پارك الگانكویین

هوشنگ سارنج – تورنتو

الگانكویین دومین پارك بزرگ كانادا و بزرگترین پارك استان با گستره ۷۷۲۵ كیلومترمربع در شمال خاورى انتاریو قرار گرفته است. این بهشت زمینى را الكساندر كرك وود همراه جیمز دیكسون یكصد و اندى سال پیش شناسایى، نشانه گذارى و نقشه بردارى كردند. آن سرزمین سرچشمه بزرگترین رودخانه هاى پرآب و زندگانى گیاهى و جانورى است. ﻻبلاى آن جنگلهاى سبز سالمند و پایان ناپذیر، بیش از هزار دریاچه كوچك و بزرگ، پراكنده اند; پرآب شیرین شفاف و كانون ماهیان فراوان. دویست گونه پرنده بومى و مهاجر، هزارگونه گیاهى و چهل نوع جانور پستاندار وحشى كنار هم و بر هم اثرگذار، در آن پناهگاه محافظت شده آرام مى زیند.

در بخش هاى جنوبى تر، گوزنهاى دم سپید، قهوه اى، مرال، خرس سیاه و از همه دل انگیزتر، موس هاى بلندپاى تنومند و بى آزار به فراوانى یافت مى شوند.  در زمینهاى شمال تر كه دور از دسترس انسان و در پناه آرامش طبیعى تر است، دوستداران حیات وحش و طبیعت  گرایان پاسخى عملی به برآمدن آرزوى همیشگى خود یعنى ادامه زندگى جانورى – گیاهى و تندرست ماندن اكوسیستم یافته اند. چرا این پهنه سرزمین كانادا از چنین گوناگونى حیات وحش و پوشش گیاهى برخوردار گشته است؟

پاسخ وابستگى به موقعیت جغرافیایى و ویژگیهاى ژیوفیزیكى آن مكان دارد. پارك در بلنداى ۵۸۵ مترى سطح دریاهاى آزاد برآمده و آخرین دوران یخبندان در یازده  هزارسال پیش برجسته ترین موقعیت مكانى را سامان بخشیده است. پس از گذار یخپهنه ها و سپس تر یخرودهاى عظیم و یخپاره ها، زمین زیر پوششى از سنگهاى آهكى و شن سارها و ﻻیه هاى گل، زمینه ساز مساعدى براى رویش درختان سختچوب جنگلی گردید و گونه هاى افرا، توس، غان، راش، آلش، و دیگر انواع چوبسختان جنگلی و صنعتى بر كرانه هاى تپه سارها روییدند. جریان یخرودهاى باخترى نیز همچون بخش خاورى به ساختار بسترهاى شنى و مناسب رویش سختدارها (۲) و تشكیل چنین جنگلها و بوته زارها، یارى رسانید و زیرساخت روییدن كاجهاى گونه گون و سوزنى برگهاى دیگر را پدید آورد كه امروزه پناهگاه بى مانندى براى موس هاى بزرگ اندام و گرگهاى خاكسترى به ویژه و دیگر گونه هاى جانوریست.

نخستین مهاجران اروپایى، به دنبال تجارت سودآور چوب و الوار، دست به تاراج این جهان زنده زیبا و پربها زدند و عارضه گیاهى و جانورى منطقه از ویرانسازى سودجویانه در امان نماند. از آغاز فصل ذوب شدن یخها تا هنگام دوباره یخ بستن آب دریاچه ها، آواى تبر زنى چوببران بر تنه درختان، سكوتشكن آن جنگلهاى ارزنده و میراث بشرى بود، روزانه هزاران مرد، در كار بریدن و نابودى درختان جنگلی بودند. شبا  هنگام را در سرپناهى چوبساخت به نام كامبوس (۳) گرد شعله هاى افروخته در اجاقى میان فضاى سالن، سر  مى كردند. در محیطى سخت دلگیر و ناآرام، بدبو و كم آسایش، بى  هیچگونه ابزار ارتباطى با خانواده هاى دور از خویش. و روزى دیگر، الوارهاى آماده و تراشیده بى شاخ و برگ از تنده (۴)  هاى خطرناك با نیروى اسب و مرد و طناب و سیم هاى نقاله به آب بندهاى دست ساز و آبراهه هاى چوبین تا آبرودها و آبگیرواره ها رسانده مى شد و سپس دنبال آب پیماهاى بخارى هیمه سوز یا كلك (۵) تا بندرگاههاى كوچك یا شاهبندرهاى دریایى برده مى شد.

قتل عام و چپاول بى  جانشین كاجهاى غول  پیكر و مناره سان سالمند تا سال ۱۸۰۰ میلادى پیگیرى شد. از آن سال به بعد، نیروى بخار و قطار و تكنولژى نوپاى ماشینى هم در نابودى دیگرمانده ها به یارى غارتگران آمد. قطار قطار تنه هاى حجیم الوارهاى ارزان به دست آمده از درختان پربهاراهى بازارهاى آزمند و پرنیاز گردید و هر روز زمین، آبروباخته و عریانتر شد. تا سرانجام بخشى از وجدان بیدار جامعه، طبیعت  گرایان، قانونمندى و آگاهى باﻻتر و استقلال ملی، جنگلهاى مرده و محیط زیست ستمدیده را از چنگال تاراج و آزار بیشتر و غیرمنطقى رهانید.

