معلولیت (بدن كاستى)

هوشنگ سارنج – تورنتو

... همه یك دهان باز،

همه یك نگاه سرد،

همه یك قطره اشك پاك.

ناكارآمدى، پدیده ى پایداریست كه یك انسان را از هر كار ممكن و شدنى در زندگى روزانه اش باز مى دارد. چنین آدمى، ناتوان شمرده مى شود. كران نمى شنوند، آنان در نمى یابند كه، دیگران چه مى گویند. نابینا، دشوارى ندیدن دنیاى پیرامون خود را دارد; او نمى تواند، آن همه زیبایى را با حس بینایى، جانمند و با معنى كند. آن كسان كه دربند كاستى هاى بدنى گرفتارند، از جنبش خود خواسته و جابجایى هاى دلبخواه بى بهره اند و روانرنجوران هم محدودیت ادراكى دارند.

روشن است كه پاره اى، معلوﻻن، قابلیتهایى دارند، مى توانند بیاموزند و حتى پیشه هایى به چنگ آورند. – اگر از سوى پیوندان، خویشان، آشنایان و خیرخواهان جامعه پشتیبانى شوند. پیش از تاریخ انسانها كمى روى زمین مى زیستند; از راه دنبال كردن شكار و جابجایى دراز مدت و پرفاصله روزى خود را بدست مى آوردند و براى دستیابى به خوراك تا هر كجا مى رفتند، پیران قبیله و ناتوان ها، در پى گروه شكارگر، رهسپار و پس مانده خوار بودند. در سده هاى تاریك اندیشى و كودكى نسل بشر، مردمان باور داشتند كه « معلولیت » زاده ى ارواح شیطانیست و ترس، آن خام اندیشان را از معلوﻻن مى گریزاند. انسان امروز دریافته است كه معلولیت “Handicap” علت هاى گوناگون و فراوانى دارد. و در پاره اى موارد هم در پیشگیرى از آن مى كوشد.

پزشكان پژوهشگر مى دانند و مى گویند كه سرانجام روزى، دانشمندان فرهمند بر آن زمینه سازیها پیروز خواهند شد. در حال حاضر انواع ابزارهاى انسان ساز و كامپیوترها مى توانند كارهاى بسیارى براى معلوﻻن انجام دهند تا تواناییهایشان باﻻتر برود.

انواع معلولیت

بدن كاستى یا نقص عضو هم جسمى هم روانیست كه زیر گروه هركدام، بخشبندى كارشناسانه ى ویژه دارد. معلولیت ها یا از دوران كودكى، مادرزادى هستند و بستگى با بیماریهاى ژنتیكى دوران جنینى دارند یا در بزرگسال در اثر رویدادهاى ناخوش و حوادث و تصادمهاى گوناگون روزهاى زندگانى و فشارهایى است كه به جسم و روان شخص وارد مى آیند. درین میان تصادمهاى ترافیكى باﻻترین علت معلولیتهاى جسمانى هستند. در خردسال، بیماریهاى فلج، مننژیت نخاعى و سرخك، اغلب به معلولیت هاى بدنى مى انجامد. خوشبختانه پزشكى مدرن راه آنها را بسته و كمتر كسانى در كشورهاى پیشرفته و باورمند به بهداشت همگانى و پزشكى پیشگیرى، با معلولیت به دنیا مى آیند. و آرزوى ماست كه این بخش از دانش پزشكى و « ژن شناسى  » پیشرفته به همه ى سرزمینهاى پس مانده هم برود تا رنج دو چندان آن مردمان كوتاهدست از نعمتهاى خدادادى كمتر بشود.

همانطور كه گفته شد، بسیارى نقص عضوها، از آغاز تولد همراه بیمارست كه یا علت ژنتیكى دارند یا فاكتورهاى ژنتیكى در آنها موثر بوده اند و یا بیمارى مادر هنگام باردارى با چند عامل دیگر موجب معلول شدن طفل شده است. علت و زمینه ى ایجاد بسیارى ناتوانیهاى (معلولیت) ذهنى – روانى، هنوز ناشناخته است، چه تا شناخت كامل مغز انسان و چگونگى كاركرد و كاستى ها و بیماریهاى آن، راه درازى در پیش است و خیلی بایست آموخت. البته از روزگارانى كه مى اندیشیدند در بدن بیماران روانى، ارواح خبیث ﻻنه كرده اند و با زدن و به كند و زنجیر كشیدن آنان، مى توان، جانشان را رهانید، هم خیلی زیاد دور شده ایم.

توانبخشى

به هر معلول مى توان یارى رسانید. همه ى پروسه هاى یارمندى نسبت به معلوﻻن توانبخشى نامیده مى شود. اغلب و نخستین گام كمك به آنان، درمان یا كوششهاى جراحى است. امروزه جراحان مى توانند به یارى مهندسى بسیار پیشرفته ى پزشكى و نوآوریهاى هوشمندانه ى دانشمندان علم فیزیك و یاورى جراحى میكروسكپیك دست به كارهاى شگفتى زا بزنند. و با كاشت (Implant) ابزارهایى كارآمد، تا اندازه اى به كمك بیمار آمده و كاستى ها را بر طرف سازند، مانند پاره اى جراحى هاى چشم و گوش و اندامهاى حركتى دست و پا و…. كه بیماران معلول بتوانند به كمك آنها ببینند و بشنوند یا راه بروند و اگر این راهكارها نتوانند پاسخگوى نیاز معلول باشند، جنبه هاى دیگر یارى رسانى مى توانند به توانبخشى بیانجامند تا زندگى معنادارترى داشته باشند.

