عراق گرفتار

هوشنگ سارنج – تورنتو

“عراق” گرفتار ناسازگارى ملی و اسیر تروریسم كور، در آستانه ى جنگ داخلی و تجزیه

از سلسله كشورهایى كه در خاورمیانه ى عربى به خواست انگلستان از تجزیه دولت عثمانى در پایان جنگ جهانى اول به وجود آمد، عراق مى باشد. این سرزمین كوهستانى، دشتى و بیابانى وسعتى حدود ۴۳۸۳۱۷ كیلومتر مربع دارد.

نام اصلی آن “بین النهرین” یا به فارسى امروزه “میان  رودان” بوده و یكى از قدیمى ترین تمدنهاى بشرى در آنجا پا گرفته است. بر این خاك دو رودخانه ى “دجله” و “فرات” جاریست كه پس از سیراب كردن زمین هاى كشاورزى “دشت بابل” یا “بین النهرین” و با یكى شدن رود كارون از ایران به خلیج فارس مى ریزند. این منطقه ى حاصلخیز، جایگاه اقوام كشاورز پیشه و دامدار “سومرى” بوده، همزمان با ساخت اهرام در مصر “بابل” نیز یكى از گهواره هاى تمدن دیرین شد. خط نویسى آوایى – نه تصویرى – در این مكان آغاز شد.

شهرهاى سومرى، خیابان و فاضلاب داشت و مصالح ساختمانى از خشت و گل و آجر بود. سومریها كشاورزان ورزیده بودند و بوسیله ى كانال كشى، آب دجله و فرات را به سوى زمین هاى خود هدایت مى كردند و انواع دانه ها از جمله گندم و جو مى كاشتند، از گاوآهن و گاو نر براى شخم زدن بهره مى جستند.

سومریها ارابه هاى باركش و جنگى داشتند، از اسب و درازگوش براى كشیدن ارابه ها استفاده مى كردند، تیغ سلمانى و ابزارهاى مسین و طلایى و نقره در زندگى آنها كاربرد داشت. آنان خط میخى را اختراع كردند و بر لوحه هاى گل تازه مى نوشتند و با مهرهاى استوانه اى آن لوح گلین را قبل از خشك شدن مهر مى كردند.

سومریها سیستم عددشمارى شصت تایى داشتند – تقسیم ساعت به شصت دقیقه و دقیقه به شصت ثانیه از آن روزگار مانده است – حدود ۳۷۰۰ سال پیش رییس یكى از قبایل همسایه به نام “حمورابى” فرمانرواى بین النهرین شد. او قوانین منطقه را گرد آورد و مجموعه ى آن  – ۲۸۲  ماده  –  را فرمان داد بر سنگ ستونى بتراشند. وى شهر بابل را پایتخت قرار داد، در عصر او سومریان بازرگانان قابل و دریانوردان ماهرى شدند.

بعد از مرگ حمورابى “كاسى” ها به بابل حمله كردند و به دنبال “آشورى”  ها تمام منطقه ى تحت نفوذ حمورابى و كاسیها را فتح و امپراتورى بزرگى به وجود آوردند. آشورى ها جنگاوران ورزیده اى بودند كه از جنگ  افزارهاى آهنى استفاده مى كردند. ارابه هاى نیرومند آنان مى توانست بارو هاى دشمن را ویران كند. پایتخت آشوریان شهر “نینوا” در شمال بابل بود. نینوا شهر بزرگ برج و بارو دارى بود با ساختمانهاى زیبا و تندیس هاى بسیار كه به علت مصالح خشت و آجرى، جز تعدادى كم تندیس هاى خوشتراش از آن شهر باستانى، چیزى به جاى نمانده است.

آن تمدن پیشرفته ى شهرى با كتابخانه اى با بیست هزار لوحه ى بجا مانده اش به دست قبایل بیابانگرد “كلدانى” افتاد. “نبوكودنسر” یا بخت النصر دوم، فرمانرواى ستمگر كلدانى، دوباره شهر بابل را پایتخت ساخت و گرد شهر باروى بلندى بنا كرد و برجى كه یكى از عجایب روزگار گذشته است ساخت. كلدانیان، خورشید و ماه و ستارگان را مى پرستیدند به همان جهت پیشوایان مذهبى آنان نسبت به اجرام سماوى آگاهى فراوان یافته بودند و تقسیم هفت روز هفته یادگار آنان براى فرزندان امروز آدمیان بجا مانده است.

مساله كورش و رهاندن یهودیان و شكست دادن كلدانى ها مربوط به همین دوران و ایجاد امپراتورى بزرگ پارس در شرق این سرزمین است. سال ۵۳۹ ق . م پارسها “میان رودان” را تسخیر كردند. ۳۳۱ ق . م اسكندر بر ایرانیان غلبه كرد. ۲۱۶ ق . م “پارتیان” كنترل آنجا را به دست گرفتند. بعد از آن ساسانیان تا چهارصد سال بر “بین النهرین” فرمانروایى داشتند. اعراب ساسانیان را در سال ۲۱ هجرى شكست دادند و بر آنجا مسلط شدند و فرهنگ و زبان بومى مقهور زبان و فرهنگ عربى اسلامى گردید.

