هوشنگ سارنج
نیاکان, ما ؛ ایرانیان,گذشته باوری را می آموختند که همواره دو نیروی ” خرد,پاک ” با “خرد, پلید” در ستیزند. خرد, پاک آفریده ی اهورامزدا و خرد, پلید زاده ی اندیشه های اهریمن است. پس همه ی نمادهای زیبایی ؛خوبی و روشنایی از خرد,پاک می تراود و همه ی زشتیها و بدیها وشومیها و تاریکیها از خرد, پلید بر است. خرد یا دانایی همان گوهره ی زندگا نیست که جدای از زیستن و زنده بودنست؛ این بخش در وابستگی به آدم بودن, جانوریست که بر تری وی – در مقایسه با دیگر زیستمندان, روی زمین – داشتن, آن گوهره است.
آن بلور, چند وجهی ی با هوده که در چرخه ی آفرینش,نیکیها در برابر,شر و بد نامی قرار می گیرد. خرد آینه ی روشنگر, مرز, نیکی و بدیست. خرد عین ,اندیشه ی سازنده ی اهورایی و نور در مقابله ی با ظلمت, اهریمنی است. خرد سیطره ی سازنده ی نیکی و برتری ی اندیشه های اهورایی بر اهریمن خویی و بد نهادی ی ویرانگر است. همان تابندگی ی جهانشمول پندار های نیک و گفتار و کردار های بر ذات, بد نهادی و شر,پایدار. خرد جان, تابنده و نبض, تپنده ی جهان, روشنایی ی ایده الهای انسانی ؛. تبلور,اندیشه ی آرامبخش, آدمیان, فرهیخته در برابر,جوشش,خشمناکی ی جان,حیوانیست .
خرد تجسم, اهورایی جاویدان درپیکر, آدمیان,خلاق و افسانه سازو میرنده ایست که رد,پا ی هستی و و اندیشه وری خود را در نسلهای آینده بجا می گذارند. خرد کنترل کننده ی شر, فراگیر در حیطه ی سیاهکا ریها و کشتار ها و جنگ افروزیهای هزاره های تسلط,اهریمن نهادی بر هستی ی بشریت است. خرد سنجه ی گزینش,با هودگی یا بیهودگی بودن و زیستن, آدمیان است. حکیم فردوسی در ۲۲ بیت که خرد را می ستاید؛ خط, فاصل, ارزشمندی در چرخه ی زیستممندی آدمیان را با دیگر جانداران ترسیم می کند. ستایش, وی بر بن مایه های پندار, نیک چرخش دارد و آ رایه ی زندگانی را بر همان پایه بر می آورد.
دانایی از دید, حکیم فرزانه ی ما شکل دهنده ی چنان هستی ی ارزنده ایست که گفتگو در آن راستا را؛ زمانی شایا می داند که شنونده از گروه, آدمیان با میزان,ارزیابی خوب از بد؛ بهره ور باشد زیرا ؛ وی خرد را برترین آفریده ی هستی ساز می داند و اندازه ی آنرا بهترین معنی ی دادگری که در تمامی ی نامه ی بزرگش ستاینده ی آنست ؛ می نگارد ؛چونکه؛ اگر آدمی چ؛نان شایسته بر آید که شاه, موجودات, روی زمین باشد؛ خردمندی او دیهیم, سر فرازی او می شود. آنگاه خرد مایه ی زندگانی ی با هوده است و بایستی بدان ژرف و اندیشمندانه باور داشت.
خرد تنها؛ عقلمندی سا ده نیست ؛ بلکه جانمایه ی شرفبار انسانی است که در پرتو, نیک نهادی می بالد؛ چه ؛ زندگی ی بر آمده بر لاد بن, خردمداری پایه ی رستگاری در دو جهان می شود و دوری جستن از پیکره ی آدم نهادی در کمبودها و ابزارهای دور سازی ؛ گریز از مدار, خردمندی و رسیدن و دست یابی و باورمندی به پیوستگی ی نور و ظلمت و خیر و شر و نیک و بد ؛ راهیابی به جهان, روشنایی و بهره رسانی به دیگران است که آرزوی راهنمایان بشر بوده است. کسانی که کاری را بی پیش برنامه ی دانایی و دانستن و خواستن, فهم, درست می آغازند ؛ دلریش,کار,بی بنیاد و سامان, خود خواهند شد.خرد با هوشمندی و آگاهی و نیک کرداری در پیوند است .
جان که مایه ی زنده بودن است چشمانش با پیروی از خرد بینا می شود تا از افتادن در سیاه چاله های گمراهی برهد. خرد که نخستین آفریده ی خداونداست با سه وجه,چشم و گوش و زبان؛ آدمی را از لغزش به گردابهای دور افتادن از غایت,منظور های گفتار و کردار و پندار,نیک؛ نگهبانی می کند. خرد با هوشمندی و آگاهی و نیک کرداری در پیوند است . جان که مایه ی زنده بودن است چشمانش با پیروی از خرد بینا می شود تا از افتادن در سیاه چاله های گمراهی برهد. خرد که نخستین آفریده ی خداونداست با سه وجه,چشم و گوش و زبان؛ آدمی را از لغزش به گردابهای دور افتادن از غایت,منظور های گفتار و کردار و پندار,نیک؛ نگهبانی می کند.
در باور, وی آدمی که خود آفریده ایست میان , خیر و شر ؛ نمی تواند؛ به راز, هستی ؛ پی ببرد .اینجاست که خرد کلید,گشاینده ی آن بند می شود. وی به آدمیان سپآرش می کند که با حرز, خرد یا سپر,نگهدارنده ی جان؛ زندگی را بیمه سازید و با سخن, دانایان که با مصقل, روشنگری تابناک شده است جان, خود و دیگران را تابنده کنید و چون به شاخه ی سخن که بخشی یا بندی از منشور, داناییست دست یافتید؛ خواهید فهمید که دانستن بی پایانست و ژرف دریایی بی بن. خرد مهره ایست از زنجیره ی هستی بیکران؛ و انسان پا ی در شناخت,آن راه, بلند دارد و تا رسیدن به درک, درست و خرد باوری فاصله ها.
**********
فروردین ۹۴
اصفهان