هوشنگ سارنج – تورنتو
لبنان زير خاكستر انتقامجويى هاى قومى – مذهبى
اين خون غيرنظاميان بيگناهست كه آسياى مطامع سياستمداران را مى چرخاند
بر باور آنان كه مى گويند “ديگى كه براى من نجوشد، سر سگ در آن بجوشد.” لبنان، ويرانه ى امروز با فقر عمومى، ذلت دارا و ندار
و عجوزه ى نفرت آور ويرانى بازمانده ى آن عروس خاور نزديك، نمونه ى بارزى از جنگ هاى بى امان، داخلی، نزاع قومى، مذهبى و دخالت نيروهاى خارجى است. لبنان كشور كوچكى است با وسعت ۱۰۴۰۰ كيلومتر مربع در حاشيه شرقى مديترانه و غرب آسيا در جايى با نام خاور نزديك. دو رشته كوه از شمال به جنوب و تپه ماهورهاى بسيار و رودخانه هاى “ليتانى”، “نهر ابراهيم” و “اورنتس” عوارض طبيعى آن سرزمين را مى سازند. در ميان دره هاى حاصلخيز آن روستاهاى كوچك پديد آمده و كشاورزى، باغدارى و كشت سبزيجات رواج داشته است. تحقيقات مورخان باستانشناس مى گويد: نخستين قوم شناخته شده كه در لبنان اقامت گزيد، فنيقيان بوده اند، آنان احتماﻻً حدود ۳۰۰۰ ق.م به آنجا رسيده اند، چه قومى دريانورد، تاجرپيشه و كاشف سرزمينهاى اطراف مديترانه فنيقى ها هستند.
حدود ۱۸۰۰ ق.م و در زمانهاى ديگر، قدرت هايى لبنان را به تصرف آوردند، مصريها، هى تى ها، آسوريها، بابليان و پارس ها از آن جمله اند. سال ۳۳۲ ق.م اسكندر مقدونى لبنان را متصرف گرديد و به سال ۶۴ ق.م امپراطورى روم منطقه را تحت كنترل درآورد. ساختمانهاى نيمه ويران رومى هنوز پابرجاست، معبد بزرگ “بعلبك” واقع در منطقه ى دره ى “بقاع” و شهر “بيت ميرى” نزديك بيروت از آن جمله است. مسيحيت حدود سال ۳۲۵ به لبنان رسيد و اغلب لبنانى ها در سال ۳۹۵ مسيحى شدند و منطقه بخشى از امپراطورى بيزانس گرديد. در آغاز سال ۶۰۰ ميلادى مسلمانان از شبه جزيره ى عربستان لبنان را متصرف شدند و سواحل را از چنگ مسيحيان درآوردند آنان ناچار به بخش كوهستانى عقب نشينى كردند.
صليبيون هم با هدف نزديكى به ارض مقدس (فلسطين) به آنجا آمدند و مسيحيان كوهستان با آنان دوستانه رفتار كردند. حدود سال ۱۳۰۰ ميلادى سلسله “مملوك” از مصر بازمانده ى صليبيون را از لبنان بيرون راند. تركان عثمانى لبنان را سال ۱۵۱۶ ضميمه امپراطورى عثمانى نمودند اما بخش كوهستانى همچنان در اختيار مسيحيان باقى ماند تا پايان جنگ جهانى اول ۱۹۱۸ كه دولت عثمانى نابود و امپراطورى آن تجزيه و كشورهاى جديدى از آن بوجود آمد. از آن دسته لبنان پس از جنگ جهانى اول فرانسه و انگليس سرپرستى لبنان را بدست گرفتند تا زمان استقلال آن فرا برسد. فرانسويان مسيحى با مسيحيان كوهستان متحد شدند.
سرانجام در سال ۱۹۴۳ لبنان استقلال يافت. فرانسه لبنان را در جنگ جهانى دوم از دست داد. پس از استقلال و برقرارى رژيم جمهورى لبنان عضو رسمى سازمان ملل شد و مردم از طريق انتخابات نمايندگان مجلس شورا (پارلمان) را به تساوى تعداد نمايندگان مسيحى و مسلمان براى مدت چهارسال برمى گزيندند و نمايندگان رييس جمهورى را براى مدت شش سال انتخاب مى كنند و رييس جمهور هم نخست وزير را تعيين مى كند. قدرت در دست رييس جمهور مى باشد. از آغاز چنان مقرر گرديد رييس جمهور مسيحى مارونى نخست وزير مسلمان سنى و رييس پارلمان مسلمان شيعه باشند. اما رييس جمهور و نخست وزير به شكل مشورتى با يكديگر همكارى مى كردند و آن دو كابينه را انتخاب مى نمودند. “بيروت” پايتخت كشور لبنان است. اين شهر شهبندر تجارى بسيار مهم و مركز سياسى از گذشته ها بوده است. هم از لحاظ صادرات فرآورده هاى لبنان و هم از لحاظ واردات. و نيز مانند بندر “تريپو لى” يكى از مهمترين بنادر صادرات نفتى است كه از ديگر كشورهاى عرب بوسيله ى خط لوله از خاك لبنان مى گذرد.
