خلیج فارس در سندهای تاریخی

هوشنگ سارنج – تورنتو

خلیج فارس دریای کم ژرفایی با گستره ی نزدیک به دویست و چهل هزار کیلومتر مربع در کناره های باختری اقیانوس هند است. از دهانه های اروندرود تا تنگه ی هرمز، یک هزار کیلومتر، کرانه ی ساحلی ی آن با خاکِ ایران امتداد می یابد. جزایر ایرانی ی قشم، کیش، خارک، پورموسا، تنب بزرگ، تنب کوچک، لاوان، از دیرباز، زیستگاه ایرانیان دریانورد، صیادان ماهی و مروارید و بازرگان پیشه بوده است.

بزرگ بندرهای عباس، لنگه، بوشهر، خرمشهر و آبادان… نه تنها، جایگاه آمد و رفت کشتی های بازرگانی بود، بلکه کارگاه های کشتی سازی مهمی همچون “کنگ” را نیز داشته است.

دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس پیشینه ی تاریخی بس درازی دارد و از پانصد سال پیش از میلاد که داریوش بزرگ، پایه ی ناوگان دریایی ایران را نهاد، رسمیت یافت. این آبراهه ی استراتژیک، که چهل درصد نفت مصرفی جهان از حوزه های نفتی ی سرزمین های اطرافش ـ ایران، عراق، کویت، امارات متحد، عربستان سعودی ـ به دست می آید، بسیاری نبردهای تاریخی، از سر گذرانده، تا به امروز رسیده است.

گذار ناوگان جنگی ی اسکندر، جنگهای نادرشاه افشار، شاه عباس صفوی … با نیروهای مهاجم و اشغالگر اسپانیایی و پرتغالی و نزدیک به زمان ما، جنگهای خلیج فارس در سالهای 1990 و 1991 نیروهای تحت فرمان  UN برای بیرون راندن عراق از کویت و… پیش از کوچِ آریایی ها به فلات ایران “آسوریها” بر سنگ نوشته های خود، “دریای پارس” را Nar Marratu  (آبهای تلخ) نامیده اند.

بر لوحِ یافته شده در جایگاه حفر کانال سوئز، منسوب به داریوش بزرگ هخامنشی، آن را “دریای پارس” نامیده، ساسانیان هم. تاریخ نگار یونانی “فلاویوس آریانوس” به دریانوردی ی “نه آرخوس” فرمانده ناوگان دریایی اسکندر که از سند تا مصب (دلتای) اروندرود، بر آبهای دریای پارس پرداخته و سپس تا رسیدن به شوش را نوشته، به روشنی از خلیج فارس  Persikon Kaitas یاد کرده است. بطلمیوس (کلودیس پتوله مااوس) در کتاب جغرافی ی خود به زبان لاتین خلیج فارس را “Sinus Persicus”  نوشته است.

در اسناد و نقشه ها و آثار کتبی، قراردادهای رسمی ی سازمان ملل متحد همه جا و همیشه خلیج فارس آمده. حتی در موارد تخلف و یادآوریهای ایران، بخشنامه هایی در به کارگیری حتمی واژگان خلیج فارس برای متخلفان صادر شده است. در اسناد رسمی ی جغرافیایی کشورهای انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا… نام آن آبراهه ی بزرگ خلیج فارس چاپ و نشر گردیده. در کتابهای جغرافی به زبان عربی و نویسندگان عرب در تمام دورانهای اسلامی همه جا “بحر فارسی” یا “البحرالفارسی” یا “خلیج الفارس” یاد شده است.

“ابن خرداذبه” از جغرافی نویسان بنام اسلامی در کتاب “المسالک و الممالک” که حدود سال 232 هجری نوشته است، جایی آورده… “گروهی از رودها به دریای پارس می ریزند..”

