بابک

هوشنگ سارنج

در دوران تیولداری و بزرگ مالکان نور چشمی ،گاه از میان فرزندان برزگران یا پیشه وران خرده پا که به بیگاری سپاهیگری برده میشدند؛سرکرده ای، محروم گشته از نعمات یا ستمدیده ،سر به شورش بر می‌‌داشت و در نیمه راه جان بر سر آن می‌‌نهاد. بابک از آن کسان بود.

فرزند زحمت و محرومیت. از تبار و نژادش چندان آگاهی در دست نیست چه وقایع نگاران همهٔ از گونه ابوا لفضل بیهقی نبوده ا‌ند.او سرداری دلیر و هوشمند بود که مدتها شورش و اشوبهای مزدکیان و خرمدینان را رهبری کرد و سرانجام جانشین جاویدان بن شهرک از رهبران خرمیه آذربایجان شد

بابک از سال ۲۰۰  هجری قمری به نام آیین خرمدینان و برای ادامه نهضت مزدکی قیام کرد. بیشتر روستاییان و کشتگران فقیر به پشتیبانی از وی بر آمدند.مامون خلیفه عباسی،در میان گرفتاریهای بسیار،ایجاد شده از سوی ایرانیان،بویژه،خانواده ا ل سهل به خلافت خود مشغول بود و بابک هم در کوهستانهای سخت گذر ،بین آذربایجان و ارمنستان روز به روز بر توان مبارزاتی خود می‌‌افزود و آسوده خاطر در دژ  بدیده می‌ زیست.

مدت بیست سالی که بابک پرچم قیام بر ضد حاکمیت اعراب بر افراشته بود شش تن از امیران بزرگ خلیفه بغداد را شکست داده بود. بهمین روی دستگاه خلافت از نابود کردن خرمدینان نومید شده بود. سرانجام با رایزنیهای فراوان سر کوبی ی بابک به عهده ی افشین اسروشنه‌ای نهاده شد. چند،یاران خلیفه همیشه یاد آوری می‌‌کردند که افشین قابل اعتماد نیست…آنان پی برده بودند که سرداران ایرانی در اندیشه ی حکومتگری هستند و ا ز نیروی مردمی در راستای خدمت به خود و مال اندوزی بهره می‌‌بربد؛چنانکه ،افشین ، چنان بود.

ابن ندیم و،مقدسی، بابک را اهل روستای میمند آذربایجان می‌‌دانند و نیز مسعودی در مروج الذهب او را آذربایجانی دانسته. می‌‌نویسد که او با گویش آذربایجانی سخن می‌‌گفته و تاریخ دقیق زاد روزش معلوم نیست.نامش را حسن می‌‌دانند و که در آغاز جنبش ضد استیلا ی عرب،نام ایرانی ی بابک یا پاپک را بر خود نهاد.

تاریخ نگاران ،جنبش بابک را،۲۰۰ یا ۲۰۱هجری قمری نوشته ا‌ند.نزدیک به سال ۱۹۵که امین و مامون برای دستیابی به خلافت ،با یکدیگر ،جنگهای خونین داشتند و امین در همان سال کشته شد؛ دستگاه خلافت ،چنان گرفتاریهای بزرگی داشت که فرصت پرداختن به بابک را نمی یافت.در نتیجه،پیشرفتهای بابک در گسترش دادن جنبش ضد خلافت مرهون وجود بحران و آشفتگی در ارکان خلافت عباسی و استقرار بابک در دژ کوهستانی ” بذ ” و سختی دسترسی ی سپاهیان خلیفه به وی بود.

نخستین حرکت برای سرکوب جنبش بابک ،در سال ۲۰۴ ،زمان مامون شکل گرفت که با پیروزی همراه نشد.(طبری ) ابن اثیر هم اشاره‌ای دارد که در سال ۲۰۵  عیسی بن محمد بن آبی‌ خالد و در سال ۲۰۷ طاهر بن ابراهیم و سر انجام  به سال ۲۰۹ هجری قمری علی بن صدقه ،با عنوان حاکم آذربایجان بر سر بابک تاختند؛ ولی جنبش ضد خلافت عباسیان غاصب سر کوب نشد.باز هم سرداری دیگر، محمد بن حمید طوسی ،به سال ۲۱۴،پای دژ بذ ،از نیروهای بابک شکست خورد.

