مکزیکو

هوشنگ, سارنج

مکزیکو (اسپانیایی )یا مکزیک با ۱۳۷ میلیون گروه, مردمی بر دو میلیون کیلومتر, چهار بر ؛ بزرگترین کشور, اسپانیایی زبان, روی زمین است. از سال, ۲۰۰۳ م , زبان, رسمی آن اسپانیایی و شست و دو گویش, بومی سرخپوستی زیر, نام, زبان, کشوری نوشته و شناخته شده است.
هفتاد درسدشان از تبار, مستیزو (سپید و سرخپوست )پانزده در سد سپید نژاد و ده در سد از آنان بومی (سرخپوست ), ناب و هشتاد وسه درسد آیین, مسیحی کاتولیک و هشت در سد نیز از دیگر شاخه های مسیح باوریند.
از سوی اپاختر (شمال )به اتازونی از نیمروز, خآوری به گواتمالا و بلیز و دریای بزرگ, آرام ؛ هممرز و از سوی باختری و نیمروزی با شاخاب, (خلیج)مکزیک , پیوسته به دریای کاراییب .
سده ی شانزدهم میلادی ؛ آنجا را دریانوردی اسپانیایی, ” هرمان کورتس ” چاپید و پس از نا بود سازی تمدن, ریشه دآر, “آزتک ” ها بسال, ۱۵۱۹ م آن سرزمین را به قلمرو, اسپانیا افزود. و پس از سه سده چیرگی بر آن تمدن, نه هزارساله ی تندرست و کشتورزان, ذرت و اختر شناسان, گاهنامه ساز و بر آورندگان, سازه های بلند, سپهر ستایی و نابود کردن, خردگرایی بومی و جابجایی مشتی خرافه های آیینی با روال, زندگانی روشن؛ آنجا را نیمه رها ساختند . اکنون سر زمینی پهناور با کشتزارهای فرآوان و رودخانه های پر آب و نیروی کار, توانمند؛ بایستی داستان, غارتگران, بومی کش را به زبانهای بومی بر گهواره خفتگان بنالند. یورشگران, اروپایی ؛ چنان خاکستری بر سر, بومیان پاشیدند که امروزه ؛ در گریه و زاری و بر سرزدنها؛ در کوچه و بازار و سوکخانه ها ؛ با گلمالی گونه ها و سر تراشیدنها و زخمه ها در مرگ , کسانی ؛ روزن و شبان ؛شنیده و دیده می شود. غارتگران, فرهنگ و تمدن, بومیان؛ “قدیسانی “ساختند و بجا نهادند که هر چه انگ, پیشرفت بر پیشانی دارد ؛ بردگی و بندگی زماندارست. تازشگرانی که در درازنای تاریخ؛ پیکر, آزادیخواهان را با قمه ی تیربارهای درشت گلوله ؛ ریش ریش کرده اند؛ چنان داستانپردازیهای زیرکانه و چابک بر سوکواریها و خود زنیها کرده اند که تمامی زیر ساختهای آرمانی مردمان ؛ و اندیشه وری آنان بندگی پیوسته و زندانی جاودان باورهای خیالی شده است.
پسماند, کاربری بهره کشی در رنگ و نقش و نامگذاریها ی روزها و جشنها رد, پا دارند. در آمد, دیدنگاه های مقدس و جهانگردی و کشزارها ی بسیار از آبها و سد های مردمی ؛ کانهای گونه گون نفت و گاز و زر ؛ سیگار و فراورده هایی از تریاک و جنگ افزار و دارو و الکل و آرامبخش و قمارخانه داری و تنفروشگاههای شهری و صادراتی سازمان یافته ؛ دستچین و بهره ی برگزیدگان, ژنهای بر تر و رانت خواران, پشتیبانی شده ی زهزادهای فرو د آمده از آسمان یا همرنگ شدگان است. و نوکری و بندگی و خانه روبی و رانندگی و پادوی و کار چآق کنی و پا اندازی و کارگری روز مزد, کشاورزی یا ساختمانی از آن, فرزندان, آزتک و اینکا و مایا های مانده است. زاد زهی که همه چیزشان را ربودند.
راهی جز بندگی ندارند. هراز گاهی هم؛ رهبری کژراهه بر سرشان آمده ؛ زندگانی را شومتر از گذشته ی انقلابی ساخته است. سال ۱۸۲۱ .م مکزیکو آزادی به دست آورد و ” ایتوره بیده ” با نام, امپراتور به تخت نشست و پس از چندی نیروهای انقلابی او را بر کنار کردند و سال, ۱۸۲۴.م قانون, اساسی بر بنیاد, جمهوری نوشته و نام, کشور ” ایالات, متحده مکزیک ” شد.
سال ۱۸۳۵.م تگزاس در جنگ, ” آ لامو ” و سر انجام در جنگهای با آمریکا از مکزیک جدا شد. مکزیک ۲۱ استان دارد کشوری کوهستانی و بلند است خشکسارها ی کویری در مرز, آمریکا و کرانه های دریایی و نیمروزی اش سرسبز و جنگلی است. رودخانه های پر آبی دارد ؛ چون ” ریوگرانده “”لرما”
” اوسو ما سینتا “و ” سانتیاگو ” رودخانه ی ریوگرانده ۳۰۲۴ کیلومتر درازا دارد و کشاورزی پولساز برای نور چشمی ها . زیرا بیشتر سر مایه گذاران آمریکایی ؛ دستمزد کارگر پایین وهزینه ی بهره وری کم؛ نه برای مردمان, نیازمند.
زندگانی در مکزیک چهره های گوناگون دارد از فرهنگ, آورده تا بومیان سرخپوست, نیاکانی ؛ شهرها به شیوه ی سازه های زیبای اسپانیایی و امروزین و آمریکایی ؛راه های بین شهری خوب و زیبا. روستاها پیجوی زهزادهای پیشین مانده اند. زنان در شهرها به کار های ساده دست دارند و در روستاها به کارگری کشتزارها. مکزیکوسیتی (پایتخت )۱۳ میلیون آدمی دارد و دیگر شهرها مالامال از بومیان است .نخوانده میهمانان, اسپانیایی؛ شهرها را بر گرد, میدانچه های کلیسایی و سازمانهای اداری دولتیار ؛ گسترش دادند. بیشترین سازه های شهری اسپانیایی؛ خشتی آجریست. خانه ها کنارهم رج بسته اند با بالکنهای باریک که یک پنجره به آن باز می شود و نرده های آهنی کار, آ هنکوبان زیبا ساز . خانه ها اغلب برای زندگانی فامیلست با پهنه های گسترده و آبگیر و آبفشان و پاشوره ها ی گرد, آن و گلکاری و تاکهای بسته به دار بستهای موبندی و گلدانها و گلاویزهای شکوفان. و خا نه های روستا گریختگان کاریاب ؛ فقیرانه است. ازآ هنپاره ها یا حلبی یا هر آشغال , مانده بر راه و بدرد نخور؛ ساخته شده است. حلبی آباد های رو به گسترش, چسبیده به شهر های کار. هوای شهر ها را خود روهای بد سوز و کارگاه های ناجور و موتور سیکلتهای از رده بیرون شده ……مرگزا ساخته اند. تمامی خانواده های غارت شده بایستی برای گذران, زندگانی سخت ؛ در دو سه پیشه کارهای سیاه انجام دهند. تمیز کردن, خیابانها ؛کارگری ساختمانی؛ دستفروشی ؛ لباسشویی؛ خانه روبی ؛ ……از آنگونه است و پس از چندی زمینگیر, جان دادن شوند. و روستاییان بیشتر کپر نشین,کنار کشتزارند. و ساختار, خانه های روستایی به آب و هوای زیستگاه بستگی دارد ؛ در بیابانهای خشک خشتی و گلی و در کناره های بارانی سنگی با پوشش, نیین و شیبدار. …

