سنت شكنى

هوشنگ سارنج – تورنتو

“سنت شكنى بر نیروى بى پروایى – نافرمانى استوار است”

چند هفته گذشته در شهر تورنتو، دو رویداد به هم وابسته رخ داد. یكى پیوند همسرى دو مرد سوخته در آتش چشم براهى قانونمندى خواستشان و دیگرى رژه همجنسگرایان پاره اى از نقاط جهان صنعتى، زیر پرچم رنگین كمان بهشت دلخواهشان. شگفت آورتر، گراورشدن تصویر آن دو نیم سوختگان بر روى برگ نخست یك نشریه فارسى زبان جهت دیدن و خواندن ایرانى تباران پایبند به بنیادهاى اخلاق دیرین كه انگیزه اى بر ناخرسندى سخت و گلایه هاى بسیار و اعتراض هاى شدید آنان شد.

گفتنى است كه این حق طلبى گروهى معدود هنوز در جامعه كانادایى كاملا”  پذیرفته و قانونى نشده است و آن گردهمایى و راهپیمایى نمایشى هم پایه و مایه اش سوداگرى است. گفتگو بر سر اثبات علمى كمبودهاى آفرینشى – كروموزمى، ژنتیكى، یك جنس نبودن آدمى در دوران جنینى، انشقاق و تكامل جنسى نرینه – مادینه به شكل مرحله اى و بعدى، تثبیت یا تصعید سیر “لیبیدو” در مكتب فروید یا نظرات یونگ و یا دیگر فرآیندهاى رفتارى از دوران كودكى و… دیگر سخنان تخصصى رفتارشناسى فردى – اجتماعى نیست.

سخن بر سر گونه اى بسیار ساده از راه و رسم و سابقه ذهنى در وادى اخلاقى قراردادى و پذیرفته  براى مردمانى است كه در دوران گذارى اجبارى (جبر تاریخى یا اجتماعى) از دوره اى پس مانده، بى شتاب، كهنه پرست به دوره اى فراپیشرفته، شتابنده و نو و تنها زیر سایه سكس، گرفتار آمده اند! آنان كه به حكم باور و تربیت یا به گفته دشمنان “فناتیزم” نمى پذیرند كه حركات گردونه سكس و بیماریهایش به حیطه افتخارات، از مقوله جانبازى در راه آزادى بردگان همیشه تاریخ، مبارزه با نابودى، گرسنگى و قحطى، خودفروشى براى نان و …. هزاران درد بى درمان و شرم آور جامعه  بشرى نرسیده است. بلكه مى اندیشند، این بخش از واقعیت هستى یك محق زیستن هنوز از لفاف واژگانى “شرمگاهى” پافراتر ننهاده و باز براى رعایت حق آزادى انسان و گزینش چگونگى زیستن در جامعه، بر همگان باید توجه داشت. چه آنان كه بیشتر در تاریخ حرمت انسان ریش دارند و كمتر ﻻى چرخدنده هاى اخلاق نظام پولساز كلان سرمایه، له شده اند; چنین سنت شكنى ها را شتابناك و آسان نمى پذیرند.

نظام تولید انبوه به هیچكس و هیچ كجا رحم نمى كند، بى ترس و به پشتگرمى دارایى بى حساب و خریدن هركس و هركجا، به ویرانگرى بنیادهاى اخلاقى هر قبیله و هر تبار، تباهى دودمان بشر، نابودى آب و خاك و جنگل، رود و كوه و حیات وحش و دیگر نمادهاى پاك زندگانى زمین نجیب مى پردازند. با نظام ارزشها، چنان مبارزه مى كند كه ضدارزشهاى فراآموخته از دیر تا دور، آرام و خزنده، جا خالی مى كنند و ننگ را با افتخار فریاد مى زنند. درین راه قربانى كردن انسان بس ارزانتر است بهاى یك آدم را با جانورى بسنجید. آموزشكده هایى پس پشت و فراسوى بخش دیدنى جهان پول و تولید و توزیع به ساماندهى، بازارسازى و بازاریابى كاربردى براى كاﻻهاى فریبنده و ناﻻزم در شكلهاى گونه گون فیلم و نمایش و فستیوال و كارناوال، موزیك و هنرهاى دیدارى و پندارى پلشت، دركارند.

چه بسیار بزهكاران كه گفته اند الگوى رفتارى خود را از فیلمهاى خشن برگرفته اند. گستراندن فرآورده هاى جانكاه از جنگ افزارهاى كشنده تا نرمترین روشها، همچون جلوه هاى هنرى مسموم و نابودكننده منش و روش آدمى، در فقر فرهنگى نگهداشتن و ایجاد پیكارهاى دایمى عقیدتى – سیاسى و ملی گرایى و سوداگرى موادمخدر، همه كارهاى برنامه ریزى شده شبانه روزى آنانست و درین میانه من و ماى سرگردان، رانده از روستا و وامانده از راه راست. حیران در كوچكى و تنهایى خویش و گرفتار در كلاف سردرگم فرعون ساخته، یا در سیاهچاله هاى نژندى و دلپریشى مى افتیم یا پس از چندى واماندگى در ناسازوارى و ناتوانى تطبیق و پذیرش نوروزگارى در اوج ناچارى به انكار هویت و گذشته مردمانى خود خواهیم پرداخت.