با  اعلام رسمى و تعلق میراث مردمى پارك براى كل جامعه و فرصت دادن به بهسازى و بازسازى طبیعت نیمه جان نزار و تراشیده همراه با اجراى كارهاى كارشناسى – پژوهشى، به كمك دوباره جانگرفتن سرزمین سبز آمدند. بخشى از آن گستره ملی براى استفاده عمومى، ورزش دوستان در زمینه هاى قایقرانى، ماهیگیرى، كمپینگ، راهپیمایى و… تخصیص یافت و نیز پناهگاه امنى براى بقا و ادامه نسل جانداران رو به انقراض چون اوتر، روباه سرخ، موس، گرگ، خرس، بیور… شده است. اكنون سازمان پاركهاى ملی استان انتاریو با همكارى كارشناسان دلبسته به حیات وحش براى گردشگران و بینندگان دلباخته گردش در آغوش طبیعت زنده و كاربست پژوهش و بازسازى طبیعت آسیب دیده نهادهاى خدماتى – بهداشتى و ارتباطى رفاهى ارزنده فراهم آورده است.

از سال ۱۹۹۳ هم، مركز راهنمایى گردشگران پارك گشوده گشته. در آنجا یك موزه تاریخ طبیعى با بخش گزارش تاریخچه پارك به راهیان كمك اطلاعاتى مى دهد و نمایشگاه نقاشى پاره اى هنرمندان طبیعت كار، از جمله چند هنرمند كانادایى در كنار مركز راهنماى گردشگرى همواره برپاست. یگانه راه رسیدن به آن پارك جاده شماره شصت مى باشد. بخش جداشده پارك زیرنظر و همكارى رنجرهاى دوره   دیده و یارى سازمان پاركها براى كمپینگ محافظت و امن گشته و از دوشهاى آب گرم و دیگر سرویسهاى خدماتى عمومى بهره  مند است و آدمى با خیال آسوده مى تواند در چادر برپاشده خود در جایگاه مجاز، آسوده، جان خسته را آرامش بدهد. ماهیگیران هم از دریاچه اپه انگو “O Pe Ongo” مى توانند ماهى صید كنند چه آن دریاچه به فراوانى قزل آﻻى دریاچه اى و ماهى خاردار شهره است. و هیچ بیننده طبیعت گرا و عكاس شكارگر مناظر خاطره انگیز، نمى تواند زیباییهاى یكتاى پارك الگانكویین را با آن همه پژواك دلبرباى پرندگان و فریادهاى گهگاهى غازها در آن فضاى اسرارآمیز و نیمه تاریك، خنك و رویایى فراموش كند.

بامدادهاى مه آلود تابستان، روى دریاچه ها و آبراه ها، و برگهاى ارغوانى افراهاى شیرین و زوزه هاى رعب انگیز گرگهاى خاكسترى را. گویا بر باریكه دیوارهاى بین كشتزارهاى شالی در موسیقى جمعى غوكان مست و آواى نرم نالش دریا پاى دیوار سبز راش و بلوط هاى پارك سى سنگان، بنفشه، یا نور و نكا راه مى سپارى. كه بوى آشناى ساقه هاى خوشه بسته شالیزار و نم جنگل و بوى برگهاى پوسیده و خزه، جان جام زندگى است. بوى شیرین تراونده تلخ از سبزینه پوست و برگ هر دانه از باغ مركبات محو در پشت پرده هاى وهم. شرمناكى هر برگدانه خیس، در هر شهر خرم، بوى تازه بودن و دیدن، تن شویى در شوراب  دریا و بیرون جهیدن از پیكر خستگى هاى سخت.

چالوس و زمرد راه، جواهر ده و دیلمان و اسپیلی. نشخوار گاوهاى گیج خواب در آرامش ابدى تپه هاى مخمل پوش، استپ زارهاى بام كوهین دریابار. نمك  آبرود و هزاران هزار رود و رودك آبدار و آوازه خوان، بر پهلوى بازارهاى روز مرغ و ماهى و بند سیر، سبزى و پیاز و مرغانه، بوى صادق آدمى، مهربانى ناب، راه به راست تا خراسان عشق راه به چپ تا آذرآبادگان نور.

 

پانویس ها :

۱) «Algonquin زبان سرخپوستان جنگل نشین شمال. با آن زبان در جنوب و شرق رودخانه چرچیل هم سخن گفته مى شده است. ۲) سختدار: به معنى درختان با چوبهاى صنعتى. ۳) Camboose سالنى دراز با سقف كوتاه بى پنجره، با یك در ورودى و گنجایش ۲۵ مرد ساخته از تنه درختان درهم چفت  شده.   ۴) تنده: شیب.  ۵) كلك: از بهم پیوستن چوب، قایق واره ساختن.

**********

Houshang Saranj – Toronto