماند. هر گلو كه توانست فریاد كشید و هر قلم كه توانست از قساوت خاك گریست.

زلزله واقعیتى طبیعى از شكل گیرى پوسته ى سخت و سرد زمین بر هسته ى سوزان و سیال آنست و از نیروى عظیم فشار پیوسته و حركت مداوم جابجایى آهسته ى » جبه « بر » ماگما « ى گدازان بوجود مى آید و تا زمین بر مدار كیهانى در منظومه ى خورشیدى هست، این پدیده گاه كم لرزه و بى زیان و گاه پر لرزه و زیانبار روى خواهد داد. آدمى باید، راهكار برابرى با آن را بیابد و با رویدادهاى غیر عاقلانه ى طبیعت، آموخته، رفتار كند. به هر روى زلزله با هر توان، بیگاه و سخت شهر بیدفاع بم را در هم شكست، بسیارى در دم كشته شدند و زمین، شمارى پیكرهاى نازنین را بكام كشید، و نیمه جان پس داد.

این رویداد مانند یكهزار سال پیش از پس دورى در سیتره ى پهناورى سرزمین و باریكى راه در تاریكى و بى شتابى كاروان بر ماسه هاى لغزان، رخ داد. ویرانگرى هاى طبیعت بى خبر و نابجا روى مى دهند! سیل جایى را مى خورد كه تنگدستى و ندانم كارى پیشاپیش جنگلهایش را لیسده و پوشش گیاهى زمین را تراشیده باشد. در هند و بنگلادش هر ساله آب باران روستاهایى را خفه مى كند كه زمین كپرنشینهایش بى سبزه و روییدنى شده اند و كه هر روزه دختران و پسران به شكار جوبپاره هاى خشك مى روند.

در امریكاى ﻻتین هم پس از هر باران سیلابى، زمین رانش، چون خمیر ور آمده از تغاز كوهپایه هاى عریان بر سر روستانشینان مى راند، كه به دنبال مس یا هر كانى دیگر جگر زمین هزار پاره شده است. در افریقا و آسیاى مكیده یا هر ماتمكده اى كه مردمانش به گناه واماندگى فرهنگى و نادانى و غارتزدگى، پر جمعیت شده اند و بر ابزارهاى تولید و روند زندگانى روز نیز دست نیافته اند. هر حركت عادى طبیعت آنان را از پاى در مى آورد. از ترسال مى میرند، از خشگسال مى میرند، باد بوزد ناچارند، نوزد، ناچارند، برف ویرانساز است، سیل كشنده است، كمترین زمین جنبش فاجعه آفرین مى شود و …. جایى كه فرهنگ شناخت طبیعت با توانمندى اقتصادى و برنامه ریزى باورمندانه همساز گردد.

مهار نیروهاى سركش در دستان نیرومند آدمى مى افتد و خوى ناساز وار طبیعت رام مى شود. در چنان جایى، با آموختن و تجربه و آزمون به زیانبارى بهره كشى بیش از اندازه و ناتوان سازى زیستگاه خود آگاه مى شوند و به موقع و بر طبق ضابطه هاى قانونمندانه به ترمیم و جبران خسارتها مى پردازند – جنگلكارى دوباره – و با هر گونه كار در پیوند انسان – طبیعت و به كار گرفتن ابزارى و مصالح ساخت و سازى در محیط جمعى زندگانى، باﻻ سرى كارآمد و جدى دارند; و به پیوند ناگسستنى چرخه زیست و اثر گذارى متقابل موجودات باورمندانه مى نگرند و دست مى یابند. ا

نسان تربیت یافته بر وجدان كارى، به هیچ بهایى چشم برخطا كارى نمى بندد و در راستاى مصلحت عام و نگهبانى از جان و مالشان كوتاه نمى آید. همه در حد توان و احساس و مسوولیت هاى احساسى پیشه ى خود دست یارمندى به سوى آسیب دیدگان دراز كردند. دیگر شتابزدگى چاره ى كار و ﻻزمه ى كمك رسانى نیست، هرچه بیشتر به اندیشه هاى درست و كارآمد و خردمندانه نیاز است.

از راه دور احساسى عمل كردن و راهنمایى ناكارآمد نمودن با دلسوزى هاى ناشدنى، درست نیست. یارى نیكوكاران در سایه ى رایزنى با دست اندركاران كاردان و صاحبان ابتكارهاى شدنى، مفید فایده خواهد بود. بسیارى از پیشنهاد هاى دور از محل پسندیده و دلخواه بومیان نخواهد بود. چون رفتار و پسندهاى ویژه ى هر منطقه با دیگر جاها، دگرگونى دارد. آزمونهاى سازه اى در رویدادهاى گذشته، در فارس و قزوین و گلبافت و … چنان نشان داده كه نیاز روستانشینان را شهریان به درستى نمى توانند پاسخگو باشند و هیچ كس بهتر و عملی تر از خودشان نیازمندیها را نمى شناسد. چون هر كس در هر كجاى جهان بر پایه ى شرایط موجود محیطش، زندگى را مى سازد.

اكنون پس از تقسیم مهربانى و نمایش پشتیبانى از كمك پذیران، با سرمایه ى كلان و نیروى كار متخصصان باید به بازسازى پرداخت و نباید شهر كهنه رها شود و همچون نیشابور كه مغوﻻن با خاك یكسان كردند و بر ویرانه اش آب بستند و جوكارى كردند; شهر تازه بر كرانه ساخت، بلكه باید بر ریشه ى شهر كهنه، دوبارى سازى كرد. كه با هموار كردن، شهر كهنه یك مشكل حل مى شود و با شهر » بم نو « هزاران مشكل تازه، پیدا. كه » محدوده « ، »  سند « ، » مالك « ، » ملك « ، » تیغه « و » دیوار مشاء « واقعیت هاى روز هستند شهر كهنه باید آرام و پر فرصت خاكبردارى شود و پس از دستیابى بر پى ساخت هاى هر خانه، با مصالح نو، سنگ و سیمان و آهن، بتون و شناژ و كلاف زیر و زبر، روى ریشه هاى كهن و شانه هاى ستونهاى مسلح و در نظرگیرى پایدارى سازه در برابر باز زمین جنبش هاى در پیش و باﻻ سرى و صوابدید و رایزنى هاى استادان بنا و معماران بومى دست به ساخت و بازسازى بزنند. همچنین به جایگزینى پاسخ دهنده اى بیندیشند كه بومیان براى رفع نیاز و حفظ خویش در برابر سرما و گرما از منابع موجود محلی استفاده كرده اند سازه هاى گلین و در و پنجره هاى باریك و دیوارهاى ستبر، تاقهاى ضربى گنبدى با خاكریزهاى خروارى به همان منظورها بوده است.

درین میان هم سال نو میلادى پاورچین آمد و سفره ى هر خانواده ى مسیحى را از خاور تا باختر به نور شادمانى روشن كرد و براى هوشمندان كار و مبارزان و راهیان زندگانى بهتر بركت، ارمغان آورد. یاورى جهانى براى زلزله زدگان بم، عال بود این خیزش همگانى امید برادرى گسترده را در دل انسان بیشتر مى كند و فرصت درنگى كوتاه مى دهد تا به دور از اندیشه هاى غارتگرى و چشمداشتهاى آزمندانه  پاره اى دولتهاى انسان ستیز به دوستى هاى بى ریا فكر كنیم. به امید سال صلح آمیز و سعادتبار از طلیعه ۴۰۰۲ مى آغازیم.

**********

Houshang Saranj – Toronto