موزه ی آقا خان (بخش دوم)

هوشنگ سارنج

مانند, سفری روحانی از شریعت به حقیقت و از دنیای ظاهری به دنیای باطنی می رسیدند. کسب, معرفت عرفانی برای آنان یک زایش نو و روحانی شمرده می شد و گرویدن به مذهب اسماعیلی را “بلاغ ” می گفتند و باور داشتند که تاریخ مذهبی بشر هفت دوره داشته و رهبر هر دوره را هم “ناطق ” و هر یک از جا نشینان,آنها را “وصی ” ” اساس” یا ” صامت ” می گفتند. وظیفه ی اوصیا حراست از معانی ظاهری و باطنی شریعت در آن دوره ها بوده است. پایه ی نظریه ی اسماعیلیان نخستین در زمینه ی امامت؛ از شیعه ی امامیه گرفته شده بود.

جهانشناسی اسماعیلی بیانگر آن بود که خداوند نخست نوری آفرید و با کلمه ی ” کن ” هستی را آفرید. از حروف, علویه ی هفتگانه. اسماعیلیان فاطمی با پذیرفتن امامت, فرزندان, محمداسماعیل شمار, امامان, خود را از هفت فزونی دادند. از دا عیان مهم فاطمی ناصر خسرو (۴۸۱ق ) شاعر ؛فیلسوف وجهانگرد, سر شناس است که به مقام, بالایی در سلسله مراتب, دعوت رسید و دعوت, فاطمی را در خراسان رهبری کرد. او دعوت را از بلخ به نیشا بور و دیگر نواحی خراسان برد. مدتی هم به تبرستان و دیلم رفت و گروه زیادی را به مذهب اسماعیلی در آورد. وی در دوره ی تنگنا به دره ی یمگان بدخشان رفت و کتابهای زاد المسآفرین و جامع الحکمتین را آنجا نگاشت.

تمام منابع اسماعیلی جهان متفقند که سر زمینهای غیر فاطمی به دوازده جزیره تقسیم می شد. و هر جزیره زیر نظر یک داعی بلند مرتبه با نام, حجت اداره می شد؛ داعیان ش ردیف بودند. داعی بلاغ -داعی مطلق -داعی محدود. هر داعی ؛ دستیاری به نام ماذون دا شت که مقررات را به اسماعیلیان تازه وارد می آموخت. داعیا ن در محل ماموریت استقلال عمل داشتند. اسماعیلیان معمولی مستجیب نام داشتند. در نظر فاطمیان بین ظاهر و باطن دین تفاوت وجود دا شت و برای رسیدن به حقیقت بدون شریعت ممکن نبود. به تفسیر توجه نداشتند؛ برای علم حدیث ؛ محدودیت قایل بودند. امام خود را قرآن ناطق و نص الهی را قرآن صامت می نامیدند.

سلسله ی فاطمی محرم,۵۶۷ق بدست, صلاح الدین ایوبی منقرض شد. بعد از مرگ مستنصر اسماعیلیه فاطمی به دو شاخه ی مستعلویه و نزاریه بخش شدند . نزاریان در دژ الموت توان, سیاسی چشمگیری پیدا کردند. حسن صبا ح که دعوت نزاریه در ایران را بنیان نهاده بود وابستگی به قاهره را برید . در دوران ۱۷۱ ساله ی الموت اسماعیلیان نزاری توانستند با رهبری حسن صبا ح دعوت خود را بدون پیوستگی با مستعلویه اجرا کنند. تا بدست,مغولان نابود شدند. البته نزاریه در ایران بدست مغولان کاملا منهدم نشدند ؛ بلکه گروه هایی در دیلم و قهستان باقی ماندند وبسیاری نزاریان خراسان به افغانستان و سند مهاجرت کردند.

دو سده که مهمترین دوران نزاریه بعد از الموت است نزاریان مجبور به تقیه شدند و هویت راستین خود را در پوشش, تصوف کتمان کردند. درین دوران چیزی از امامان و پیروان آنها دانسته نیست. و با مرگ, شمس الدین محمد بیست و هشتمین امام نزاری حدود ۷۱۰ ق نخستین بخشبندی بین, نزاریه پدید آمد. مومن شاه و قاسم شاه فرزندان, شمس الدین بر سر جانشینی پدر اختلاف پیدا کردند. و به دو گروه مومن شاهی و قاسم شاهی بخش شدند.

چهلمین و آخرین امام نزاریان,مومن شاهی امیر محمد باقر بود که در ۱۲۱۰ق با پیروان خود در شام تماس گرفت و دیگر از وی خبری نشد. در مورد قاسم شاه و دو جانشین وی اسلام شاه معاصر تیمور ۸۲۹ق و محمدبن اسلام شاه چندان آگاهی در دست نیست. اسلامشاه مقر خود را از آذربایجان به قریه ی انجدان بین اراک و فراهان برد و جماعت, اسماعیلیان نزاری – قاسمشاهی از عناوین مرشد و پیر و شیخ استفاده می کردند و دو سده به دوره انجدان معروف است. آنها توانستند پیوندی با پیروانی در هند و آسیای مرکزی پیداکنند. از زمان, اقامت, شاه نزار ۱۱۳۴ق مقر دعوت از انجدان به کهک کر مان و گاهی هم شهر بابک و یزد انتقال یافت.

در عهد افشاریه و زندیه برخی امامان قاسمشاهی نقش سیاسی داشتند و در آغاز عهد قاجار امام حسنعلی شاه؛ که شخص متنفذی بود لقب “آقا خان” از فتحلیشاه دریافت نمود. وی پس از جنگی به افغانستان رفت و بدین ترتیب دوران ماندگاری نزاریان, قاسمشاهی برای همیشه در ایران پایان گرفت. آقاخان؛ پس از مدتی که در افغانستان و سند و کلکته گذرانید سر انجام در سال,۱۱۲۶ق در شهر بمبیی اقامت دایم گزید و تشکیلات, وسیعی برای رهبری پیروانش بوجود آورد. امروزه اسماعیلیان نزاری پیرو آقا خان در جهان پراکنده اند.

**********
تورنتو
دهم جولای ۲۰۱۶