پاپ

هوشنگ سارنج – تورنتو

پاپ، مسلمانان را آزرد و دلجويى كرد; اما اين مظلوميت است كه همواره بر جلجتاى ستمگرى مصلوب مى شود.

در نظام سلطه سرمايه و يك قطبى شده ى جهان، هرگونه اعتراض و ايستادگى در برابر تجاوز و بيداد از سوى گروه فشار، ناپذيرفتنى، غيرمعقول و در اغلب موارد تروريسم تلقى مى شود، چه آن گروه كه روز به روز در غارت جان و مال ضعيفان نيرومندتر شده اند، منطق و قرايت فريبكارانه خود را باور دارند. مى گويند جهان مى بايد آنچه را كه ما باور داريم، تعبير مى كنيم و منافع ما را تضمين مى كند، دنبال كند و در برابر مطامع ما سر تسليم فرود آورد. به خود اجازه مى دهند هركس را در هر كجاى جهان در بند آورند و در سياهچالهاى انسانسور نابود كنند، جنگ  افروزى كنند، گروههاى فاشيستى را تقويت، سودهاى كلان به جيب و خون بيگناهان بسيار بر زمين مى ريزند.

امروزه در گوشه و كنار جهان، هر آن نا آرامى، چه كوچك و مختصر، چه بزرگ و گسترده، آتشى است كه از كانون بى عدالتى اجتماعى و فقر اقتصادى اقشار مختلف رنجديدگان و درماندگان برمى خيزد. جدال رويارويى غنا و فقر رو به گسترش است. هيچ

_______ Pope & Bishops _______

ارتباطى به باورمندى متافيزيكى و مادى ندارد. سيرى ناپذيرى، درنده خويى و انسانستيزى، دستش از هر آستينى برمى آيد، به منظور غارت آفريقا و آسيا و آمريكاى ﻻتين صف آرايى مى كنند. هر روز به بهانه اى گلوى ملتى زير فشار مى رود. بهانه ها به ايجاد جنگ هاى منطقه اى، ويرانى و كشتار مى انجامد، در هر يورش دست آورد سالها، جان مايه گذارى ملتى به هدر مى رود. باز در خانه ى نخست، باز روز از نو، بخشى از اين مقاومت در شكل خشونت ظاهر مى شود اما بخش عمده ى اين كوه يخ ناپيدا زير آب، مقاومت ملت هاى تحت سلطه است. بسيارى لشگركشى ها نيز بر سر غارت سرمايه هاى ديگران است.

به جنگ هاى صليبى مى پردازيم كه مى تواند بهانه اى بر سر ملت هاى خداباور امروزين باشد. هر جرقه اى، هر تلنگرى بر احساسات ملت ها، مى تواند آشوبى به زيان نيازمندان به وجود آورد.

سال ۵۰۰ ميلادى دولت بيزانس (روم شرقى) بر كل سرزمين هاى شرق مديترانه تسلط داشت، بيزانس بر آسياى صغير (تركيه امروز) فلسطين، سوريه، ايتاليا، بخشى از اسپانيا و شمال آفريقا، حكمرانى داشت سال ۶۰۰ ميلادى اعراب مسلمان فلسطين را تحت تسلط خويش درآوردند، “اورشليم” و ديگر مناطق مذهبى و زيارتگاه هاى مسيحيان بر روى آنان بسته شد. اما با گذشت و مسامحه مسلمانان مسيحيان مشكلی در كار زيارت نداشتند. تا در حدود ۱۰۰۰ ميلادى تركان سلجوقى كه بر ايران نيز تسلط يافته بودند، آسياى صغير را فتح كردند، اينان از بنيانگذاران امپراطورى عثمانى آينده شدند. تركان گذشته از آسياى صغير فلسطين و سوريه را جزو مستملكات خود درآوردند در نتيجه، به هيچ روى اجازه ى زيارت اماكن مقدس به مسيحيان داده نمى شد. تركان سلجوقى خود مسلمان شدند.

(در ۱۰۹۵) امپراطور بيزانس الكسوس كومينوس از “اوريان” دوم پاپ كاتوليك رومى درخواست نيروهاى جنگنده براى بيرون راندن تركان نمود. پاپ پذيرفت. دعوتى از شاهان و شواليه ها و نجيب زادگان مسيحى اروپا به عمل آورد. آنها در فرانسه گردهمايى تشكيل دادند و پاپ از آنان خواست براى جنگ با تركان مسلمان و پس گرفتن “سرزمين مقدس” با هم متحد شوند و سپاهى فراهم آورند تا روى بجنگ بياورند. همگان موافقت كردند، اما با پس زمينه ى باورى متفاوت فرانسويان، خواهان زمينهاى تازه بودند، ايتاليايى ها در انديشه ى دستيابى به بنادر بازرگانى شرق مديترانه و گروه كثيرى روستاييان فقير كه بخاطر رهايى از بند بندگى دايم، گرسنگى مداوم و فشار فيوداليزم حاكم، جان به لب بودند، رهايى را شركت در جنگ و رفتن به سوى سرزمين هاى تازه يافتند. در نتيجه كسى در انديشه ى گسترش دين و رهانيدن اماكن مقدس نبود. در مجموع هشت جنگ چهار اصلی و چهار كم اهميت تر بين مسلمان و مسيحيان رخ داد.

