نوروز, جمشیدی

هوشنگ, سارنج

به فر, کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر نشاخت
جهان انجمن شد بر آن تخت , او شگفتی فرو ماند از بخت, او
سر, سال, نو هرمز, فرودین؛ بر آسوده از رنج؛ روی زمین
چنین جشن, فرخ؛ از آن روزگار به ما ماند ؛ از آن خسروان؛ یادگار…

شاهنامه فردوسی بزرگ
————————————————————————————————————————————————-

و ایران؛ یکی از کانونهای اندیشه وری و پایگاه های گسترش, شهروندی آدمیان در خآور میانه بوده است. سر زمین, ستیغ های بلند, برفگیر و دره های سبز, زیستگاهی و کویر های خشک, بزرگ, زمین. شکوه, زیستمندان, شهر نشین و تاریخ سازش به پنجهزار سال می رسد. سایه ی امپراتوری آنان در دوره ی بابلیان؛ از سر زمینهای آسیایی تا بخشی از اروپا و آفریقا گسترده بود.
یاد واره های آن هم ؛ بر تخته سنگها و سنگ نوشته های چوبین و گلین بر پیشانی موزه های بزرگ یا سینه ی سیاهسنگهای کوهساران و دل, خاک تپه های کاخهای فرو ریخته ؛ به جا مانده است. از همه برتر؛ در جشنها ؛ نگاره ها؛نواهای موسیقایی ؛افسانه ها نوشتارهای یادمانی و سروده ها مانده اند. جشنهای کشوری ؛ بازتاب دهنده ی رویدادها و باورمندیهایی است. سالروزها؛ یاد آورنده ی دستاوردهاییست که کسانی پیش از این؛ برای هموار سازی راه, سخت, بهروزی آدمیان ؛ رهگشایی کرده اند.در خیل, آدمیان کسی بر دیگری برتری دارد ؛ که بیشتر ؛ به فروزشهای اهورایی؛ باور دارد و رفتار می کند. آنان که رهنمای خوبی و مهربانی باشند؛ وگرنه؛نژاد و رنگ و زیبایی چهره و اندام؛ و خاندان؛ ارزشی افزوده نیست. بیداد, ستمگرانه؛ باز داری از به نمایش در آمدن, یاد واره های نیاکآنیست . پایکوبیهای فرهنگ, مردمی ؛ پر نشانه از کوشش های زمانبر, آ دمیانست. آنان که بر سپر ها می کوبند؛ زندگی را می ستایند تا کسی به واقع ؛ خونش ریخته نشود. صحنه پردازیها؛ گرد آمدن, چندین هنر است که فریادگران , آشتی و مهربانیهای اهورایی هستند که استادانه زیر, گنبدی پاکیزه از اندیشه های اهریمنی ؛ جلوه می کنند. بر آن پهنه ؛ زیر, نور پردازی رنگین؛ خورشیدی ؛ پرتو می افشانند. پرشهای بلند ؛ گشودن دستان و پاهای جهنده ؛ همه نشانگر, رد پای بشریست که در منش, پرندگان چرخ می زند و جامه های رنگینش با آنهمه نگینهای درخشنده ؛ نماد , سر و سینه و پیکر, پرنده ای را دارد. کوبش , سنجها و طبلها و فریاد, سازهای بادی ؛ توفندی؛ از رهیافت, بشری در عرصه ی بیگناهی و بی آزاری و آرزوی آزادی پرندگان ؛ نمایش داده می شود. در آن پهناوری خیالانگیز ؛ میان, نگاره های کوه های سترگ ؛ و دشتهای سبز ؛ زیر, سایه ی چهره پردازی (گریم ) به راز هایی دست می یابیم؛ که رقصندگان, چرکسی؛ لزگی؛ گرجی ؛آذری؛ ترکمنی ؛کردی ؛ لری بلوچی؛ یا بندری؛ به کار می گیرند. که همه نهالهایی از یک شجرند. همه ی جشنهای کشوری ؛ بافتی زرین دارند. سرا پای پیامهایشان؛ گرمی بخش روانهای افسرده می باشند. نگاره ها؛ زبان, موسیقی داستان, جشنها؛ واژگان, جانمندی هستند که بر بال, سخنوری و دگر گونپذیری ؛ می چرخند و می بالند. زبان, هنری در بیان, افسانه ی جشنهای مردمی ؛ بافت, چهل تکه ی سرزمینی کهنسال ؛ زبان, کوچه و بازار و خرید و فروخت نیست. زبان, اهورایی پاکست. تمامی آدمیان در جشنها؛ پاکی را می ستایندو زیباییرا .یا؛ کمال, آفرینش را. نو روز بر همگان فرخنده باد.

پانزده مارچ ۲۰۲۱
تورنتو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *