جلادان هم مى میرند (۵)

هوشنگ سارنج – تورنتو

دو رودخانه ى “دجله” و “فرات”، پیش از رسیدن به خلیج فارس، دشتهاى بزرگ و حاصلخیز “میانرودان” را سیراب مى كنند، جایى كه روزگارى “بابل” نام داشت. پیشینیه ى تاریخى این سرزمین، فراتر از ۵۰۰۰ سال، بر پایه ى تمدنهاى دیرینه “سومریان، اكدیان، بابلیان، ایلامیان و آشوریان” استوار است; بخشى آباد و سرسبز از “هلال خصیب”. بابل، یكى از برجسته ترین گاهواره هاى تمدن خیز بشرى است. همزمان با دوران فرمانروایى نیرومند مصریان، “سومریان” هم در “میانرودان” زندگى مى كردند. آنان، مردمانى پیشرو در شهرسازى و كشاورزپیشه و آگاه بر استفاده از گاو آهن و گاوهاى نر در شخم زمین و كشت گندم و جو، نهرسازى و آبیارى بودند.

در خانه سازى از بن مایه هاى خشت و آجر بهره مى جستند و امروزه ردپایى از آن ساختمانها نیست و در گذر زمان فروپاشیده و نابود گشته اند. برآبهاى دجله و فرات، قایقرانى مى كردند و از گارى و ارابه در باربرى بهره مى جستند. توان ساخت بسیارى ابزارهاى تیغ و تراش و زیورهاى زینتى مسین و زرین و سمین را داشتند. براى كودكان شان، بازیچه ها مى ساختند. سومریان نوشتن مى دانستند، با چوبهاى نوك تیز و تراشیده بر گلهاى خاك رس كه در آن سرزمین فراوان بود، مى نوشتند (خط میخى).

بر شمار و شمارش آگاهى داشتند. در دست بندى، شمارشان بر ۶۰ بود(امروز ده دهى است)، این بخشبندى ساعت بر پایه ى ۶۰ دقیقه و ۶۰ ثانیه یادگار آن دوران است. نزدیك به ۳۷۰۰ سال پیش، یكى از فرماندهان كوه نشینان شمال میانرودان، “حمورابى” بر مردمان سرزمین بابل چیره گشت و شهر بابل را پایتخت خویش قرار داد و به نهادینه كردن ۲۸۲ بند قانونى شناخته به نام “قانون حمورابى” كه در آن، دوران بس درخشان بوده است، پرداخت. لوح قانون حمورابى اكنون برجاست. در دوران وى، بابلیان، بازرگانان پرآوازه اى شدند و در كارهاى بازرگانى و تهیه ى اسناد كارى از مهر و لوح هاى گلی استفاده مى كردند. از آنان نیز آثارى ساخته، به جا نمانده است. -یادى از برج بابل و شكل قوس دار اتاقها و مصالح خشت و آجر به ما رسیده است.

پیش از حمورابى، در شمال دجله، كشور كوچكى به نام “آشور” به وجود آمده بود كه چند سال پس از حمورابى بر بابل چیره گشتند و با دستیابى بر سرزمینهاى گرداگرد خویش، امپراتورى قدرتمندى پى ریزى كردند. سپاهیان آشورى از جنگ افزارهاى آهنین و ارابه هاى جنگى اسب دار، استفاده مى كردند. آنان نیز به آبادانى دلبستگى داشتند و شهرهایشان به تندیس هاى زیبا آراسته بود. “نینوا” پایتخت آنان نیز شهرى بزرگ و آباد و مزین بوده است.

آنها كتابخانه اى با ۲۰ هزار لوح گلین بوجود آوردند كه جزو نخستین كتابخانه هاى تاریخ بشر رقم خورده است. بیابانگردان كلدانى، آشوریان را از بابل راندند و یكى از بزرگترین فرمانروایى هاى دوران گذشته را هست كردند. نبوكودنسر (بخت النصر) دوم بنیانگذار كلدانیان، دوباره شهر بابل را به پایتختى برگزید و به آبادانى و كاخ سازى روى آورد. بر گرد كاخها، دیوارهاى بلند برآورد كه گاه تا ۹۱ متر مى رسیده است گویا براى رفع دلتنگى شاهبانوى سبزه گراى خویش، برآن دیوارها باغهاى بس زیبا به نام “باغهاى معلق” بوجود آورد و آن باغها در شگفتى هاى هفت گانه ى دنیاى گذشته پرآوازه بود. كلدانیان، به ستایش خورشید و ماه و ستارگان، سخت باور داشتند و در آن راستا، بر دانش ستاره شناسى آگاهى فراوان یافته بودند. آنان، هفت روز هفته را براى ستودن خورشید و ماه و پنج سیاره ى دیگر بخشبندى كردند. در اوج توان كشوردارى كلدانیان، سرزمین آنها به دست امپراتورى ایرانیان افتاد و از آن پس، همواره میانرودان بخشى كوچك از امپراتوریهاى بزرگ چون ایران، یونان یا روم بود، تا در سده ى هفتم میلادى، اسلام بر آنجا تسلط یافت و در دوران خلفاى عباسى به ویژه هارون الرشید، شهره گشت. در سده ى هفتم هجرى مورد تاخت و تاز هلاكوخان مغول واقع گشت و در سده ى هشتم هجرى یورش تیمور گوركانى توان آن خطه را گرفت و بغداد زیر سم ستوران نوادگان چنگیزى از هم درید.

این بخش از امپراتورى عثمانى چندین بار در زمان شاه عباس كبیر و نادرشاه افشار (در جنگهاى ایران و عثمانى) دست به دست شده است. با پایان یافتن جنگ جهانى نخست و فروپاشى عثمانى و تجزیه ى آن و ایجاد كشورهایى، چند عرب زبان در غرب آسیا، كشور عراق با گستره ى ۴۳۵۲۲۴ كیلومترمربع نزدیك به یك سوم خاك ایران و هم معناى آن  (تحت سرپرستى انگلستان)، پا به هستى نهاد. این سرزمین نیمى پوشیده از نخلستانهاى بسیار – چهارپنجم فرآورده ى خرماى جهان – با كشتزارهاى پنبه و باﻻتر، كشاورزى غنى و نیمى دیگر، دنباله شنزارهاى كویت و عربستان بر حوزه هاى بسیار گسترده ى نفتى، میراث استعمار آغاز سده ى بیستم در نظامهاى سنتى خودكامه شاهان دست نشانده ى انگلیس و سپس كودتاهاى پى در پى نظامى و سرانجام حزب بعث افلقى روى پى ساخت نژادهاى گوناگون با باورهاى عقیدتى متفاوت است. كردها، در بخش كوهستانى شمال، آناتول شرقى، شهرهاى موصل و اربیل و سلیمانیه با ۳ هزار سال پشتوانه تاریخ و آداب و ساختار زندگانى كوه نشینان. شیعیان، در جنوب و جنوب مركزى، شمال و شمال مركزى، شهرهاى نجف، كربلا، كاظمین، سامره، سنیان در بخش هاى مانده، اندكى لر، اروپایى، آمریكایى، یهودى بازرگان در مركز و بیشتر در بغداد. رواج زبانهاى عربى، كردى، تركى. وجود  مذاهب سنى، شیعه، كاتولیك، ارتدكس، نستورى ارمنى، یهودى، بهایى، یزیدى، صبى…. براین آشفتگى بازار، پیدایى نفت و چشمداشت نفتخواران جهانى را بیفزایید.

روزى كه نیروهاى آمریكایى – انگلیسى، چوب كیفر نافرمانى را بر سر یكى از ترسناكترین رژیمهاى خودكامه و آزادى كش دستپروده ى خویش فرود مى آوردند، پیشرفته ترین جنگ افزارهاى كشتار آدمى، خواب نوكران ثروتمند و كوچه هاى فقرزده ى بیچارگان را درهم آشوبید.

تانكهاى ابرسنگین با تجهیزات الكترونیكى بسیار پیشرفته و ابزارهاى جنگ در شب، بر خاكمرده ى صدها سال عقب ماندگى و ندارى و از پیش روى زاغه گپرهاى گلین و آبچاله هاى عفن، شكمهاى گرسنه ى مردمانى درمانده، مى رفتند. گویا نه بیش از صد سال است كه شریانهاى نفت گرانبهاى منابع زیر پاى شان، گرمابخش جان جهان است و كه باید از آن نمد، كلاهكى هم بر تارك آنان مى نشست. شهر، عقب مانده… روستاها، بى چیز… مدرسه ها، تهى… بیمارستانها، خالی… زندگى، رنگ باخته… سایه ى هراس و مرگ بر سر… میدانها آراسته به شمشاد قد تندیس هاى جباریت. آن ارتش چهارصدهزارنفرى، نماد سركوب و ابزار دست درازى و آشفتن آرام آدمیان، یكباره از هم گسیخت.

