گودرز, ما هم رفت.

….. در شاهنامه ی فردوسی گودرز از پهلوانان؛ بزرگ, ایران پسر, کشواد زرین کلاهست . در راستای رستم ؛ پر آبرو ؛ آشتی جو ؛ اندرز مدار و سپهسالاری بی همتا. ..گودرز ؛از دسته پهلوانانی بود که همراهی کیخسرو را در فرجامین سفرش به جاودانگی ؛برگزید . وی به سفارش کیخسرو ؛ با زال و رستم باز گشت تا به هنگامش.
اکنون گودرز, ما سفر بی باز گشت ؛ به جاودانگی را پیش گرفت. تمامی دره ها و تپه ها ؛کوه ها و گذرگاه ها و شهبندر های ایران با وی بدرود می کنند .ایشان ؛ مهندس, نقشه بر دار, میدانی و دانش آ موخته ی فرانسه ی شرکت, ” رسد “بود که مهر, بی پایان, به سرزمین, مادری ازاو مردی خستگی نا پذیر در کارش ساخت و جانمایه ی کارکردش یادکردنیست .دریغا ازین رفتن, نه بهنگام, او دریغا که گودرز , کشواد, ما رفت.روانشاد مهندس گودرز,نصر چالشتری بالیده در چالشتر؛ زادگاه زنان و مردانی بزرگ از خاندان, دانش و هنر روز؛بود

برایت نه ما بستگان ؛
که هر تپه ای ؛
نه هر تپه ای خاک, گلور ؛
که هر دره ای .
نه هر دره ای پر ز ماران, زهری
که هر بوته ای
همه جای ره لوله های گشن
نفت و آب
دکلهای برق
نه بوسیدن, جای پایت؛
که گریند چون سیل, ویرانه سازی
چه بر سان, , تو مرد, کار ا ؛
دگر کس نباشد که زاید دوباره
ه.س. نهم ,می ۲۰۲۳ تورنتو