هوشنگ سارنج – تورنتو
در ادیان الهی زن با مرد یکسان و آزاد خلق شده است.اما تعریف حقوقی و سیاسی آزادی در عصر جدید ،میراثی است که بعد از انقلاب صنعتی دامنگیر نیمی از بشریت گردید و ناجوانمردانهبه بیراهه کشانده شد.خانه ی مقدس که پایگاه بنیادی نظم اجتماعی بود در هم بشولید و قانونمندی ی اخلاقی تازه را هست کرد.
کارخانهها که بجای کشتزارها قارچ آسامی روییدند با دهان سیری ناپذیر شهرها سر چشمههای نیروی انسانی و طبیعی ی روستاها را بلعیدند .زن که از دیدگاه اخلاق حاکم ناقص و جزو اموال قابل خرید و فروش ،ارزیابی میشد و در زندان قوانین مرد ساخته زندانی بود برخلاف باور بسیاری فیلسوفان _شوپنهاور ،نیچه… _ دست و پایی زد.
پیشتر افلاتون برای زن آزادی خواسته بود و کندرسه هم، در مجلس ملی برای زنان حق رای پیشنهاد کرد و ماری واستن کرافت حقوق زن را بر اعلامیه حقوق بشر افزود؛ سر انجام آزادی مردان بیشتر ملاحظه شد.چه تا حدود سال ۱۹۰۰ میلادی هنوز زنها حقی نداشتند؛در آفریقا تا سالهای سده نوزدهم زنان همچون بردگان خرید و فروش میشدند… اما بعد از انقلاب صنعتی بردگان دیروز از آزادی و برابری با مردان سخن گفتند.
انقلاب صنعتی بستر مناسبی برای تظاهرات آزادی خواهی زنان گردید و کارخانه داران که در پی بدست آوردن نیروی کار ارزان و پرداخت دستمزد کمتر بودند ؛زنان را به کارگری در کارخانهها فراخواندند. درین راه نخستین گام را پارلمان انگلیس با وضع قانون ۱۸۸۲در راستای اسارت زن بر داشت.نمایندگان کارخانه دار مجلس عوام برای کشاندن زنان به کارخانه ها،از بند “…دستمزد به خود زنان تعلق دارد…” پشتیبانی میکردند.صنعتی شدن زن موجب پذیرفتن بردگی نو در جامعه نوین گردید؛چه ،بینیازی مالی به او شخصیت تازه میداد. انقلاب صنعتی کودکان را هم از کشتزارها به کارخانهها کشانید.
کارخانه، شهرها،پراکندن کانون خانواده ها،دموکراسی و سوسیالیزم را بدنبال آورد و زن بازیچه ی دیگر پدیده صنعت شد،تاجایی که امروز شانههای ظریف و پیکر لهیده او بایستی هم سنگینی ی بار سخت زندگی هم مسوولیت بسیار مهم فرزند آوری و نگهداری و پرورش و تنهایی را تحمل کند. اما گسترش دامنه ی آموختن و بالارفتن سطح آگاهی در همه زمینههای علمی – اجتمأعی،زن را بران داشت ،در یابد،که آزادی تنها در بدست آوردن حق رای در انتخابات خلاصه نمی شود.دریافتند ،آزادی راستین ،آزادی ذهنی و عقلی میباشد.آنان در پهنههای مستدل ،ثابت کردند که اختلاف میان زن و مرد وابسته به محیط و پیشه هاست. رشد فرهنگی و آرمانهای برابری خواهی زن تازه آغاز گشته است؛زیرا هوشمندی جدای از روشنفکری است.
عادات در بستر زمان ،اخلاق را میسازد و اخلاق آنستکه انگیزهای به آزار رساندن به دیگران نشود. زنی در خور سرزنش می شود که زیبایی خود را درحراج یا مزایده سوداگری بگذارد. واقعیت زندگی صنعت یا سیاست نیست؛بلکه ،هدف اصلی برقراری ی مناسبات و همکاری ی صمیمانه انسانی بین زن با مرد یا پدر و مادربا فرزندانست. عشق و زندگانی و مرگ که بنیادیترین جریان حیات بشریست؛از انقلا ب و حکومت و دولت برترست و خوشبختی ی انسان در دارایی و مقام و قدرت سیاسی نیست.
زناشویی-که اهمیت زن در آن بسیار چشمگیرست -مجوز قانونی عشقورزی نیست ؛ بار معناییی بیرون از چهارچوبه ی خود بینی دارد. زن پیوسته از فرزند پرستاری بی چشمداشت مادی میکندتا او را بثمر برساند؛در تاریخ بشر چیزی شگفت انگیز تر از انتقال کامل خود خواهی زن به فرزند خواهی وجود ندارد.زن در امتداد زنجیره بقای نوع بشر و پابر جایی و استواری آن سهم والاتری دارد. زن در سنگلاخ پر پیچش زندگانی و ناسازواریهایش ،مدافع تداوم زندگی میباشد.
*****
Houshang Saranj – Toronto