سپاهیانى كه به پایمردى دیگر قدرتهاى دست نشانده آدمكش، هشت سال خونبار، بر ایران ما ستم كردند و جان هزاران هزار ارزش ناب را گرفتند و در خرمشهر و آبادان و دیگر شهرهاى مرزى بر هیچكس و هیچ چیز رحم نیاوردند و به ایلغار آدمى و انباررفته بودند، یكباره نیست شدند. در آن یورش كور، سخن از دفاع سرزمین و نام و ناموس نبود، سخن بر مارپرورى بود. این روند، پاسخ درست به جباران و جلادان است. تا هنگامیكه نظامهاى خودكامه و خودمحور و تك اندیش كه مردم را به هیچ مى انگارند و بر دایره ى نزدیكان و پیوندان و سرسپردگان برگزیده، اداره ى سرزمینى را با بندكردن و سوزاندن تخم اندیشه ى حق خواهى در دست نگه  دارند و به نیرو ورى نادانى و كاربست داغ و درفش و دهان دوزى روى آورند و به جاى مدرسه و دانشگاه و روشنگرى و دانش گسترى، زندان بسازند: غارت موزه ملی بغداد ( میراث جهانى و ارزنده ى تمدنهاى دیرینه ى كلده و آشور و سومر و اكد و بابل….) كه سهل است، باﻻتر از آن را هم براى سیر كردن جان تشنه ى آزادیخواهى و رسیدن به بزرگى و منزلت مقام انسانى له شده شان فدا مى كنند. غارتگران، نه تنها براى سیركردن پیكرهاى گرسنه و نیازمندشان چنان كردند كه انتقام بخشى از آنهمه اهانت و بى توجهى به بودن و نادیده گرفتن شان را مى گیرند. چپاول دارایى هاى مردم، بویژه آثار ملی، بسیار زشت، ناخوب و انسان ستیزى است. اما چه مى توان كرد با نسلهایى كه در محرومیت، نادانى و كم دانشى برآورده مى شوند.

از تربیت درست و آموزش مدرسه و دانشگاه علم آموز بى بهره اند؟ مگر آدمى كور باشد و كر تا در جهان پیشرفته ى امروزین آنهمه دوگانگى در داشت و برداشت، آسایش و تندرستى، تمیزى و ادب را نبیند. ایجاد گره هاى روانى گروهى براى مالكان واقعى یك سرزمین بالقوه ثروتمند، در دست رژیمهاى فاسد، دست نشانده، ستمگر و نامردمى است. تا هنگامیكه فرمانروایان غاصب، رجاله، نادان، آدمكش باشند و خردمداران، كاردانان، دلسوختگان بشردوست گوشه نشین، آواره و سرگردان آشپزخانه هاى دیگران، شیوه همین خواهد بود.

صدام كه یك تنه ۱۰ درصد از درآمد نفت را از مردم پابرهنه ى عراق مى ربود و در آن كاخهاى آسوده افسانه اى با فرزندان گردنكش دردانه لوس هفت خط حقه بازش مى زیست، چگونه مى توانست به نیازهاى آن “بدو”هاى صحرانشین و درماندگى آنهمه روستاهاى قحطى زده بیندیشد؟ او جز چرب كردن چماق سركوب نوكران جان بركف و یارى به ستایشگران بى پشتوانه ى آزمند و كشتن و بستن مخالفان و دوختن دهان آزادیخواهان، راهى نمى شناخت. آنهمه تندیس و نقش بر در و دیوار و دروازه هاى عراق، نشانگر جان بیمار آن نماد ستمگرى بود. مردم براى درمان روح دردزده و خونخواهى سالها سركوب و لجن مال كردن شان، بر دهان و چشمان نگاره هاى صدام كوبیدند، بر تندیس درهم شكسته و فروافكنده اش پاى كوبیدند، با دستهاى خالی و جفتى دمپایى، بى ترس و خندان به یغماى كاخها رفتند با دشنه، پرده ها و نگاره ها را دریدند. آنان به فرداى خویش هم نیندیشیدند…. رادیو مى گوید:…..

یك گور دسته جمعى در بغداد پیدا شد. گروهى كرد كه سالیان درازیست سرگردانند پشت مرزهاى ایران رسیده اند. یك گنج ۶۵۰ میلیون دﻻرى در بغداد كشف شد. گزارش یونیسف مى گوید سالیانه چندین هزار كودك عراقى از گرسنگى مى مردند. صدام با دو میلیارد و دویست میلیون دﻻر پنجاه كاخ ساخت. عدى كلكسیون، سلاح هاى زرین داشت و با صد دﻻرى، سیگار برگ روشن مى كرد….

**********

Houshang Saranj – Toronto