آلاسکا (سرزمین, بزرگ ) برگی از یک سفرنامه

هوشنگ, سارنج

پتر کبیر ویتوس برینگ؛دریا نورد,دانمارکی را به سال,۱۷۴۱م ؛به شناسایی کرانه های شمال,خاوری روسیه؛برگزید.ویتوس در دومین سفر,پژ وهشی خود؛به آلاسکا رسید و روسها ,پر چم,خود را بر این سر زمین,پهناور بر افراشتند.سالها پس از آن ؛شکارگران,نهنگ و بازرگانان,پوست؛در آبخست(جزیره )کودیاک؛۱۷۸۴م بازاری بر پا کردند.با پیدایش,زر ( داستانهای جک لندن )سیل, کوچندگان, زر یاب بدان سو سرازیر شد و نگاه, آمریکاییان به آن سرزمین ربوده شد. و سر انجام؛ ۱۸۶۷ م ” ویلیام سیوآرد ” وزیر امور, خارجه ی ” لینکلن ” و ” اندرو جانسون ” آلاسکا را به بهای ۷۲۰۰۰۰۰دلار از روسها خرید. و آنجا سال, ۱۹۵۹م چهل و نهمین استان, امریکا شد. در شمال, آلاسکا ؛ جلگه های توندرا که به اقیانوس منجمد, شمالی می پیوندد؛ خاکش یخزده و بی درخت است. چه سه بخش, آن سر زمین ؛ نزدیک, شمالگان است. و سرما تا منهای ۶۲ درجه هم می رسد. پایینتر ؛ آب و هوا به کشاورزی و پرورش, دام ؛ راه می دهد. یک سوم, الاسکاییان زاده ی همانجایند و کوچیدگان بیشتر سپا هیگرانی هستند که پایگاه های نگهبانی و گزارشگری آمریکا را پاس می دارند.

