ماه روزه

هوشنگ سارنج – تورنتو

هرآنچه امروز زاده مى شود نطفه اش در دل روزگار از رویدادهاى صدسال پیش بسته شده است.

از آن زمان كه زندگى، بسیار آهسته و كند بر بستر قانونمندى علت و معلوم و اثرگذاریهاى متقابل بر زمین شكل گرفت و پیش آمد و موجودات حیاتمند، تكثیر و تكمیل و دگرگون شدند. زنده بودن بر پایه ى گرفتن مایه ى زندگى از چرخه ى هستى و آفریده ها بوده است.

هرچه بر عمر زمین افزوده گشت، چهره هاى آفریدگان پرداخته تر و صورت « بودن » زیباتر شده است. و این در شاهكار خلقت « انسان » هم تجلی یافته. كه با گزینش اصلح و به یارى مغز پرورده، تفكر و تعمق به رازیابى محیط اسرار آمیز اطراف خویش و در پى پاسخگویى آنهمه نادانسته ها برآمد. بخشى را در سیطره تعقل و مانده بسیارى هم در وادى تخیل به انتظار نشسته است. این آفریده ى واﻻ كه روز به روز هم توان چیره مندیش در پهنه ى ابزارمندى ساز و كار و بكارگیرى آنها باﻻ مى گیرد. به حكم داشتن خوى ستیزه گر موجودیت پیش از تعقل فردى و اجتماعیش، نیاز فراوان، به بازدارنده هایى دارد.

سدهاى كنترل ستمكارى، زیر سایه ى افزون خواهى، با ابزارهاى استحمار به منظور بهره كشى و استعمار. بهترین بازدارنده ها آموزشهاى اخلاقى بر پایه هاى وجدانهاى آگاه از ارواحى متعالی و پرورش یافته است. انسان قرن معاصر، خودباخته و خودشیفته ى خوى تجارت پیشه گشته است. فریاد مصلحان خیراندیش، هنرمندان، شاعران و نویسندگان، فیلسوفان، جامعه شناسان بشردوست در فریاد غوغاگران مصلحت اندیش، گم شده است.

در راستاى معناى زندگانى، غایت و منظور از بودن در سلسله ى روزگار، آدمها، دوشادوش یكدیگر، با جدال یا بى جدال، در دو بعد مادى و معنوى و بر سایه روشن تضاد، دست به گمانه زنى، نظریه پردازى و ایده ئولوژى سازیها زده اند و همیشه طرفداران خود را داشته اند، گاه این پیروز و دوران روشن و گاه آن پیروز و عصر تاریك اندیشى و تباهكارى را رقم زده اند و این شانس آن زیسمندان است كه آتشفشانى فوران مى كند شهرهایى را نابود یا شهابسنگى زندگانى دورانى را به خاموشى و مرگ مى كشاند. البته رویدادهاى اجتماعى از مقوله ى سنگ آسمانى و طوفان و زلزله نیست، دقیقا” از مقوله ى « چرا؟ » و « چون ؟ » است.

هرآنچه امروز زاده مى شود، نطفه اش در دل روزگار از رویدادهاى صد سال پیش بسته شده است. هر اتقاق اجتماعى، از خوشبختى تا بدبختى، از آگاهى تا نا آگاهى و عقب ماندگى، سامانیابى و پیشرفت و آسایش و هر آنچه وابسته ى هوشمندى و كار و كاردانى است ریشه در شعور، دانایى، وجدان و بشردوستى آدمیان دارد. سعادت آدمیان در گرو اخلاق مسووﻻنه در قبال دیگران است.

و اما روزه دارى كه بزرگترین پیام آن، تزكیه ى نفس، پاكسازى اندیشه، تربیت و خودسازى است. یك ماه، پا بر دلهاى خدا باوران جامعه ى ما نهاد و رفت این جاى پاى پاك و اثرساز باید كه در بیدارسازى جانهاى زنگار گرفته نورى بتاباند و از آن اشراق، آتش به دلهاى سردفسرده در اندازد. هرچه دلهاى شعله ور بیشتر گردد، جامعه آسوده تر مى زید. پیام دیگرش دست یاوریست كه از قطره قطره هاى فتوت دریاى بیكرانه ى مروت پیدا مى شود. جشن پایان ماه روزه بر روزه داران مهنا باد.

**********

Houshang Saranj – Toronto