بيروت در سال ۱۹۵۰ پيشرفت سريعى داشت و جمعيتش به پانصد هزار رسيد و در آن كارخانجات مختلف صنايع غذايى و شيميايى و بافندگى پا گرفت و نيز مركز تجارت ابريشم و طلا و نقره بود. وضع اقتصادى در قلب لبنان چنان نيرومند بود كه يكصد بانك داشت از جمله نمايندگى هاى بانكهاى معتبر خارجى به كار مشغول بودند و صنعت توريسم عمده ترين منبع درآمد ارز خارجى براى كشور بود. اما، جنگ اعراب با اسراييل، جنگ هاى داخلی و دخالت نيروهاى خارجى و اشغال گر نه تنها به صنعت توريسم خاتمه داد، بلكه اقتصاد شكوفاى آن سرزمين به كلی نابود و همگان به خاك سياهروزى و تباهى نشستند. بيروت از دو بخش قديمى و مدرن ساخته شده بود، مصالح خانه هاى قديمى، ديوارهاى سنگ آهنگ با سقف هاى سفا ل و عمده ى خانه ها گلی بود. جمعيت لبنان نزديك به چهار ميليون نفر است كه از اقوام ارمنى، آشورى و كرد مى باشند.
حدود چهارصدهزار عرب فلسطينى هم بعد از جنگ اعراب و اسراييل به آنجا كوچيده اند. اغلب لبنانى ها به زبان رسمى كشور عربى صحبت مى كنند. شصت درصد مردم لبنان مسلمان سنى و شيعه، بقيه مسيحى مارونى وابسته به كليساى رومن كاتوليك و گروهى “دروزى” مسيحى هستند. “ثروتمندان مسيحى و مسلمانان سنى در شهرها زندگى مى كنند و بقيه مردم كه فقيرند و شيعه مذهب در روستاها به سر مى برند و با اقتصاد ضعيف، زاده ى كشاورزى ناتوان زندگى سر مى كنند. به اين گروه فلسطينيان از سرزمين مادرى و آبا اجدادى رانده شده اضافه مى شوند. آنان در بخش هاى ويرانه ى اطراف شهرها، يا در كمپ هاى شلوغ پناهندگان گرد آمده اند.
درس خواندن فرزندان لبنانى از لحاظ قانون اساسى اجبارى نيست، و لى بيشتر فرزندان شهرنشينان به مدرسه و دبيرستان و جمعى به دانشگاه مى روند. دانشگاه هاى آمريكايى، فرانسوى و عربى در كنار كالج ها به كار آموزش عا لى مشغول بوده اند. دره ى بقاع كه در فاصله ى بين دو رشته كوه هاى شما لى جنوبى لبنان و انتى لبنان واقع شده، پهنايى بين هشت تا شانزده كيلومتر دارد. در آنجاست كه خرابه هاى شهرهاى قديمى رومى، يونانى بجاست و امروزه مجمع شيعيان جنگجوست. عمده ى كار آنها كشاورزى در سطحى محدود و منحصر به صيفى كارى است.
لبنان بعد از استقلال تا سال ۱۹۵۸ در صلح و آرامش مى زيست. تا پاره اى لبنانى ها، اغلب مسلمان، بر حكومت شوريدند، در آن زمان آمريكا حدود ده هزار تفنگدار دريايى خود را در لبنان پياده كرد، البته خطر كمونيزم و طرفدارى از مكتب “عبدالناصر” در آن شورشها دخالت داشت و دكترين ضد كمونيزم آمريكايى ها دليل اين لشكركشى بود. آنان به اصطلاح به صلح كمك كردند و در اكتبر خاك لبنان را ترك نمودند. سال ۱۹۶۹ سازمان آزاديبخش فلسطين (P.L.O ) در لبنان شورشى به پا كرد. خواست آنها، ايجاد يك منطقه خودمختار فلسطينى بود كه بتوانند از آنجا به اسراييل ضربه هاى خردكننده بزنند. – دره ى بقاع و حزب الله امروزين را به خاطر بياوريد. در آن زمان
اسراييل به نيروهاى P.L.O حمله كرد. سال ۱۹۷۰ بين مسلمانان و مسيحيان برخورد به وجود آمد و مسلمانان به تسليحات فلسطينى ها كمك كردند و هم كه در شهرها بمانند. مسلمانان خواستار قدرت بيشتر در اداره ى مملكت شدند و P.L.O از آنان حمايت كرد. جنگ داخلی ۱۹۷۰ موجب شكست توافق بين مسيحيان و اتحاد مسلمانان و P.L.O گرديد. در بهار ۱۹۷۶ سوريه – كه لبنان تا يكصد و سى سال پيش بخشى از آن كشور بود – هزاران سرباز خود را به حمايت از مسلمانان وارد خاك لبنان كرد- كه هنوز تاثير آن باقى است- سرانجام جنگ بين سوريها و مسيحيان لبنانى سال ۱۹۸۹ فروكش كرد. و لى زد و خورد مابين فلسطينى هاى محق و اسراييليان برجا ماند. كه همچنان به ويرانى لبنان ادامه مى داد. سال ۱۹۷۸ اسراييل به لبنان حمله كرد و تعداد زيادى از نيروهاى P.L.O را از بخش جنوبى دور كرد. در آن جنگها تعداد زيادى از هر دو طرف كشته شدند. با كمك سازمان ملل قرارداد بيروت امضا شد كه به موجب آن فلسطينيان از بيروت خارج شدند.
