فمنیسم

هوشنگ سارنج – تورنتو

فمنیسم (Feminism) باوریست كه زنان باید از لحاظ اقتصادى، سیاسى و دانشپایگى با مردان برابر باشند.  گذار از زندگانى غریزه مدارى به خردمدارى ى چندین میلیون ساله ى بشر بر روى زمین بسى مرحله ها را پیموده تا به دوران شهروندى، قانونگذارى و سیاست پردازى و كاربرى انواع نهادهاى اجتماعى ‘ اقتصادى، دانشگاهى ى قانونمند رسیده است.

دست به دست شدن قدرتمدارى ى قبیله اى و جنسى از مادرساﻻرى به پدرساﻻرى و از شیخ و پیر و خان و رهبر مذهبى – آیینى و نمایندگان و سایگان خدا و شاه و زورمداران فیودال….. موجب برقرارى ى رسمها و قراردادهاى اجتماعى ویژه و ایجاد

 

زنان روستایی در کلیسا اثر مالویچ Malevich

سرسپارى قومى، وضع قوانین قدرت گزین و….. سیستم هاى حكومتى گردید. و در این روند تاریخى طوﻻنى مدت و استقرار قانون بقاى اصلح، براى تكامل تدریجى همراه با رفاه روزافزون زیستن و نیز عدم شركت در كارهاى سخت و سنگین، نیمى از واقعیت وجودى بشر ( زنان) به سوى ظرافت فیزیكى و رعنایى و نرمخویى رانده شدند. زنان طبیعتا”، ظریفتر، احساسى تر، با اراده تر و سرنوشت سازتر از مردان برآمده اند. تحقیقات دانشمندان نشان داده كه توانایى هاى فكرى و ذهنى و نیز خلاقیتهاى زنان با مردان برابر است. اینكه آدمیان از دو بخش نرینه و مادینه با یكدیگر ادامه دهنده ى نسل رو به ازدیاد بوده اند هم مسلم است و بحث دو جنسى بودن یا بكرزایى و راست بودن یا نبودنش نیز در گوشه ى ذهن و باورمندى یا ناباورى ى پژوهیده یا افسانه اى آن واقعیت دیگریست و كه آدمیان از هر جنس در میزان هوشمندى و شایستگى ها و كارآمدى در سلسله ى زندگانى با حساسیت هاى متفاوت وجود دارند هم موضوع دیگریست كه سنت هاى اجرایى و عرفهاى رفتارى و قوانین موضوعه ى اجتماعى ریشه در همان توانایى ها یا ناتوانایى هاى انسانى دارند.

 

در گذشته، مرزبندیهاى باورى ادیان مى خواستند ستمیارى جمعیت رو به افزایش و بخش متجاوز بشر را تحت كنترل درآورند، مصلحان اجتماعى و فیلسوفان نیز در اندیشه ى مدینه ى فاضله، جامعه ى بى طبقه و تبعیض و مصونیت آحاد انسانى چه “زن” و چه “مرد” در پیشگاه بیعدالتى ها، بودند و مى پنداشتند كه قادرند حیوانخویى را در ضابطه هاى الهى فرموده یا اخلاقیات بپوشانند و مهار سازند و بسیارى قوانین اجتماعى امروزین كمابیش در چهارچوب همان “فرامین” مردساﻻرانه است. و بذر بسیارى قوانین عرفى و رفتارى دوگانه پسند و امتیازبخش و سواكننده و ریز و درشت ساز در همان زمین زمان آغازین كشت و رشد داده شد.

باید پذیرفت و مبارزه كرد كه انسان ‘ از هر جنس ‘ كه در شبكه ى عنكبوتى قدرتهاى نابرابر جامعه ى خویش گرفتار و اسیر آمده، از آغاز تاریخ پیدایى بشر، نیروهاى جسمانى قویتر، سلطه جو شده و تارهاى آن قدرت محورى و جداسازیها را بافته اند. چون انسان بخشى از طبیعت و خلقت آن مى باشد ناچار از دایره ى سلطه ى قدرت بیرون نخواهد رفت مگر به یارى خردگرایى و توسل به تفكر و اندیشه ى عالمانه و استدﻻل در چون و چرایى و علت و معلو لی ى هستى و رویدادهاى آن و سرانجام مبارزه ى در راه حق  طلبى ها. ازین راه و با این شیوه مى توان بر سیطره ى ابرقدرتهاى خیا لی و نمودهاى جسارت و تندخویى و تفرقه اندازى و برتر نمایى جنسیتى ( زن – مرد) خاتمه بخشید. هنوز انسان آزاد و رها از چنگال قوانین اجتماعى موضوعه ى نافراگیر وجود ندارد یا زمینه ى آن به سختى فراهم مى شود. بحث آزادى بشر و حقوق متساوى آنان از جمله ژستهاى سیاسى ى گمراه كننده است كه در پاره اى موارد چماق سركوب و باجگیرى زورمداران است.