نخستين لشگركشى به سوى ارض مقدس، فلسطين اشغا لی در سال ۱۰۹۶ آغاز گرديد، گروه كشاورزان تعليم نديده و بى سلاح مجهز در راه رسيدن به كنستانتين پول (اسلامبول بعد) درهم نورديده و نابود شدند. آنان، نيازمنديهاى خود را از ساكنان روستاها يا شهرهاى سر راه مى دزديدند. آن راهيان زاير، دزدان گرسنه و بلاى جان ديگران شدند و به جاى رهانيدن و كار خير، در بدكارى و شرارت گرفتار و بدست ديگر مسيحيان از كوره به در رفته كشته شدند. سپاهيان منظم فرستاده از سوى پاپ به فتوحاتى رسيدند.

“اورشليم”، “انتى اوچ”، “ادسا” و “تريپو لی” را تصرف كردند و لی آنان رفتارى ناپسند در پيش گرفتند و مسلمانان و يهوديان را قتل عام كردند. بخشهاى تصرفى بسيار غنى و ثروتمند بودند كه به قسمتى از اميال جنگجويان پاسخ مى داد. چون صليبى ها از خانه و زيستگاه خود بسيار دور بودند و تداركات به خوبى به آنها نمى رسيد، مسلمانان (تركان عثمانى) صليبيون را شكست داده، گام به گام مواضع از دست داده را دوبار بازپس گرفتند. سال ۱۱۴۷ دومين جنگ صليبى به فرماندهى مشترك شاه فرانسه و آلمان درگرفت، دو طرف سخت جنگيدند و لی بدون موفقيت به كشورهاى خود بازگشتند. سال ۱۱۸۷ دوباره اورشليم به دست مسيحيان افتاد و مسلمانان از آن شهر رانده شدند. سومين جنگ سخت صليبى كه به پيروزى مسلمانان انجاميد از سال ۱۱۸۹ تا ۱۱۹۲ به فرماندهى ريشارد شيردل شاه انگليس و صلاح الدين ايوبى از مصر بود، مسيحيان در اين جنگ شكست خوردند و اورشليم را مسلمانان پس گرفتند.

جنگ چهارم از سال ۱۲۰۲ به مدت دو سال بسيار سخت و خونين بود كه كشتى هاى ونيزى جهت پياده كردن نيرو به مصر و اشغال آن مبادرت كردند و لی موفقيت نصيب مسيحيان نشد. ناوگان ونيزى به موقع همكارى نكردند و نيروهاى خود را كامل شركت ندادند. سال ۱۲۱۲ بسيار غم انگيز و باورنكردنى بود زيرا، هزاران پسربچه همراه دخترانى كم سن و سال حدود ۱۰ تا ۱۸ ساله را براى اشغال اورشليم از فرانسه راهى ارض مقدس كردند. باور داشتند كه خداوند اورشليم را به آنها تسليم مى كند. فقر و ناچارى آنان را به آن سو كشانيد. كودكان آلمانى از فرانسويان كم سن و سال تر بودند و پذيرفتند كه خداوند آنها را از سختى هاى راه، آسان به اورشليم مى رساند. هيچيك از آن كودكان به سرزمين مقدس و بهشت موعود نرسيد. آنان از گرسنگى و خستگى راه و بيماريها جان باختند و كمى كه رسيدند، توسط تركان عثمانى به بازار برده فروشان فرستاده شدند. جنگ ها ادامه داشت.

در پنجمين جنگ (۱۲۱۷-۱۲۲۱) مسيحيان توانستند شهر “دامى ايتا” در مصر را فتح كنند و لی به زودى پس دادند. “فردريك دوم” امپراطور ششمين جنگ صليبى را تجهيز كرد. و از (۱۲۲۹ تا ۱۲۲۸) ادامه داد. طبق قرارداد صلحى مسلمانان اورشليم را به مسيحيان واگذار كردند و در دست آنان بود تا اينكه مسلمانان در سال ۱۲۴۴ آنجا را پس گرفتند هفتمين جنگ صليبى به فرماندهى “سن لوييز” از فرانسه اداره كرد و لی سپاه او شكست خورد و خود اسير گرديد كه پس از مدتى با پرداخت پو لی گزاف آزاد شد.

سال ۱۲۷۰ سن لوييز پس از چهار سال جنگ هشتم صليبى را هدايت كرد. او سپاه خود را در شمال آفريقا در كشور تونس پياده كرد و لی او به زودى مرد و سپاهيانش متفرق شدند. سرانجام سال ۱۲۱۹ سپاهيان اسلام بر سرتاسر مناطق مورد درخواست مسيحيان استقرار و تسلط يافتند. مسيحيان به سوى سرزمينهاى خويش بازگشتند و در انديشه ى دور زدن دولت عثمانى و رسيدن به شرق آسيا، راه جديدى به قاره ى آمريكا را (كشف آمريكا) گشودند. امروزه، از افغانستان، عراق، لبنان و آشوبهايى كه در قاره هاى عقب مانده در حال شكل گرفتن است نيروهاى وطن پرست و آگاه، بايد بياموزند كه آسان به دام سياست بازان نيفتند و از اشاعه ى اختلافات مسلكى مذهبى بپرهيزند، و بدانند، جنگ راه حل مشكلات نيست، مسايل به آسانى از راه مذاكره ى برابر قابل حل خواهد بود. جهان سرمايه، آرزوى حمله و يورش به هر كجاى آباد جهان را دارد. ملت هاى بيدار جز در انديشه ى مصالح ملی و آسايش مملكت خود، نيستند. ابرقدرت جهانخوار با تباهى انسان هاى حق طلب، به راه پر كردن كيسه ى پرناشدنى خود مى باشد. جنگ، دست آوردى جز، عقب ماندگى جهانى، درماندگى و نابودى بيگناهان ندارد.

**********

Houshang Saranj – Toronto