بهره وری آلاسکا از آبهای بیکران, بسیار ماهی و کانیهای زمین و جنگلهای پر درخت و نفت, خام است. که بدبختانه نفتگران, از ریشه و نهاد, چپاولگران, زر؛ زمین, آدمیان را بیش از شمار, گور, آنان؛ می سنبند. و رو به نابودی می برند. برای نمونه سال, ۱۹۸۱ م یک تانکر نفت, ” اکسون ” در یک رخداد, بگل نشینی ۲۶۰۰۰۰بشکه نفت, خام را در آبهای پرنس ویلیام ” رها ساخت و بسیاری آبزیان را بکشتن داد. آلاسکا بلندترین کوه های آمریکای شمالی را دارد. ” مک کینلی ” بیش از ۶۰۰۰متر و ” لوگان ” و ” سن الیاس ” ۲۵ آتشفشان , کارا ؛ و ۱۵ پارک, ملی و دیدنیهای چشم نواز, بسیار.
۲۱آگوست,۲۰۱۷م ساعت یک و نیم نیمروز به juneau جونو پایتخت,آلاسکا رسیدیم.بر شاخابی از بزرگدریای آرام.که سر به پی ای یخچالهای فرو ریزنده و کوه یخهای بلورین,آبی دارد.شهر شبکه ای از خشکی بر کرانه ی آبست.آبی بی پایان که راه های آبیش چون رگهای تپنده در تن,خاک تنیده است.شهر در پنجه ی بلند ی بلند,یهای سبز ؛نشسته است.و درختان,سوزنی برگ,کاجهایش ؛با گستره ی آبها ؛برابری دارد دو عنصرآب و آتش ؛ نهفته در هر شاخه ؛ بر مایه ی خاک ؛ چیره است و هوا در پاکی ؛ گوی رنگ از آبی آسمان , پنهان در یخچالها ی سالور ؛ ربوده است.
در لنگر گاه کشتی های “کروز ” چهار کشتی هر یک در اندازه ی شهرکی شناور ؛ بر آب, تا زیر, پنجره هاشان ؛ خستگی در می کنند. و گردشگران, هر یک؛ در پی دیدار, هر دیدنی ؛ از جنگل و کوه گرفته تا گوشه و کنار, شهر ؛ رفته اند.
۲۳اگست.
آفتاب از فراز, شانه ی چپ می تابد. بر آب ؛ جاده ای به پهنای خورشیدی شناور تا کرانه ی گستره ای زرین؛ گسترده است. آب, بر هم انباشته ؛ سرمه ایست. خیز آبهای زره گون؛ بر گهواره ی دستار, آب لنگر بر می دارند. کوه هایی برآ سمانکرانه ی دور دستها؛ کوتاه و بلند؛ رشته از پس, رشته از آب روییده اند؛ با کلاله های سپید, برف؛ دندانه دآر و تیره رنگ؛ بر شیبهای تند و دره های مالا مال از خر پاره های یخ و یخرودهای کندگام؛ که همه رو سوی دریا؛ خیزی کهنسال بر داشته اند. بنا گاه ؛ آب, سرمه ای سبز, مات می گردد و ابر پاره ها؛ تابش, خورشید را بر آینه ی می شکندو رنگ, بی مانند, آبی آسمان فرو می ریزد. آب از جستوخیز می ماند؛ چنان آرام می شود که مرز, در هم آمیختگی آبهای از راه رسیده نمایان می شود. کرجی های ماهیگیران ؛ نشانی از زندگانی پشت, دیواره ی درختان دارند. ابرهای کاکل شکری؛ گل پنبه های بر هم چیده ؛ غولهای از شیشه رهیده اند که به سوی کهکشانها ی روز خاموش تنوره می کشند. کوه ها پشت,دژ های بر افراخته سبز, کوتوله می زنند. از شا خا بی ؛ به گورستان, ستونهای الماسگون, سالمند در اندازه ی تاریخ می رسیم و می بینیم که گرما؛ سنگستانی دریده از هم و چاکناک ساخته است و دست در کار, از هم پاشیدن دارد. اکنون؛ پای هزار ستون اسطوره ی بلور های مذاب ایستاده ایم. ستونهای ” هرکولانوم ” ویرانی کاخ, ستمبری با دستان, ” سامسون ” از آستین بشر, سیری نا پذیر. فرو ریختن را می بینیم. یخپاره های هیولایی؛ سر زیر, آب می کردند و تلواری آب بر سر ؛ بر می آوردندو آرام؛ همراه, آب, تپنده با نگاره ای از تاریخ, آفرینش؛ بسوی نابودی راه می افتادند. ستونهایی که گرد, لاجورد دارند؛ واز فیروزه با هوده ترند. و از دهانه ی یخرودی به پهنای روزی بلند؛ پاره یخی ؛ سر در آب, شور, دریا داشت.
۲۴ اگست
امروز ” سیتکا ” sitka هستیم. کشتی ” msoosterdam با ۲۹۰۰پرسنل و گردشگر ؛ ۱۳ اشکوبه ؛ پهلو گرفت. پنج ساعت فرصت , دیدن و گردش داریم. یک موزه ی ارتدکس ها را دیدیم. تمام, شهر پر یادبود های دست ساز و فروشی بود . یک راستای دیدنی کارهای بر چوب و استخوان, وال و دندان, گراز و پیل, دریایی داشت؛ کارهایی از هنر مندان سرخپوست یا دیگر بومیان. …..گرد, شهر را؛ کوه های آ سمانسای سبز و شیبهای تند آراسته است. سیتکا ؛ بندری پاکیزه و پناهگاهی بر آسودن, امن, کرجیها می باشد.انگاره ی مهندسی آنجا ؛ بر الگوی گذشته های کم زیستور می باشد. خیابانهایش باریک و تابدار و پیرو خط, ساحلی و زمین, سنگ, سخت بوده است. مردمانش بسیار مهربان وفرهنگمدارند .شاید نژاد, سرخپوستی و بی آلایشی باور مندیها و دلبستگی به طبیعت ؛ زیر ساخت,کردار,شان باشد. در باز گشت, ۱۳ کیلومتری از شهر به بندر گاه ؛ زیر نیم آفتاب, روز ؛کشتی ما را آغوش گشوده بود. در رستوران, شکوهمند, کشتی غذا خوردیم بر عرشه دم زدن, والها را دیدیم. که در آبهای خنک به شکار, ” گریل ” ها در گیرند.
۲۵ اگست
دیشب تا پگاه ؛ بر بالش نرم راهپیمایی بر آب ؛ خفته بودیم. بامداد به ketchi رسیدیم. در راه دریا موژزن و بارانی بود. با فروخفت, باران, تند در نم نم, باران به دیدن, توتمهای سرخپوستی رفتیم. بسیار دلانگیز و دیدنی بود. خانه ها بر کول , یکدیگر همه؛ سنگی ؛ با لا رفته اند. ریشه ی کاجها ؛ با شست, پیگیر, باران از خاک بیرون افتاده اند. افسانه ی زندگی در تمامی ” توتم ” ها رقم خورده ؛ باز گویی طبیعت گرایانه و معنای روح هر باشنده در ویژگیهای انسان در زنجیره ی دیگر جانداران, زمین ؛ شاهین؛ باد ؛خرس؛ ماهی ؛ آب؛ و سبزه ؛ نمادین
۲۶ اگست
هوا سیزده درجه بالای صفر است. از دیشب باد می وزد. دریا پر جنبش و خیزابیست ؛ کشتی با همه؛ سترگی ؛ آرام پا به پا می شود و بر رهگذار خود می رود. سر انجام دریا آرام شد. ما در میان, پرهونی بزرگ ؛ بر بیابان, نرم, بی گیاه, پر مو ژ به آن جهش های زندگان, زیر, آب می نگریم . کشتی پشت, سر ؛ کف آگین راهی ؛ به گستره ی خود تا ژرفای نگریستن ؛ بجا می گذارد و آرامش, آبزیان را بهم می آشوبد. …ساعت, پنج و نیم به شهبندر ویکتوریا رسیدیم……….
چهارم اکتوبر ۲۰۱۸
تورنتو