هوشنگ سارنج
کسی که , در کویربالید و با تلخاب کینه توزی و ترس آبیاری شد؛ هر گوشه ی سبز جهان, بر او , بهشت می نماید.
کاستا , ریکا , سرزمین آفتاب و آب ,چشمه ساران و جویبارهای روان, رودخانه های آب شیرین و همسایه ی دو اقیانوس آب شور , جنگلهای بهم تنیده و بیشه زار های قهوه و جانوران آدم گریز, با سی سد (٣٠٠)آتشفشان خفته و بیدار و کوه های بلند سر سبز و دره های ژرف است.
زیستگاه چهار میلیون و سی سد هزار, آدمی آرام و حرمت شناس , که, تنها, به آدم بودن باور دارند و از اندیشه ی جدا سازی بشریت, با دیواره ی باورمندیهای آیینی و نژادی بدورند. کشور ساحل غنی (کاسته, ریکا ) پنجاه و یکهزار و سد , کیلومتر مربع , پهنا وری دارد. بین پاناما, در نیمروز , نیکاراگویه, درشمال , اقیانوس اطلس درخاور و دریای بزرگ آرام, در باختر.هشت ماه پر باران دارد و کشتزارهای بسیار بر خاکی از خاکسترهای آتشفشانی ,که با برگهای درختان جنگلی, پرورده شده است.از آتشفشانهای سازنده ی سر زمین, هفت کوره ی گدازانش, زنده اند و گاه , هستی سوز. پوسته ی زمین یکرویه نیست ؛ گویا, خمیر داغ ” ماگما ” پس از جوشیدن و فراز آمدن از نهاد آتشن , چروکیده و پستی و بلندیها را آفریده است.
کوه ها بلند, (قله ی چیریپو گرانده, ٣٨٢٠ متر بلندترین ) دره ها ژرف, و زیستگاه ها و کشتزار ها, همه, بر دامنه ی تراشیده ی جنگلها, سامان یافته اند. در آمد کشور از راه فروش قهوه, موز, نیشکر, گاو پروار, کاکا یو الوار و میوه های گرمسیری و توریسم, است. سالانه, بیش از دو میلیون و دویست هزار جهانگرد از این کشور آرام و بدون ارتش, دیدن می کنند. _٦٤ سال پیش, در پی جنگهای داخلی, کاستاریکا, ارتش خود را منحل و هزینه اش را درزمینه های پیشبرد سر چشمه های دانشی ی فن آوریها و طبیعی سازی زندگانی و بی آزار های شیمیایی و پیشگیری نا بود سازی طبیعت به کار گرفت.
یکی از رییس جمهوران پیشین – اسکار آریا سانچز – شال ٢٠٠٦ برنده ی جایزه ی صلح نوبل شده است. و رییس جمهور کنونی آنان فیلسوف است. صنعت جهانگردی, , که نشانی از بینش میهن دوستانه ی حکومتگران در آن دیده می شود؛ هر چند روستا ی نزدیک بهم را به کار گرفته اند, تا بخشی از گردشگری در آن منطقه رواج بیابد؛ و درآن راه فرهنگ مهربانی و پذیرش میهمان, بخوبی , جا افتاده و لقب شاد ترین مردم روی زمین به مردمان پر ادب کاستا ,ریکا, داده شده است.
سده ی ١٦ میلادی, اسپانیا, آنجا را بچنگ آورد و سال ١٥٦٣, دست به کشتار بومیان زد. از آن غارتگران, مرده ریگ, زبان اسپانیایی, بجاماند و سی و یک در سد نژادشان, آمیخته ی سپید و سرخپوست به نام “مستییزو ” است. و چهل در سد سپید از نژاد اسپانیایی و بقیه, از نژادهای یورشگران , بر مردمانی بی آزار و بی جنگ افزار و بی یاور آن روزگارند.
پیش از آمدن چپاولگران اروپایی, اقوامی از ” مایا ” و ” آزتک ” در ان سر زمین می زیستند و خط نگارگری داشتند که با رنگهای گیاهی بر پوست جانوران , می نگآر دند و امروزه, رد پای آن هنر دیرین, در کارهای نگارگری , سفالگری جامه های بومی و رقص هایشان, آشکار است. و نماد کشور , گویهای سنگی بزرگیست که از تمدن نابود شده ی ” دیکو ییس ” نشان دارد.
رفتار امروزه ی مردم کاستا ریکا , ریشه در , باورمندی به رهبران خود دارد . هنگامیکه , رهبران سیاسی, و فرهنگی و اقتصادی ی جامعه ای, در اندیشه ی بالا بردن بلندای فرهنگ و آسایش همگان, و نگرش به ارزشهای انسانی آنان, باشند؛ زمینه ی باورمندیهای درست و همکاریهای کارآمدی ی فرا گیر , گسترش می یابد و آموزه ها, بر پایه ی درستکاری, و مهربانی ی همگانی و کاربست خواسته های رهبران دانشمدار, می گردد؛ که همه بر بنیاد برابری و داد گری استوار , می شود….
خلیج “پاپاگایا “بزدیک شهر لیبریا ,جایی دلانگیز است؛ کم زیستگاه و جنگلی, با دریایی به آرامی ی رویه ی آینه. آب آبی, آسمان, آبی, و آواز پرندگان, هم رنگ آبی دارد.
ردیف تپه های سبز پردرخت, بر کرانه های خلیج, پرچین سیاهرنگی , در برابر آب سرمه ای , کشیده است. پیش از بالا آمدن خورشید, رنگ سرمه ای , آرام آرام , آبی می شوند و آب, تشتی است از سرب نقره ای رنگ درخشان . در پس زمینه ی همه ی رنگها, از گوشه ی آسمان, قلم موی زمان, رنگ سرخابی ی کمرنگی را, بر لبه ی سیاهی, نقره ای , رنگها, می کشد. درین نور افشانی , همنوایی ی پرندگان و بازیگوشیی میمونها ی ریزه اندام و درشت, غوغا, می کند و ماهیان خلیج هم به ستایش خورشید, سر و تن از آب به بیرون ,پرتاب می کنند.
بامدادی خرم , به دیدن آبشار ” جسی کورتز ” راهی شدیم. از کنار روستاها, بر جاده ای خاکی و پر آبکنده های رهگیر. آبشار , پایین دست, کف دره ای, در پایان راهی جنگلی و پیچاپیچ, خفته است. چه موسیقی ی دلنوازی, آب از بلندایی بر آبی انباشته, میریزد, خنک و پر ماهیان سیاه . درخوری, هم سن میلیونی زمین. لایه های ستبر و خر سنگهای خیالانگیز, با ریشه های بیرون جسته از شکاف آنها,به آبچینی , آدمی را, کرخت می سازد.
آتشفشان ” آرنال ” هفت هزار ساله, به بلندای ١٩٧٥ متر, با , تنوره ی هراسناک آتش بیزش, دم دست است؛و , رام چشمان بی باک زایران؛ و آبهای جوشان معدنی ی دامنه اش , آبگیر های آبتنی, و , پیشه و کار , آفریده است. پیوند آب و سبزه و پاکیزگی ی ناب, پیچیده در بخار هیولایی ی توهم ترس ناگهانی ی خشم غول نیمه خفته, زیر کلاه خود سیاه , بیننده را می لرزاند.
**********
تورنتو
١٢ فوریه ٢٠١٤