“مسعودی” در “مروج الذهب” از کتابهای معتبر سده ی چهارم هجری، آورده “… از دریای هند… خلیج مثلثی شکل منشعب می شود… که دریای پارس است…”

“ابن فقیه همدانی” از محدثان و جغرافیدانهای مشهور سده ی سوم هجری  صاحب کتاب “البلدان” است در جغرافیا، حدود سال 403، علی بن حسن شیرازی زیر نام “المختصر کتاب بلدان” آن کتاب را ترجمه کرد، در آنجا آمده، “… دریای فارس و هند به هم اتصال دارند…”

“ابوریحان بیرونی” سرآمد پژوهندگان و جغرافیدانان در سده ی پنجم در کتاب “التفهیم لاوایل صناعة التنجیم” آن جا را، هم “دریای پارس” هم “خلیج فارس” نوشته است. “ابن حوقل” در کتاب “صورة الارض” که در سال 367 هجری تالیف کرده به “بحر فارسی” اشاره دارد. در کتاب “حدود العالم من المشرق الی المغرب” منسوب به “ابوالحارث محمدبن احمد فریغون” نوشته ی سال 372 هجری، آمده: “… خلیج پارس از حد پارس است با پهنای اندک تا به حد سند…” در کتاب “احسن التقاسیم” اثر بشاری سال تالیف 375 هجری “بحر فارس” آمده. در کتاب “طبایع الحیوان” اثر طاهر مروزی سال تالیف 514 هجری “الخلیج الفارسی” آمده.

“ابن بلخی” صاحب “فارسنامه” تالیف 500 هجری “بحر فارس” نوشته شده است. “یاقوت حموی” در کتاب ارزنده “المعجم” سال تالیف قرن هفتم آمده “… دریای پارس شعبه ای از دریای بزرگ (اقیانوس) هند است…”. “زکریای قزوینی” در کتاب “البلاد” در معرفی سرزمین پارس آورده “… پارس ناحیه مشهوریست … از جنوب به دریا که پارس نامیده می شود…” در کتاب “عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات” نوشته آمده “… دو خلیج بیرون آید… دریای پارس… و دریای قلزم (سرخ)”. “حمدالله مستوفی قزوینی” در “نزهة القلوب” آورده “… جزایری که در حد سند تا عمان در “بحر فارس” است.

حاجی خلیفه هم در کتاب “کشف الظنون” “… دریای پارس یا سینوس پرسیقوس به معنی خلیج فارس…” را نوشته است..

این ساز به نوای دگرگونسازی نام خلیج فارس بعد از جنگ جهانی اول، تجزیه ی عثمانی و تحت الحمایه قرار دادن شیخ نشین های سرزمین های پاره پاره شده عرب به وسیله انگلستان، و بعد از زمان جمال عبدالناصر و جنجال ناسیونالیزم عرب، کوک شد. با شکست جمهوری متحده عربی تا اندازه ای سر و صدای آن خوابید. ناگفته نماند، دشمنی ی سیاست  بازان انگلیسی، هیچگاه، ایجاد آشوب بین همسایگان مناطق نفتی ی حاشیه ی خلیج فارس از دستور کارشان بیرون نرفته است. از دیرگاه، بر سر حفظ هندوستان با ایران سر دشمنی داشته اند، از موضوع افغانستان تا اشغال جزایر و بنادر ایرانی. از تقسیم پرمشکل هندوستان به سه پاره هند و پاکستان غربی و پاکستان شرقی تا ایجاد اسرائیل به قیمت آوارگی فلسطینیان و بعدتر ایجاد کشورهای تحت نفوذ خود از مرده ریگ عثمانی. اشغال جزایر ایرانی و ایجاد پایگاههای نظامی خود در راستای حفظ منافع نفتی در شیخ نشین های ساختگی. جداسازی بحرین از ایران. بیدادگری در غارت نفت ایران، بدهکار کردن ایران نسبت به جبران زیان سرمایه گذاری ادعایی در شرکت نفت انگلیس و ایران، پس از ملی شدن صنعت نفت و ایجاد شرکت نفت”برمه” با پول به یغما رفته ی ایرانیان.

حالیا تحریک و پشتیبانی از شیخ نشین های کوچک در زمینه ی مالک شدن جزیره هایی که هر یک با فاصله ای اندک پیوسته به خاک مادر یعنی ایران هستند و سرانجام، غارت نفت و گاز حوزه های فلات قاره ای مشترک بین دو ساحل خلیج فارس با دست شیخ نشین ها. رویدادهای تاریخی را باید با دقت نگریست و اسناد دایی جان ناپلئونیزم را راحت نپذیرفت.

*****

Houshang Saranj – Toronto