توفند, آسی

هوشنگ, سارنج

…به گفته ی پیشینیان که این سرزمین ,پهناور را در همسایگی خرسهای زمستانخواب در برفکند های ژرف و پوستینهای پر خریدار ؛ در چادرهای کرباسی ؛ زیر, پنجاه درجه صفر ؛ خفتند و زیستند و آماده ی زندگانی ساختند ؛هر زهزادی (نسلی ) یکی دو بار چنین توفندی که گوشه ی پرش به ما گرفت؛_ جانگیر و ویرانساز -را می بیند .
یکصد کیلومتری خاور, تورنتو به سوی شمال پیچیدیم. تمام, راه در توفند برف و باد روبه های هیولایی .چهل کیلومتر دیگر را ؛ بر روی سرسره ی جاده های یخ بسته و برفنباشت؛ با دیدی اندک؛ آرام ؛ راندیم. چونان ناوگان, کریستف کلمب برای رسیدن به جایی که از آن نشانی نداشت ؛ راه کوبیدیم. علفزارها ؛ کشتزارها ؛ همه چادر, سپید برف بر سر کشیده ؛ پنهان بودند. درختان سر تا پای لرزان از باد, کوبنده ؛ بسی شا خسارها بلور آجین سینه بر باد, برفبیز , بی امان سپرده ؛ یخکوب, لایه ای برف , پشت بباد داده ؛ بودند. هر چه برف را تیغه ی برفروبها می رفتند؛ باز برف می نشست ؛ هر چه به راه های روستایی نزدیکتر شدیم دیواره های یخبرف , کرانه ای ؛ انباشته و چرکینتر شد. امان, رفت و آمد بریده بود خودروها ی پر مسافر ؛ بر جاده های لغزان ؛ می خزیدند.
از بامداد ریزدانه های یخبرف ؛پرده ی تاریکی ؛ کشیده بود. گاه باران, افشانه ای آینه ساز, راه ها می شد. یکبند می بارید. همراهی با د, نیرومند؛ برفدانه های از سفر, آسی (قطبی )آمده را از ایستادن باز نمی دآشت . خودروها بر رد, گذشتگان می رفتند. مهی کورسو ؛ از پرده ی برف؛ آسمانرا به زمین دوخته بود. رفتن از میانه ی دیوار, بلند, ندیدن ؛ سخت می نمود. گنبد, خانه ها ؛از میان, برف , فرا گیر؛ به پینه های سپید می زد. گاه ؛ باز تاب, نور, خورشیدی ؛از گرده ابرهای نازکتر اندک روشنی مهتابی می ساخت. سوزنی برگها ؛ همه ؛ از کلاله ی دیهیمی تا پایهای پنهان در برف ؛سپید پوش, بیوگانی (عر و سا نه ).
رفتن یک باید بود به مانند, دیدن, دنباله در, ” هالی “یک بازه ی کوتاه تا زهزادی دیگر. یا( قران, سعدین )شگون, نزدیک شدن, ستاره ی هرمز با ناهید. یا خورشید گرفتگی تمام. توفند, آسی ؛ با گستره ای فرا گیر ؛ دویست میلیون در آمریکای شمالی و گمان, مرگ بسیار کسان . اگر مدیریتی کاردان و کارآمد نباشد. یا کاهلی ؛ سودجویی و…….راه ها بسته می شود سیمهای برقرسانی می برند , مواد, انرژی زا به جایگاه ها نمی رسد؛ دارو و درمان و خوراکی و آب. که بشود عزای ملی.
سر انجام به خانه ی ۵۳ رسیدیم. پارادیس . خانه ای گرم پر خنده های دوستان . بیرون برف و باد بیداد می کرد پناهگاهی امن رفتن نامشخص . شبکلاه , هر سیلوی فلزی برفگرفته ی دامداریها بلند تر از درختان, بادگیر, کرانه ای زمینهای تراشیده از جنگل بود. به فکر, خانه ی مادری افتادم. به شنزار های کویری که از سگزی می آغازد تا دیواره های ساییده از باد و شن در مرزهای خا وری . که همیشه زنده سوز است. گیاه تشنه خاک تشنه آدمی تشنه است. سنگزارهای هزارساله مردار آفرین. سایه سارهای دوزخی شنهای رونده روستاهای مرده ؛ نخلهای پوسیده آبچالهای نمکی آبانبارهای شنانباشت ؛روی دنیایی از کانیهای ارزنده. ودشتهای پرغبار, کشنده و آدمیان, گرسنه در باد و سیل و …….
ه.س
۲۸ دسامبر ۲۲
تورنتو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *