آبخوست, کیش

هوشنگ, سارنج

 

از پنجره می بینم که دریا بخود می لرزد. چند لنچ در میان, آب لنگر انداخته اند ؛ دورتر . کشتی های ماهیگیر؛ تمام, شب ؛ تا بامداد, خاکستری چراغهاشان روشن بود. شش شاخ, کازینوی بیکار؛ با دامن, شیشه ای گسترده را آوای نرینه فاخته ای ریشخند می کند.
سایه ی گنبد و مناره های مسجد, نیمه ساز, ثامن الا یمه پا زیر, دامنه ی خود گرد کرده است. اسکله ای پهن و بلند؛ تا دل, آب پیش رفته است. کرانه ی شنی ؛ آبخوست, (جزیره )زیبا را دور می زند. و بالاتر از ماسه و آب؛ سایه سار, چند درخت, لیل ( انجیر, معابد )و درختان, اکالیپتوس, در هم پیچیده ؛و دیگر درختان, سایه ور و گلهای زرد و بر گینه های میموزا ؛ پناهگاه, هزاران مرغ , مینای سیاهبال و پر , زردینه نوک وگنجشکآن, گرما زده است.  براستی کیش مادر, بسی مهمانسرا و رستوران های شب بیدار و نوا پرداز, نوای موسیقایی ماهیگیران و دریانوردان, بومی و مال اندوزان, کوچیده و بازار های فراورده های بیگانگان شده است. پس؛ شبهای خنک, بیرون جسته از شکم, روز های گرم, پر شرجی را؛ بگونه ای بایستی به بامدادی گره زد.

در تیر رس, دید؛ فراز, فروشگاه, “زیتون “رودر روی د ریای زره گون ؛ بشکه های آب و خرده ریز های انباری ؛ چشم انداز شکنند.
میدان, ماهیگیر ؛ با تندیسی سترگ؛ چیرگی انسان, جوینده ی روزی را ؛بس سر سخت و نیرومند نشان می دهد. پشت به همه ی نماد های شهر گرایی ؛در پی شکست, هر آبخیز, دریایی است. سازه هایی بزرگ ؛ چونان ” مرکز, گردهمایی های بین المللی ” و “کازینو ” نیز یادمان, دوران, غولهای هوانوردی کنکورد و شب زنده داریهای شیوخ, ” خلیج, پارس ” بر کران, میدان, ماهیگیر آرام کز کرده اند. با پیشخوانهایی پر گیاهان, گلور و سبزه و سفره سنگفرشهای گسترده بر ماسه های پر ته سیگار بجای گوش ماهی های آواز خوان ؛و پرچین های گل کاغذی سرخ و سپیدو نارنجی.درختان, پا کوتاه ؛ آذین شده در ششبر های بی شاخ و برگ؛ بجای انجیر های معا بد, خنکی بیز؛ که روزگارانی مردانی ؛ در سایه اندازشان؛داستانهای دلیران , تنگستان و میر مهنا و دلواریها را می گفتند, جا گیر شده اند . گفتنیست که همه ی آبیاری و ریخت و پاش و شستشو و…از آب شیرینکن های شدنیست.

بامداد که به دستبوس, دریا رفتیم؛ نیمه آ شوبیده بود.باد می وزید؛ آبخیزها (امواج )چون سواران, جنگجو بر شانه ی هم سوار ؛ به سوی کرانه های سپید ماسه ی مرجانی می تاختند. جابجای شهر, گلها و آب, آسمانی؛ زیباییهایی در تن سازه های نوین, بازاری (مالها )خود می نمایند. از آن دست رشته دیدنیهای گرد آمده در ؛ دل, یگانه کاریز سنگ, مرجان؛ با آب شیرین, باران از سه هزار سال, پیش است. که پانزده کیلومتر درازا و ۲۷۴چنبره و تنوره دارد ؛ بی مادر چاه؛ که همه ی تنوره ها کشنده ی آب, بارانند. و این پاره سنگ, مرجانی آبخست (جزیره)۵۷ میلیون سال دارد . بلندای تا خ به کف ۱۴ متر است و نیاکان, مردم این سر زمین آب, پالوده ی باران را از تنوره های سنگی بر تن, باریک, کهریز فرو کشاندند و از شش راه, دستیابی به آب, شیرین با ۱۵ متر سرازیری ؛ آب بر می داشتند و به تشنگان, دریا گذر یا زندگیوران, آبخوست می رساندند. افسوس که برای درآمد زایی ؛ از پیکر اندرونی کاریز -که همه مر جانیست بسیار کنده شده است.
مالهای (بازارهای ) فراوانی همه زیبا ؛با مهآزی و مصا لح کاربری سازه ای روز, جهان دارد. گلکاری و فضای سبزش گسترده و از گیاهان, گرمسیری
وا رداتیست . اطلسی بیداد می کند؛ بوی گلها؛ پیچیده در نوای بلبلان ؛ هر دم ؛ چون پرندگان, در یایی ؛ زیر,نخلهای سایه ور ؛ بال می گشایند.

شب؛ آبخست؛ در نور, نیونها؛ شبتابی خفته بر آبست. بامدادان پیرسنگ, روییده در آب؛ زیر, شمد, مه؛ و خواب؛ خمیازه می کشدو دریا آرام دم . شهر, خوابناک ؛ از دیر بیداری ؛ جان می گیرد و آدمی در پی روزی یا گردش بر خود می تپد. کشتی یونانی بگل نشسته ؛ از سال, ۱۳۲۲ خیلی آرام در آب له می شودو کرانه های روستای “باغو “را دیدنی کرده است. آب, شور ؛کشتی را از پایه می جود و در خود می کشد. و زمانه کمر, آنرا در پاشنه شکسته ؛هم زنگار ؛ سر انجام؛ بنیادش را فرو خواهد ریخت.

پنجره را می گشایم. دنباله ی شبی دمکرده به خانه یورش می آورد . هرم گرما ؛ راه, دید را تا دور دست ها ؛ بریده است؛ بایستی چشم به راه, شامگاه بود و نور, بی گرمای چراغانی شب. آب شیرینکن ها در تن شهر آب می دوا نند و بر هر میلیمتر, خاک  زر ؛ گسترده است بیهوده شهربانان خود آنجا را؛
” کیش, طلایی “ننا میده اند. دیوار, هر خیابان؛ بشنه ی هتلیست . شهر تمامی شب بیدار است و هر دم هواپیمایی از استانی بر فرودگاه بزرگش بخاک می نشیند. خیابانها بی چراغ,راهنمایی آرامش, قانونمند دارند روند شهر های کوچک در آغاز بزرگ شدن چنینست . دریغا که تا دوبرابر شدن کیش ۷۵
ملیون سال دیگر بایستی ؛ شکیبایی کرد.
بی گمان کیش در ایران بی همتاست به شرط آنکه اگر می توان در همه شهر و روستا های ایران چنین هزینه و کار آفرینی ها بشود .
شب ؛ ماه, تمام؛ بر فراز, دریای پر مهتاب؛ ماهراهی به پهنای رودی بزرگ ساخته بود که تا آ سمانکرانه تاریک, دوردستها کشیده بود.
تورنتو , نهم جولای ۲۰۱۸