سال ۷۵۲ عباسیان كه به جاى بنى  امیه سرنوشت امپراتورى عرب را به دست گرفته بودند، بغداد را پایتخت ساختند. سال ۸۰۰ میلادى حدود ۱۷۸ هجرى بغداد یك میلیون جمعیت داشته و مركز تجارت و فرهنگ جهان آن روز بوده است. سرانجام مغولها در سال ۶۳۶ هجرى به سركردگى هلاكوخان امپراتورى عرب را با كشتن “المستعصم بالله” به انجام رسانید.

تركان عثمانى سال ۹۱۲ به قدرت بزرگى در برابر اروپاى متجاوز به دیگر سرزمینها بدل شدند ناچار دولت انگلیس براى حفظ تجارت و مستعمره ى هندى خود در سال ۱۸۰۰ میلادى نیروهاى نظامى به خلیج فارس فرستاد و یكى از نتایج دور زدن آفریقا و دستیابى به سوى شرق و كشف قاره ى نوى آمریكا، ارتباط نزدیك با شاخ نیرومند دولت عثمانى روى شكم سیرى ناپذیر اروپاییان داشته است.

با آغاز جنگ جهانى اول و نیاز ناوگان دریایى انگلیس به نفت و وجود نشانه هایى دال بر حوزه هاى نفتى در “كركوك” و “خانقین” و دیگر مناطق “میان رودان” آن روزى، انگلیسى هاى دلسوز بشریت تمایل به رهاسازى مردم گرفتار دست عثمانى شدند. انگلیس گذشته از خیال اشغال مناطق نفتى در فكر ایجاد سرزمین اسراییل براى یهودیان نیز بود.

با پایان پذیرفتن جنگ جهانى و تجزیه عثمانى به تركیه و سوریه و لبنان و اردن و اسراییل، بین النهرین نیز با نام جدید “عراق” تحت الحمایه ى انگلیس درآمد و پس از چندى حكومتى دست  نشانده ی خود از خاندان “فیصل” به وجود آورد. از همان آغاز كه انگلیس كنترل ارتش، امور خارجى، اقتصاد و نفت عراق را به دست گرفت با مخالفت نیروهاى ترقیخواه و آزادى طلب عراقى روبرو شد، ملك فیصل اول كوشش به میانه روى بین دو سوى تخاصم داشت ولی نتوانست این مهم را انجام دهد.

با مرگ فیصل در سال ۱۹۳۳ پسرش “قاضى سعید” به جاى پدر به سلطنت عراق نشست ولی او بسیار در امر كشوردارى ضعیف و نیروهاى مخالف رو به قدرت گرفتن داشتند. پس از مرگ او در یك تصادم اتومبیل، فرزند سه ساله اش به جاى پدر، سلطان ولی شاهزاده عبدالله نیابتا” پادشاه عراق بود. در جنگ جهانى دوم، عراق گرایش به پیوستن به نیروهاى متحدین  ( آلمان، ایتالیا، ژاپن) پیدا كرد ولی انگلیس مانع شد و اتحاد آنها را بهم زد. جنگ جهانى دوم شكاف بین فقیر و غنى را در عراق زیادتر كرد.

توسعه و بهره ورى از نفت به حال مردم فقیر تاثیرى نداشت. ملك فیصل دوم سال ۱۹۵۸ در سن ۱۸ سالگى عملا” پادشاهى عراق را به دست گرفت ولی مخالفت نیروهاى مردمى با سلطنت به علت فقر روزافزون و آگاهى بیشتر از حقوق شهروندى فاصله مردم با حكومت را گسترش داد. سرانجام سال ۱۹۵۸ با كودتاى نظامى فیصل دوم به قتل رسید و شوراى نظامى سه گانه   ( كرد، سنى، شیعه) در راس حكومت و ژنرال “عبدالكریم قاسم” رهبر كودتا به ریاست دولت درآمدند. قاسم براى بهتر كردن اوضاع اقتصادى به رفورم رو آورد و براى ماندگارى از ترس “عقرب جرار” غرب دست به دامان “مار غاشیه ى” كمونیزم شد و كمكهاى نظامى  –  اقتصادى شوروى آن زمان در ایجاد جاى پایى در قلب اتحادیه ى عرب و دور ساختن غربى ها از كشورهاى نفتخیز و ساحلی دریاى آزاد كوشید.

