دموكراسى، انتخابات و احزاب

هوشنگ سارنج – تورنتو

دموكراسى شكلی از حكومت، راهى براى زندگانى بهتر، یك باور و یك فلسفه سیاسى است.

كلمه دموكراسى از پیوند دو واژه یونانى “دمو” به معنى مردم و “كراسى” یعنى حكومت ساخته شده است. مفهوم دموكراسى، حكومتى است كه مردم خود بر خودشان حكومت مى كنند و اختیار اداره كشور و حق تعیین دولت را به دست نمایندگان برگزیده خود مى سپارند. نمایندگانى كه باید مردم آنان را از طریق انتخابات آزاد و درست و فهمیده برگزینند. ابراهام لینكلن – یكى از روساى جمهور آمریكا- در یكى از سخنرانى هاى مشهور خود حكومت دمكراسى را چنین تعریف كرده است. “حكومت مردم، بوسیله مردم و براى مردم” كه این ممكن نمى شود مگر از راه انتخاباتى، آزاد تا مردم بتوانند، خردمندانى انساندوست، آگاه و مسئول را به نمایندگى قانونگذارى و هیئت حاكم دستچین كنند، چه پایه و اساس دموكراسى بر آن است كه همه توده هاى مردمى یك كشور، حق زندگانى آزاد، تامین خوشبختى، بیان اندیشه، مطبوعات قدرتمند حقگو، گزینش مذهب و تحصیل دانش و پیشه دلخواه را داشته باشند و بتوانند از كجروى هاى دولت برگزیده خود انتقاد و در صورت لزوم آنان را عزل و طرد كنند.

اندیشه دموكراسى ریشه در تاریخ مردم یونان باستان دارد. در آتن كسانیكه از حق “شهروندى” برخوردار بودند، مى توانستند براى جمهورى نمایندگانى برگزینند. رومیان هم مدتى چنین شیوه اى در مملكت دارى را تجربه و دنبال كردند. پاره اى از قبایل ژرمن در سده هاى میانى فكر دموكراسى را زنده نگهداشتند. باید دانست و گفت كه: خودسرانه رفتار كردن با دموكراسى فرق بنیادى دارد. هر انسان آزاده در چهارچوب جامعه قانونمند به خود اجازه نمى دهد، بهیچ روى و بهانه به دیگرى آسیب برساند و به حقوق شهروندى و انسانى دیگرى تجاوز كند و نهادهاى قدرت برگزیده، از سوى مردم چنان اجازه اى به كسى نمى دهند.

در یك جامعه با حكومت دموكراسى، همگان در برابر قانون از حقوق برابر و امكانات پیشرفت مساوى بر پایه ابراز شایستگى هاى فردى، بهره ورند، براى پیشبرد آرمانهاى واﻻى اجتماعى و آسایش  همگانى به تشكیل احزاب ترقى خواه با اندیشه هاى سازنده و اتحادیه هاى طرفدار حقوق صنفى مى پردازند. ملت هایى كه در جهان امروز حكومت دموكراتیك راستین دارند، براى بدست آوردنش، هزینه گزافى پرداخته اند. با مبارزات تاریخى بیشمار مدت دار و پرداخت خونبهاى گران توانسته اند به این جایگاه برسند. دشوارى مهم دستیابى به دموكراسى گزینش رهبران ارزنده، شایسته، دلسوز، میهن پرست غیروابسته از راه انتخابات صحیح و عاقلانه است. چه با گذشت زمان، عوامل گوناگون موجب دگرگونى آدمهاى منتخب – همچون لخ والسا با آنهمه آرزوهاى مردمى اهال لهستان – مى شود و یا دلسردى مردم انگیزه عدم شركت آنان در انتخابات شده است. مثلاً عمل نكردن به وعده هایى كه نمایندگان و برگزیدگان پیش از گزینش در ارگانهاى حزبى و رسمى به عامه مردم داده اند یا وابستگى احزاب و اتحادیه هاى پشتیبان به فرعونهاى تخت نشین پنهان در پس پرده سیاست بازى هاى سرنوشت ساز و مردم فریب، صاحبان قدرت هاى كلان مال، شركت هاى با نفوذ موثر، مالكان ثروتهاى نفتى، مافیاى زمینداران مستغلاتى، سهامداران شركت هاى داروسازى، بیمه ها و سهامداران كارخانه هاى اسلحه سازى میلیتاریست هاى جنگ افروز … و … با رفتارهاى زیركانه و بندبازى هاى سیاسى مردم را چنان دلسرد و از انتخابات رویگردان مى كنند كه تعداد راى دهندگان در هر دور رو به كاهش بیشتر دارد.

