رسانه ها و غلط آموزی

هوشنگ سارنج – تورنتو

“بر گردن رسانه هاى گروهیست كه با ژرف اندیشى شیوه هاى برخورد عادﻻنه و خردمندانه را بیاموزند”

در یك واژه نامه ى پارسى هزارها واژه دیده مى شود كه از سى و دو حرف ابزارى ساخته شده اند. این الفباى فارسى است. در دیگر زبانها، حرفهاى كمتر یا بیشترى به كار مى روند. سامیان با كاربرى كمتر از سى نشانه یا حرف چیز مى نوشتند.

در الفباى فارسى و انگلیسى چند حرف مصوت یا صدادار وجود دارد كه در الفباى فنیقى وجود نداشت. در زبان یونان باستان هم پاره اى صوتهاى فنیقى نبود اما در یافتند كه بدون حرفهاى صدادار (واكبر) نمى توانند زبان خود را خوب بنویسند.

ایرانیان زمان داریوش نیز از روى الفباى فنیقى، الفبایى ساختند. گذشته ى خط هزاران سال پیش بر سقف و دیوارهاى غارها، انسان شناخته شده به دوران سنگ (عصرحجر) نقش و تصویرهایى از جانوران زیستگاه خویش را كشیده است. شاید تنها، قصدشان تزیین بوده است، كه در آن صورت آن نقشها خط نیست ولی اگر در آنها پیامى بیابیم مى توانیم آنها را خط بنامیم. ممكن است در آن تصویرها، گونه اى ستایش یا بركت خواهى در كار شكار و فراوانى آن از خدایانشان منظور باشد. كه از اینجا ثبت خواسته و اندیشه و آرزو در شكل نقش و تصویر آغاز مى شود و مى دانید نخستین خط نوشته هاى بشر هم « تصویرى » بوده است.

در خط تصویرى مى توانستند تنها مسایل ساده ى زندگانى روزمره را بنویسند. مصریان هزاره هاى پیش با خطى نه صددرصد تصویرى مى نوشتند. چون آنان پاره اى تصویرها را به جاى صوت نشانده بودند كه خود باعث دشوارى نوشتن و فراگیرى شده بود. نخستین بار یونانیان در برخورد با مصریان واژه ى « هیروگلیف » به معنى نوشته ى مقدس كنده بر سنگ را به خط مصرى اطلاق كردند. البته تمام آن نوشته ها نه مقدس بود نه كنده بر سنگ. چه مصریان باستان، پاره اى نوشته هاى خود را بر كاغذ گونه اى از جنس نوعى گیاه روییده بركرانه هاى نیل، به نام « پاپیروس » مى نوشتند. مردم میان رودان (بین النهرین) خط میخى را به مناسبت شرایط طبیعى زیستگاه خود یعنى وجود گلهاى رسى كناره هاى دجله و فرات اختراع كردند.

بابلیان و آشوریان كه در میان رودان زندگى مى كردند، هزاران نشانه ى (حرف) گونه گون را در خط میخى به كار گرفتند. كه همه آنها در آغاز، شكل تصویرى داشته اند و كشیدن تصویرها با حرفهاى میخى هم چندان آسان نبوده و آن نشانه هاى میخى جانشین « هجا » ها و « واژه » ها بوده است.

گام بزرگى كه در راه تكامل خط نویسى برداشته شد، اختراع الفباست. الفبا را گروهى سامیان كرانه اى خاورى مدیترانه، پدید آوردند. فنیقیان بیشتر فكر خود را از مصریان گرفتند و به طبع راه آسانترى را رفتند. و براى « آواها » ى زبان خود، تنها بیست و چند نشانه ى قراردادى ساختند. فنیقیان كه سوداگران بزرگ دوران خود بودند، همراه كاﻻهاى بازرگانى الفباى زبان را به یونان بردند.

یونانیان بسیارى حرفها را كم كردند یا حرفهاى مورد نیاز زبان خود را بر آن افزودند، این الفباى تكمیل شده از یونان به رومیان رسید، آنان نیز حرفهاى نوى بر آن اضافه كردند. الفباى رومى با دگرگونیهاى اندكى به زبانهاى فرانسوى و انگلیسى و دیگران در سرتاسر اروپا رسید. الفباى فینقى به هندیان و غیر آنان هم رسید. البته پاره اى ملت ها به جاى حروف الفبا، نشانه هایى براى هجاهاى مختلف به كار مى برند مثل خط نویسى چینى ها.

كتاب و كتابخانه كهن ترین كتاب لوحه هاى گلی خط میخى از آن كتابخانه ى « آشوربانییال » امپراطور آشورى بوده است. در آن كتابخانه ۲۰۰۰۰ لوح از گل رس كه به خط میخى، گزارش كارنامه ى دولتى بر آنها نوشته بود، وجود داشته، مصریان، ایرانیان و سپس تر یونانیان و رومیان نیز كتابخانه هایى داشته اند، از آن جمله یكى در شهر اسكندریه ى مصر بوده ; كتابهاى آن با دست روى كاغذ پاپیرس نوشته و به صورت طومار، در جعبه هایى نگهدارى مى شده است. تهیه ى كتاب و رونویسى آن چندان دشوار و گرانبها بود كه در سده هاى میانى اروپاییان كتابهاى خود را با زنجیر بر قفسه ها مى بستند.