سنت شكنى بر نیروى بى پروایى – نافرمانى استوار است و چه با سرانجامى نیكو در راستاى نوآورى  و نوسویى بیابد و دستآورد سنت شكنان فرخنده و با هوده باشد چه هر سنت شكنى و هر نوراه گزینى به بدفرجامى نمى انجامد، اما در چه زمینه اى؟ پیشرفتهاى آدمى در آغاز نوعى كجروى از راه گذشتگان بوده است و اگر قرار بود همه یكسونگر و كهنه پذیر بمانند هیچگاه به این حد از بینش و توان ساخت و داشت و آسایش نرسیده بودیم، اما در چه راستایى؟

باید دانست اینهمه آسودگى به چه بهایى فراهم آمده است. و در راهش چه سرها و چه جانها خسته و فرسوده و نابود گشته است! و كه روباهان آماده خوار همواره از هوشمندى در جهت بهره كشى بیشتر سود برده اند و این نیز پایه دیگرى از یك حركت ضداخلاقى است. چنان عرصه را تنگ مى كنند كه هوشیاران راستین، خوارمایه وار، به پایبوس لقمه افكنان آلودست، مى لولند و هرگاه سخن از پروردن و آموختن بر زمینه هاى طبقه بندى شده و مرزدار اخلاقى پیش مى آید كسانى شتابناك جبهه مخالف خوانى مى سازند و با فریادهاى “واى آزادى” منطق غیرعالمانه، خودخواسته و احساساتى پیش مى كشند و از دگرگونى پرشتاب دنیاى مادى پشتیبانى مى كنند و اندوهى از واپس گرایى انسانمنشى در مذبح بدكردارى به دل راه نمى دهند. غافل از ذوب شدن مداوم شعور بیدار. ما مردمان خاورى از آغاز شكل گیرى اجتماعات با مردم باخترزمین تفاوت بنیادین ایستگاهى داشته ایم، ما سرسوى آسمان داشته ایم و آنان جستجوگر و زمین كاو بوده اند.

بن مایه فلسفى ما از جهان و سرانجام آدمى، نگرشى باورمندانه در رستگارى رستاخیزى داشته است و باختریان با دورزدن و گذشتن از دیوار انكیزاسیون قرون وسطایى و نگاهداشتن گوشه چشمى هنرمندانه و باریك بینانه به رستگارى ابدى و پیوند آن به آسایش و بهره ورى این جهانى، روى به ما دیگرى و زیربناى اخلاقى وابسته به آن آوردند. و مردم بالیده بر تفكر آخرت گرایى به آسانى در دام فریبا و چنگالهاى آرایندگان روزاندیش نمى افتند و گوشهایشان به هرناسازى نمى سازد و آسایش خود را به هر بهایى نمى پذیرند و در خون و سیاهروزى كسى نمى شوند. كسانیكه در مكاتب اخلاقى آموزندگان فرهیخته كه شاگردان كوچكش، بزرگمردانى همچون فردوسى توسى، نظامى گنجوى، ناصرخسرو قبادیانى، مولوى بلخى، سعدى شیرازى و حافظ و ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونى و…. برآمده اند هرگز در تاس لغزنده و مالیخولیاى نیهلیسم سده هاى اخیر و چه باید كرد هاى بى پایان نمى افتند.

هریك از آن بزرگان یادشده در استحكام بخشیدن به بن پایه هاى مردمى خویى، وقار و سنگینى رفتار، پاكدامنى، عفت كلام، پاك پندارى و…. كوشیده اند. براى نمونه، ابوعلی سینا نخستین دانشمند ایرانى است كه بعد از اسلام درباره پرورش و آموختن فرزندان بر ستون همان باورمندیهاى هزاران ساله پالوده، بر راه ماندگار و همه پذیر اخلاق نظریه پردازى كرده است. پیشنهادهاى كاربردى پرورشى وى در سه نامه از اندیشه هاى ایرانى در نوشته هاى به زبان عربى رساله تدابیرالمنازل – فن سوم از كتاب اول قانون كتاب شفا- آمده است. ایشان پنج پایه را در آموزش و پرورش خردساﻻن مهم مى داند; ۱) ایمان  ۲) اخلاق خوب  ۳) تندرستى ۴) سواد  ۵) هنر و پیشه كه اگر با تیزهوشى و از سر یكرنگى به این دستمایه ها كه در آموزش نوین جهان نیز كاربرد دارد، نگریسته و در هر خانواده آرزومند نیكبختى نسل خود كه به كار گرفته شود فرد، شایسته بار مى آید و به هر بادى از جا نمى جنبد و به هرگونه رهبرى ناشناخته ره نمى سپارد.

**********

Houshang Saranj – Toronto