پاره اى مدعیان دموكراسى، انتخاباتى نمایشى راه مى اندازند، چنانكه مردم نتوانند به نمایندگان دلخواه و صلاحیتدار خود راى داده و به مجلس قانونگذارى فراگیر دست یابند، حاكمیت زور لیستى از نامزدهاى مورد تایید خود را تهیه كرده و راى دهندگان را مجبور به انتخاب گزینه هاى خود مى كند. مدعیان دموكراسى، مهاركنندگان حركت هاى مردمى هستند كه با در دست داشتن نهادهاى آموزشى، انتظامى، نظامى و چرخه نیرومند تولید و اقتصاد و اتحادیه هاى كارگرى و بازار مال مملكت، روز به روز تواناتر شده با جهت دادن به نحوه انتخابات به سوى آرمانهاى دلخواه، كار را تا آنجا پیش مى برند كه در انتخابات نمایشى سمت و سودار، شركت كردن، جلوه درخشان دموكراسى و شركت نكردن در آن نماد آزادى مى شود. در بیشتر بحرانهاى كشورى، حكومت هاى مردمى به سوى دیكتاتورى باز مى گردند- نمونه اورتگا و آلنده در آمریكاى ﻻتین، یا آسیا و آفریقا دیده مى شوند- شكل حكومت چندان اهمیت ندارد، اندیشه و اجراى دموكراسى براى مردم یك كشور مهم است، مى توان جمهورى داشت، در نمایش انتخابات هم شركت كرد و نمایندگانى را به ساختمانى به نام پارلمان فرستاد و مامورانى در جامه هیئت دولت برگزید كه همه بر ضد راى دهندگان برآیند و با وضع قوانین ضد مردمى از آن چهره هاى دلنشین و سخنبازان بى باور، فرانكو، هیتلر، موسولینى، برون، پینوشه، ساﻻزار، تیتو، استالین هاى نوین دیگرى سر برآورند و با در دست گرفتن مهار قدرت اجازه هیچگونه دخالتى را به مردم در اداره كشور خودشان ندهند.

خودكامگان در هر لباسى كه باشند با تمام توان و میل شخصى، خودسرانه بجاى مردم تصمیم مى گیرند، آن فاشیست ها به نام حاكمیت در تمام امور زندگانى اجتماعى و شخصى مردم دخالت مى كنند و بر حقوق شهروندى آنان مى تازند واختیار نحوه زندگانى، پیشه، تفكر و مذهب را از آنان مى گیرند، مطبوعات زنده و آزاد را سركوب و خفه كرده، راه و رسم زندگى، نیازهاى فكرى، هنرى، فلسفى و آیینى خودباور مى آموزند، چگونگى خفت و خیز و رفت و آمد، خورد و نوش و داشت و نداشت و پوشش و حد مرز دارایى آنان را تعیین مى كنند و سرانجام، افراد شایسته خانه نشین، متوارى، سر به نیست گشته، لمپن هاى بیسواد و آموزش دیده كه بر موج فرصت طلبى ها سوار گشته و در باد حوادث به پرواز درآمده اند، باﻻ كشیده مى شوند. مدرك و كرسى استادى مى یابند، تخصص علمى و ورزشى دریافت مى كنند و صاحب صلاحیت و تصمیم گیرى و فرمانروایى مى شوند. نمونه در حكومت سرهنگ هاى یونان اروپانشین هم دیده شده است.

در حاكمیت هاى دموكراسى هر انسانى شایسته داشتن حق شهروندى است و از حمایت دولت برگزیده خود در هر كجاى كره زمین بهره مند مى شود و در برابر این حمایت و موجودیت و هویت ملی بخشیدن، هر شهروند بر خود مى داند كه موظف به اجراى تكالیفى در برابر میهن بشود از قوانین آن مملكت اطاعت كند، در دفاع از مرزهایش جانفشان گردد و با پرداخت مسووﻻنه مالیات در توانمندى كشور بكوشد. دشواریهاى مملكت را تشخیص بدهد و با همیارى و همسازى انتخاباتى نامزدهاى صادق و خدمتگزار به نمایندگى از سوى همگان روانه خانه ملت بسازد اما در كشورهاى دیكتاتورزده، وامانده، عقب نگهداشته، كه هیچگاه فرصت تجربه دموكراسى و آزادى و شركت در انتخابات و بهبود بخشیدن به سرنوشت زندگى اجتماعى را نداشته اند. در جامعه دموكرات و آزادوار، مى توانند راه نوینى را بیازمایند.

ایرانیان هم براى نشان دادن دلبستگى به زندگى انسانى و كم توان كردن چهره هاى سازشكار و مدعیان خدمتگزارى اجتماعى، باید به تشكیل جمعیت هاى سیاسى، انجمن هاى انتخاباتى روى آورده، سهمى را در سرنوشت اجتماعى خود بدست آورند.

**********

Houshang Saranj – Toronto