امروزه به یارى تكنولوژى توانبخشى بسیارى معلوﻻن از زندگى در جامعه بهره مند شده اند، نابینایان به یارى الفباى كدى بریل مى خوانند و مى نویسند و به یارى ضبط صوت و دیگر لوازم پیشرفته به تمام رشته هاى علمى جهان دست یافته ومدارج علمى را پیموده اند. فرهنگ یك بخش بسیار مهم در بازآفرینى توان فرد معلول است براى مثال ناشنوایان از راه لب خوانى و فراگیرى زبان اشاره اى (علایم زبانى) مى توانند با دیگران ارتباط برقرار سازند، فیزیوتراپى و دارودرمانى و بازسازى اندام ناقص و روند غذایى نیز بازوهاى دیگر بازتوانى آن یاریخواهان است. امروزه بسیارى كودكان ناتوان جسمى به آموزشگاه هاى ویژه مى روند و دانش خودشان را فرا مى گیرند. در آن آموزشكده ها، به آنان پیشه و شیوه ى ورود به جامعه را براى زندگانى بى دغدغه مى آموزند.

تا سى سال پیش باور كردنى نبود كه ناتوان جسمى اى بتواند با شغلی همیشگى خانواده ى خود را اداره كند. امروزه ناشنوایان به یارى دستگاه TDD به خوبى دیگران تلفن مى كنند، روشندﻻن به یارى كامپیوتر هر چیز را مى خوانند. معلوﻻن دست و پایى یا جسمى (Physically Disabled) كه روزگارى همه باور داشتند آنان قادر به رفت و آمد به محل كار و كارگاه نیستند، امروزه به كمك ویلچیرهاى موتورى و ماشینهاى باﻻبردار ویژه و دیگر ابزارهاى یارى رسان مى توانند از خانه به راحتى دیگران به سر كار و پیشه ى خود بروند، پاره اى در خانه كار مى كنند و با كامپیوتر مى نویسند و بوسیله ى اینترنت براى كارمندان دیگر، اطلاعات و فرآورده هاى ذهنى خود را مى فرستند. با آموزش و تكنولژى مدرن (فن آورى نوین) مى توان آنان را قادر به كاریابى و كاركردن نمود.

موانع (Barriers)

در واقع شركت معلوﻻن در زندگى جامعه، بى اینهمه پشتیبانى مالی – معنوى و شعور همبستگى بشرى بسیار دشوار خواهد بود. بزرگترین سد راهشان گرانى دست آوردهاى فن آورى پیشرفته و كارساز است. اگر یارى خیرخواهان نباشد هیچگاه یك نابینا نخواهد توانست به یك كامپیوتر مورد نیاز دست یابد، یا گذرگاه هاى باریك و پله ها براى ناتوانان جسمى مشكل آفرین است و به چرخ آنها اجازه ى عبور نمى دهد، و هر كس هم به آسانى تن به هزینه ى گزاف برطرف كردن موانع در ساختمان هاى كهنه نمى دهد. البته در قانونهاى اجتماعى امروز پیش بینى هاى انسان دوستانه در حمایت از معلوﻻن شده است. اما هنوز دیوارهاى موانع پیش راهشان وجود دارد و آنچه مى گوییم در راستاى كشورهاى رو به رشد است.

و اما …

تامین هزینه هاى محل نگهدارى، سرپرستى و تهیه ى ابزارهاى توانبخشى، گذشته از بودجه هاى كلان دولتى، به كمك هاى فراوان مردمى هم نیازمند است. امروزه در بیشتر مراكز استانى و شهرهاى بزرگ ایران، به همت نیكوكاران و سرپرستى سازمان بهزیستى كشور مجتمع هایى براى نگهدارى از توانخواهان برپاست، پر واضح است هرچه اعانه هاى خیراندیشان بیشتر باشد آسایش و رفاه بیماران ناتوان هم بهتر خواهد شد. چندى پیش دوستى نازنین، كودكیارى خبره و سراپا احساس انساندوستى، ویدیویى از درد ناب خاكسترنشینان زندان تن بر صحراى سوخته زندگانى به دفتر یکی از هفته نامه های ایرانی در تورونتو آورد. رگبار تصویرهاى بوستان ملخ زده ى آدمى كه به سر مى رسد، بر تاریكى دردمندانه ى آن مسخ شدگان باید گریست. چهارصد كبوتر بچه ى گوشتینه، بى جنبش، پهن برتابه ى تخت، تیر نگاه هاى بى حس و اندیشه را از سرهاى بى تكیه گاه گردنى نیرومند بر هر قلب مهربان مى نشانند. آن همه دست و پاى فرومانده از گرفتن و رفتن آن همه دهانهاى بسته از گفتن، آن همه مرغان در قفس، ﻻشه هاى گرم، بى آرایه هاى موى سر.

آن همه سایه هاى نقش آدمى. همه یك دهان باز، همه یك نگاه سرد همه یك قطره اشك پاك. * كسى مى خواند « من مى خواهم گردش بروم، من مى خواهم بازى بكنم  » « من پانزده سالمه، مردم میاند به تماشاى ما »

آدرس :ایران ، اصفهان ،خیابان ابن سینا ،خیریه اسوده ماوی .مبارکه شهرک مجلسی ،آسایشگاه رو به گسترش خیریه آسوده ماوی.

**********

Houshang Saranj – Toronto