چاپ

كهنترین كتاب چاپى به سال  ۸۳۸ م. به وسیله ى « وانگ چیه » در سرزمین چین بوجود آمد، و چاپ با حرفهاى جدا از هم نزدیك به پانصد سال پیش در اروپا اختراع شد. این اختراع به یوهان گوتنبرگ از شهر ماینتس آلمان نسبت داده شده، گوتمبرگ توانست حرفهاى مورد نیاز در صنعت چاپ را خوب قالبریزى كند.

و اما داستان هلیم …

دانش آموزى از معلم كار كشته و نكته سنج خود پرسید: « هلیم با كدام « ها  » نوشته مى شود؟ آن رند ریش بیرون از آسیاب سفید كرده، گفت: اگر، پر گوشت باشد با « هاى هوز » اگر كم گوشت باشد با « حاى حطى » …. زبان پارسى را ما امروزه با خط عربى مى نویسم چه، بعداز تسلط سیاسى، اجتماعى و … فرمانروایان عرب بر ایران، خط و فرهنگ نوشتارى گذشته ى ایرانى، یكسره از كاربرد دربارى و سیاسى كشور برافتاد و خط عربى ابزار نوشتن زبانى شد كه امروز نزدیك به سى و پنج درصد واژگانش عربى است. و پارسى زبانان ایرانى امروزه با سى و دو نشانه (حرف) صامت و شش مصوت (صدادار) زبان خود را مى نویسند.

از میان بخشبندیهاى الفباى عربى دو گونه شناخته تر است یكى « ابجدى  » كه به « حروف جمل » هم معروف است – ابجد، هوز، حطى ….. – و دیگرى « ابتثى » – ا، ب، پ، ت، ث، …. ى – ازین میان حرفهاى عربى « ذ، ظ، ض » نماینده ى صداى « ز  » در پارسى « ح = ه » « ص، ث = س » و « ط = ت » و « ع = ا » مى باشند و یكى از راه هاى شناخت یك واژه ى عربى تبار داشتن یكى از این حرفهاى هشتگانه است. واژه هاى عربى را از راه هاى دیگر هم مى توان شناخت، جمع هاى با قاعده و بى قاعده و قالبهاى افاعیلی و یا ریشه هاى ثلاثى، رباعى و خماسى آنها.

مى رسیم به روشنگرى شناسنامه ى واژه ى پارسى تبار « هلیم » كه انگیزه ى گفتگوهایى بین پارسى گویان شهرمان شده است.

« هلیم  » به معنى « هریسه » نوعى « با » یا آش یا « گوشتباى » قدیمى تر است و « اسم » است، و هیچگونه رابطه اى با واژه ى عربى « حلیم » – كه « صفت » است، « حاى حطى » دارد و بر وزن « فعیل » مانند كریم، رحیم ، وسیع ، فجیع … است و معنى، بردبارى، صبور، شكیبا، مى دهد و از ماده لغت « حلم » به استناد فرهنگنامه هاى عربى از جمله « المنجد » چاپ بیروت، مى باشد – ندارد.

و آن عزیز به اشتباه زیر گوش دیگرى غیر كارشناسانه مى خواند كه اینگونه املاى واژه به غلط « هلیم » (نوعى گاز) مى شود. نه جانم، چنین نیست، آنان كه مى دانند واژه هاى دخیل، همچون، سمپوزیوم، استادیوم، میوزیوم، هلیوم (نوعى گاز)، كلسیوم، منیزیوم … را چنین درست مى نویسند. درست نوشتن هم مانند دیگر كارها، آگاهى تخصصى مى خواهد، « آن خشت بود كه پر توان زد » زبان و فرهنگ درست نوشتارى یك ملت را كه از صاحبان آگهى یا روى شیشه ى دكه و رستوران یا قهوه خانه ها، نباید آموخت، یا آن كسان كه هنوز فرصت باز كردن یك فرهنگنامه را نیافته اند و پایبند درستى و پاسدارى زبان مادرى خود نیستند. آنان كه هنوز نخواسته اند بدانند تفاوت معنایى هزاران واژه از جمله « نهار » با « ناهار » ، « حلیم » با « هلیم » « حله ، حوله » با « هوله » ، « درب » با « در » ، « طناز » با « تنناز » ، « اشكال » با « اشگال » و … در چیست؟

اشتباه آموخته اند مى آموزند، دردناك این ناباورى به حرفه اى بودن پیشه هاست، هنگامى كه جامعه اى گرفتار خود بزرگ بینى باشد، همه چیز و همه كس از آن خود و در خود را برتر از هركس و هرجا مى بیند و مى پندارد. به خود اجازه ى دخالت در هر كارى مى دهد. فیلسوفانه سر مى جنباند و جسورانه، اظهار فضل بى پشتوانه مى كند. و بیدریغ به باور ستیزى مى پردازد. در این میان برگردن رسانه هاى گروهیست كه، با ژرف اندیشى شیوه ى برخوردهاى عالمانه و خردمندانه را بیاموزند. نه خود در هزار چم غلط آموزیها، یار مددكار باقى بمانند.

بدتر آنكه روزنامه دار، آینه چرخانى پیش روى جاهل و جائر كند. غلط را چونان گلوله ى برف بر هم به غلتاند و بهمن توده ها فراهم سازد.

**********

Houshang Saranj – Toronto