درین جدایى  افكنى یا كم بهاتر جلوه دادن ارزش زنان، پیشوایان عقیدتى، ساﻻرتاشان اجتماعى، روساى قبایل و پیران تصمیم  گیرنده و شیوخ كه واضعین قانون بوده اند نقش و سهم مهمى داشته اند. آنان در انعكاس دادن ازلیت ضعف و ناتوانى زنان، مٶثر بوده اند. بسیارى جوامع از گذشته هاى دور و به طریق سنتى و انتقال باور از نسلی به نسل دیگر پنداشته اند اهمیت زنان از مردان كمتر است و جاى آنان در خانه است كه به امر خانه  دارى، فرزندآورى و رشد آنان بپردازند تا نزدیك به زمان ما زنان حتى حق شركت در هیچیك از فعالیتهاى اجتماعى را نداشتند. وجود آنان در كنار مردان نان آور شكل و معنى مى گرفت و بسیارى در برابر حق برابرى زنان با مردان یا سكوت كردند یا ایستادگى و مسوولیت انسانى و حقیقت یكسانى را فراموش كردند.

نخستین كسى كه به طرفدارى از حقوق زنان سخن برآورد، خانم “ولستون كرافت” نویسنده ى انگلیسى بود كه در سال ۱۷۹۲ درباره ى بیخبر نگهداشتن زنان در جوامع گوناگون كتابى با نام “اثبات حقوق زن” نوشت. البته در كشورهایى مانند بلژیك، فرانسه و ایتالیا در همان دوران حركتهاى اعتراضى از سوى زنان فمنیست بوجود آمد. در آمریكا خانم Sarah Mo Grimke در سال ۱۸۳۸ مطالبى درباره ى وضعیت اجتماعى زنان نوشت، حتى در برابر رهبران مذهبى كه به انجیل استناد مى كردند سرسختى نشان داد. فمنیست هاى فعال كه در ضمن مخالف برده دارى نیز بودند، نخست در محدوده ى حق راى زنان، چانه زنى ها كردند و از سال ۱۹۰۰ میلادى توانستند به شغل هاى مردانه دست یابند و درمبارزات سخت و پیگیر آنان در سال ۱۹۶۱ سازمان زنان N.O.W تاسیس گردید و از آن تاریخ توانستند درهاى بسته ى رشته هاى شغلی همچون حقوق، پزشكى و سیاست را بر روى خود بازگشایند. آن تغییرات مهمى كه در وضعیت اجتماعى و زندگى زنان بوجود آمد، ارتباط مستقیم با مسایل سیاسى روز جهان داشته است.

در جنگ جهانى دوم، آمریكا و اروپا براى تدارك نیازمندیهاى جبهه هاى گسترده ى جنگ از تمام توان بالقوه ى اجتماعى از جمله زنان بهره گرفتند و آن خود گشایشى بود بر نمایش قدرت زنان و از خانه نشینى بدرآمدن آنان كه در عرف و آیین همگان، مهر تایید خانه  نشینى و بچه آورى بر كارنامه ى آنان زده شده بود. پس از پایان جنگ كه زنان به خانه ها بازگشتند، فرصت اندیشیدن با چشمان باز شده و گوش هاى شنیده را یافتند چه براى همیشه و همه جا، آگاهى بر حق و حقوق و توانایى هاى خویش را یافته بودند. این اقتصاد شهرى رو  به رشد و خارج شدن از اقتصاد روستایى محدود و خودمحورى مردساﻻرى لمیده بر دیوارهاى پوسیده ى باورهاى نارسا، اهمیت نیمه ى دیگر خلقت آدمى را آشكارتر ساخت. تغییرات سیاسى مهم و پیدایى “ایسم” هاى نواندیش، نقش سنتى زنان را كمرنگ و با طرحى نو و آوایى تازه پر رنگتر و رساتر گردانید. زنان از پیله هاى تنگ خانه بیرون مى آیند، بیشتر به اندیشه و سووال درباره حقوق فردى و اجتماعى خود مى پردازند.

شخصى  كردن موضوع زن، یا موردى برخورد كردن با مطلب كارى عالمانه نیست. حقیقت آنكه زنان بزرگى در جهان هستى وجود داشته و خواهند داشت كه در بزرگى و عظمت در تاریخ نمى گنجند. در تمام زمینه هاى فرهنگ و ادب، دانش و پژوهش سرآمد و بى همتایند. زنان را باید از دریچه ى ادبیات مادرانه نگریست. هر زنى مى تواند مادرى بزرگ، اندیشمند و مربى ى توانایى باشد. انگشت اشاره را نباید بر مهره هاى سوخته ى نا امنى هاى اجتماعى و ستم مضاعف، فقر اقتصادى و فرهنگى نشانه رفت. زنان و مردان ما نباید احساساتى و بیهوده پنجه بر روى یكدیگر بكشند; كه آزادى واقعى از آن حكومتگران است و برنده ى بازى كشمكش هاى خانوادگى وكیلان.

**********

Houshang Saranj – Toronto