در شست کیلومتری از فرودگاه, بسیار زیبا و پاکیزه ی ” کنکن “شب هنگام ؛ به آسایشگاهی در کرانه ی شاخاب کالیفرنیا رسیدیم. جایی خیالانگیز در میان, بهشت گوشه ای در آغوش, نخلهای بلند, نارگیل. پر استخرهای اشک, چشمی بر نگ, آبی آسمانی که رد,پای ساختنهای اسپانیایی به ویژه کاخ,
” الحمرا ” در آن انبوه, سازه های فرهنگی-گردشگری آشکار بود. آپارتمانهایی بیست تایی در سه اشکوب؛ سوار بر کول, هم. و شانه های چهارده ستون و راهروهای تاخدار و آسمان در دسترس ؛ فراز, آبگیری با آبفشان و پایشوره که از بامداد در آن پهنه ی نیمه روشن روز فرو می ریخت.

در شبه جزیره (آبخوستوار ), ” یوکوتان “که سر زمین مادری ” مایا “ها بوده پرستشگاههای سنگ ساخت , با جان, آدمی بر آورده شده ؛ بسیار دیدنیست. آنها؛ چون ” اهرام مصر “یگانه اند. ما ؛ در شهر, ” chichen itza “هرم بس شکوهمندی پای در خاک و سر سوی آسمان ,” باران سازان “را دیدیم. چنان ستیغ افراخته و در برابر زمان نستوه که نشان, توان, ابر جانمداران,, آدمیان ؛ در رگ رگ, هر رج, سنگ های بر هم نشانده و سنگتراشی ؛بمانند, ” تخت, جمشید ” نمایان است و سازهای فرا زمینی را به اندیشه ها می ریزد. پرستشگاه کفی چهار بر دارد و پهلوهایی سه بر که ؛ نوک آن؛ پیلپایه ای بریده که آن بساک, سنگی ؛ خود قربانگاهی بوده است در آرایشی همه هندسی تا در آن باورها شاید؛ بتواند ؛ ناله های انسان, نیازمند به باران را کهکشانی سازد. این ساخت, بلند در زمینی چند هزار متری بر میانه ی تپه های سنگ انباشت سرفرازی می کند. تا بیاد آوریم روزگاری با سرزدن آفتاب و گستردن پله سایه های دردید, هورتاب؛بر چهار اژدهای خفته بر چهار ترک, هرم ؛ آغاز, کشتورزی و فرا رسیدن, روزهای باران را می نموده است. دورتر از چرخه ی شگفتی زای سازه های پیوسته به دانش, اختر شناسی در روستایی از مایا ها ؛ cenote چاهی است با دهانه ای شست متر و ژرفایی نود متری که آب آن به چهاوپنج مترمی رسد. از ۷۳ پله بایستی پایین رفت تا به ده متری آب برسی . به آبی سرد و همیشه پاک. و تمامی لایه های آبرفتی و ماسه سنگی دورانها دیده می شود و بن آویخته های گیاهان بمانند, آدمیا ن خود را به جستار, آب پایین کشیده اند .

بیست و پنجم نوامبر ۲۰۱۹
تورنتو