مامون از پا ننشست سپاهی تازه نفس،به سر کردگی  علی بن هشام  را به جنگ بابک فرستاد ؛ولی سردار عرب ،خود چنان سر گرم غارت و ستمکاری شد ؛که اقدامات جنگی وی کار ساز نیامد. (طبری) مامون که در پایان زمامداری درگیر جنگی با رومیان،گردید ؛ناچار ،سرکوبی بابک را به جانشین خود ،معتصم ،سفارش کرد و با حسرت ،آرزوی شکست دادن آن شورشی را با خود به گور برد. (طبری،مقدسی و گردیزی ) می‌‌نویسند؛سال ۲۱۸ قمری بسیاری بزرگان ، والیان،در مناطق جبال و همدان و اصفهان و دیگر مکانها، بابک را همراهی می‌‌کردند.معتصم، از اغاز کار خلافت خود در اندیشه نابود کردن بابک بود و در هزینه کردن تدارکات جنگی و سپاهی کوتاه نیامد؛ ولی سپاهیان خلیفه ،پیروز نمی شدند تا سر انجام ،نظرش بر والی آذربایجان و ارمنستان که از سال ۲۲۰ منصوب شده بود ؛جلب گردید.

والی‌ افشین ،را با سپاهی گران به قصد شکست دادن ،بابک راهی جنگی ساختند که تا انداز‌ای رنگ مذهبی داشت. افشین در برزند اردو زد؛خندقی کند و به سامان دادن استحکامات جنگی پرداخت.دژ برزند را به محاصره در آورد؛ چون محاصره طولانی شد ؛ افشین شایع کرد که یکی از سرداران خلیفه با مالی‌ فراوان ،از اردبیل به سوئ اردوگاه افشین در حرکت است.(طبری) این  فریب ،بابک را از پناهگاهش بیرون کشید؛بر آن امید که آن اموال را بچنگ آورد.بابک دور از دژ پناهگاهش،در ناحیه  ارشق  در چنبره سپاهیان افشین ،شکستی سخت را پذیرفت ناچار به شهر  موقان  گریخت.و بعد به دژ  بذ  موضع دفاعی گرفت و تا دو سال با نیروهای افشین به جنگهای چریکی و فرساینده پرداخت.

طبری می‌‌نویسد در گیرودار نبردی که به سقوط دژ  بذ  انجامید سال ۲۲۲ بابک با افشین دیداری کردو از طریق وی از خلیفه امان خواست -شاید قصد حیله‌ای داشت‌ بعد از آن با فکر پناهندگی به روم از پیش افشین به بیشه‌ای مابین آذربایجان و ارمنستان گریخت.

افشین سرتاسر منطقه را محاصره کرد و با نشان دادن امان نامه‌ای ساختگی و یاری سر کردگان ارمنستان و یک روحانی مسیحی به نام  سهل بن سنباط بابک دستگیر شد.(طبری‌ نفیسی) بابک را روز دهم شوال ۲۲۲هجری قمری به اردوگاه افشین و پس از چندی وی را همراه با برادرش ،عبد الله در ماه صفر ۲۲۳ به سامرا بردند. بابک در قصر افشین زندانی شد. طبری می‌‌نویسد :خلیفه به پای خویش برای دیدن بابک ،رفت. به فرمان خلیفه سر از تن او جدا کردند و به خراسان فرستادند تا هودارانش را در آن سرزمین بترسانند و برای عبرت ،پیکرش را در شهر سامرا به دار بیداد آویختند.  نوشته ا‌ند که خرمیان اهل خونریزی نبودند بلکه چون دیگر ایرانیان آن دوران در پی‌ استقلال و بیرون آمدن از زیر سلطه عربها بودند.

**********

Houshang Saranj – Toronto