اواسط سپتامبر “بشير جمايل”، رييس جمهور ترور شد. دو روز بعد تعدادى از ميليشياى مسيحى لبنانى در حمله به اردوگاه پناهندگان صدها فلسطينى بى دفاع و غيرمسلح را كشتند. اسراييليان كه از آن آگاه بودند، هيچگونه دخالتى در جلوگيرى از آن كه در بخش اشغا ل آنها بود ننمودند. سرانجام، آمريكا، فرانسه و ايتاليا نيروهايى فرستادند كه در حمايت آنان P.L.O بتواند سالم كشور را ترك كند. دو هفته بعد از كشتار فلسطينيان رژيم لبنان بازگشت نيروهاى سازمان ملل را جهت برقرارى نظم درخواست نمود. نيروهاى آمريكايى، انگليسى، فرانسوى، ايتاليايى، به لبنان بازگشتند و نيز نيروهاى حافظ صلح UN بعلاوه نيروهاى اسراييلی و سورى در آنجا ماندند.
اواخر ۱۹۸۳ نيروهاى حافظ صلح در لبنان قربانى انفجار بمب هاى تروريست هاى ناشناس شدند. در ۲۳ اكتبر مركز فرماندهى تفنگداران آمريكايى با بمب منفجر و ۲۴۱ آمريكايى كشته شدند. همزمان، حمله ى مشابهى ۵۴ سرباز فرانسوى را به قتل رسانيد در ۴ نوامبر در حمله اى ديگر به مقر فرماندهى نظاميان اسراييلی ۲۸ اسراييلی را كشتند. در فوريه ۱۹۸۴ نيروهاى دروزى و شيعه كنترل بخشى از بيروت را به دست گرفتند. آمريكا و انگليس و فرانسه و ايتاليا نيروهاى خود را از بيروت خارج ساختند و در سال ۱۹۸۵ اسراييل وادار به خروج از لبنان شد و فقط نيروهاى خود را در بخش هاى نزديك مرز شما ل مستقر نمود. تروريسم در لبنان كار خود را ادامه مى داد.
رشيد كرامى نخست وزير در انفجار هلی كوپترش به قتل رسيد، تروريست ها خارجيان و بيشتر آمريكاييان را به گروگان مى گرفتند. سال ۱۹۸۸ مجلس شورا جانشين رييس جمهور، امين جمايل را رد كرد و ميشل عون را به جاى “سليم الحسن” نخست وزير مسلمان برگزيد. از سال ۱۹۴۳ عملاً دو حكومت در لبنان وجود داشت تا رنه موآواد – رييس جمهور عيسوى- در ۲۲ نوامبر ترور شد. مجلس “الياس هراوى” را به رياست جمهورى برگزيد. او با امضاى قراردادى پذيرفت كه به مسلمانان در اداره ى مملكت قدرت بيشترى بدهد. اما ژنرال عون نپذيرفت تا در اكتبر ۱۹۹۰، هراوى نيروهاى عون را شكست داد.
سال ۱۹۹۱ دولت دستور خلع سلاح بسيارى نيروهاى شبه نظامى را داد. از آن سال شبه نظاميان مسلمان و بخشى از P.L.O كه تجديد سازمان نظامى كرده بودند در جنوب از اطاعت حكومت مركزى شانه خا لى كردند. با يورش ارتش لبنان به فلسطينيان مسلح به جنگ هاى داخلی لبنان خاتمه داده شد، تا مرگ “رفيق حريرى” نخست وزير، كه باز موجب تفرقه و عدم ثبات سياسى لبنان شده آخرين برخوردهاى شبه نظاميان دره بقاع با اسراييل به جنگى تمام عيار بدل شد كه حاصلی جز مرگ بيگناهان غيرنظامى و ويرانى بجا نماند. بار ديگر مى نمايد كه اختلافات جز با رفع عدم عدالت اجتماعى و ايجاد مساوات حقوقى، در فضايى صادقانه و مذاكرات سازنده، از ميان نمى رود. هنوز آتش اختلافات قومى – مذهبى زير خاكستر سكوت پنهانست.
**********
Houshang Saranj – Toronto