محمد حقوقی… از شمار خرد هزاران بیش

هوشنگ سارنج

سال هزار و سیصد و سی و چهار با وی آشنا شدم. در کلاس درس و ادبیات و دوست شدیم و تا دانشسرای عالی تهران و تا که می‌‌سرود. او فرزندی از خانواده‌ای بس محترم روحانی بود. در فرهنگی غنی از اخلاق و ادبیات عرب، شعر و متون کهن پارسی بالید. او که در نهاد شاعر بود؛ آموزه‌های مکتب ادبی خانواده، بستر مناسبی، فراروی وی نهاد.

از دبیرستان و نو جوانی با قالب های،شعرکهن پارسی آشنایی کامل داشت و اوزان عروضی را خوب می‌‌شناخت. بیشتر رویدادهای روزمره مدرسه و کار درسی را ،در قالب قصیده استادانه می‌‌سرود. کارورزیهای پیگیرش، ذهن متخیل او را ریتمیک و برای آینده آماده ساخت. نرمخویی، مهربانی ذاتی، فروتنی و سنگینی رفتار، محمدرا همیشه بین همدرسان و دوستان شاخص می‌ ساخت.

تابستانها که با فریدون به دیدنش می‌‌رفتیم، با احتیاطی همراه احترام،کوبه ی خانواده ی محترمی را آهسته می‌‌کوفتیم؛ وقتی در باز می‌‌شد و محمد را می‌‌دیدیم آرام می‌‌گرفتیم. در خنکای زیر سقف ضربی،پای تاقچه‌های پر کتاب چیده ، به دیوارهای سبز کم رنگ تکیه می‌‌دادیم و تا دیروقت،گفتگو بود. چنان در نگهداری نامه‌های دوستانه، پافشاری داشت، شگفت انگیز، یاد دارم ،دو بار نامه هاییرا که در دوران سربازیم برای او فرستاده بودم برایم باز خوانی کرد فراغ ازتحصیل دانشگاهی و آغاز به کار دبیری و آموزش ادبیات پارسی او را در راستای مطالعات دلخواه به ویژه شعر نوین پارسی قرار داد.

پا گرفتن ” جنگ اصفهان ” به کوشش گروهی جوانان فرهیخته و فرهنگ دوست، پژوهنده و کارشناس رویدادهای فکری و هنری، محمد حقوقی را نیز به جمع  جنگیان، پیوند داد.

حقوقی با نوشتن مقاله‌های تحلیلی درباره شعر نیمایی و گزینش هفت تن از سرایندگان قدر آن رویداد ادبی، توانست به توان و درک بهتر و بیشتر نو جویان کمک برساند. در آن راستا و برای نزدیکتر بودن به منابع پژوهشی و چاپ و نشر رخت به تهران کشید و تا غروب خورشید وجود نازنینش در کار تحقیق و نوشتن و سرودن سی آثر ماندگار بود.

گذشته از مقالات و سخنرانی‌های بسیار در مراکز پژوهشی واکادمی‌های ادبی، در باره شعر نیمایی، حقوقی با نوشتن کتاب گرانسنگ ” شعر نو از آغاز تا امروز ” دست به خلق کتابی مفید زد. حقوقی هیچگاه، جوهر ناب شعر را در مذبح فرم گرایی قربان نکرد و بلور رخشنده آنرا درپای شعار نشکست. شعرش برای انسان ، انسان یکپارچه با خلقت یکسان است، در نگاهش و نگرش‌های تحلیلی او اسارت در بند ایسمی هویدا نیست. داناتر از آن است که به کمتر از اومانیسم ، راضی شود . محمد،در کودکی به عارضه آنژین قلبی دچار آمده بود و آن آزردگی اورا در پنجاه سالگی به تعویض دریچه آیورت واداشت و باز پس از چند سال دوباره. در تمام ایام سازش دادن جسم خارجی در میان سینه مهر پرورش، خم به ابرو نیاورد و در کار آفرینش هنری بود.

یاد سالهای اصفهان وداراباد کاشانک به خیر. محمدحقوقی بامداد هشتم تیر پس از عمری زندگانی هنرمندانه در شهر زادگاهش،شهر فیروزه‌های مذاب، به جاودانگی پیوست. او تا زبان پارسی نفس می‌‌کشد، در شعر و سخنش زنده خواهد بود.

*****

Houshang Saranj – Toronto