در دوران عبدالكریم قاسم، كردها به یك خودمختارى مشروط در حد نوشتار رسیدند ولی هیچگاه عملی نشد و جنگ كردها همواره با حكومت مركزى ادامه داشت. سال ۱۹۶۳ افسران ارتش كودتایى دیگر انجام دادند و در نتیجه آن عبدالسلام عارف رییس جمهور و احمد حسن البكر نخست وزیر شدند. حكومت نظامى یكدست حاصل شد و سال بعد عارف حكومت نظامى را بر اداره ى كشور مسلط كرد.

“البكر” در سال ۱۹۶۸ “عبدالرحمن عارف” برادر عبدالسلام كه پس از مرگ او به رهبرى رسیده بود را از كار بركنار كرد، حزب بعث تجدید سازمان داد و تمام امور عراق به دست حزب بعث سپرده شد، هنوز اقتصاد سوسیالیستى براى غارتگران مملكت مورد حمایت بود. كمى بعدتر “البكر” اتحاد محكمى با روس ها بست و رفورم اقتصادى به وجود آورد. در زمان “البكر” یكى از اعضاى فرصت طلب حزب فاشیستى بعث به نام “صدام حسین تكریتى” موقعیت رو به تزایدى در حزب و پست هاى حكومتى به دست آورد. “صدام” در سال ۱۹۷۹ بر “البكر” پیروز آمد و رییس جمهور مادام العمر عراق گردید.

صدام تمام ویژگى هاى یك دیكتاتور فاشیست را داشت، با دسیسه و نیرنگ در حزب بعث باﻻ آمد. او فرزند روستاى فقیر و محرومیت  كشیده ى تكریت بود، به جاى درك و احساس مظلومیت مردمان ستمدیده و نیازمند، تمام درآمد حاصل از فروش نفت كه از آن همه ى آحاد ملت عراق بود و آن سرمایه  مى بایست در راه فرهنگ و بهداشت و ایجاد كارخانه هاى مورد نیاز، توسعه ى شبكه آبرسانى، راه سازى، مدرسه و دانشگاه، سدسازى، مدرنیزاسیون كردن كشاورزى، رفاه اجتماعى، خبررسانى، راه  آهن و فرودگاههاى سیویل، ناوگان مسافربرى شهرى و بین شهرى زمینى، هوایى، آبى، گسترش نهادهاى تفریحاتى سالم، باشگاههاى ورزشى، سینما، تاتر، سالن هاى موسیقى و اپرا، مراكز هنرى، كودكستانهاى تخصصى و……. مى شد، همه و همه در راه باﻻبردن توازن رزمى توسعه طلبانه، خرید جنگ افزارهاى خارج از استاندارد و خارج شده از رده ى كارآیى روز جهان، تدارك نیروهاى سركوبگر امنیتى نه به منظور مبارزه با دخالت هاى خارجى بلكه بخاطر درهم شكستن تجمع هاى حق طلبانه ى كارگران و كشاورزان محروم عراقى. هزینه كردن كاخ سازى هاى غیرضرورى، تقسیم پول مردم بین سركردگان نظامى و جاسوسان امنیتى، بریز و بپاش هاى میلیونى و برگزارى میهمانى هاى پرهزینه و عیاش بازى هاى فرزندان و بستگان رهبر خودكامه كه در اندیشه ى جامه ى عمل پوشاندن به عقده هاى روانى بود، تزیین سرتاسر میدان هاى هر شهر و دیار با تندیس هاى غول  آساى صدام در زیر سایه ى شمشیرهاى آخته  –  نماد دیكتاتورى  – همه نشانه هایى از بیخردانه اداره كردن مملكتى بود كه با شركت دادن ملتى ناچار، در دو جنگ ویرانگر، موجبات عقب ماندگى عراق را فراهم آورد.

هشت سال جنگ به ملت ایران یك هزار میلیارد دﻻر، پانصد هزار كشته، پانصد هزار معلول جنگى، ویرانى چند استان غربى، روانپریشى نسل خردسال در حال رشد، عقب ماندگى اقتصادى و تغییر جهت دادن روند حكمرانى را تحمیل كرد و خود جز ویرانى شهرها و یكصد و پنجاه هزار كشته دست آوردى نداشت. از آن بدتر حمله به كویت، سرپیچى از قطعنامه هاى سازمان ملل و افتادن به دام جنگ خلیج فارس از دست دادن بازمانده ى ارتش و یكصد هزار كشته ى دیگر بود.

امروز صدام اسیر و زندانى و پاسخگوى نتیجه ى رفتارهاى غلط خود است و مردم عراق تاوان گناه ناكرده مى پردازد. نیروهاى اشغالگر، بهانه اى ست بر ناسازگارى ملتى كه به آنان فرصت دانستن و گزینش وفاق ملی داده نشده است. روزانه پیكر قربانیان از خیابانها جمع مى شود كه پاى افزار آنان نشانگر پایگاه اقتصادى آنان است.

كسانى مى میرند كه به دنبال كاریابى در صف ایستاده اند كودكانى كشته مى شوند كه مى توانستند در راه آزادگى انسان گامى بردارند …..

**********

Houshang Saranj – Toronto