کوچ

از دروازه های باد , زمیندر
سنگین ز خواب و ندانستن؛
انبوه, ارس های تناور
نه نای گریه های سیاه
با چشمان, خشک, کویری
نه پای سرخ , دریدن
با پای های بریده.
و
دا لهای مرده خوا ر بر سریر, ویرانه .
وین کوچیان, جان بر لب؛
چون برگهای زیر, پا مانده
لرزان به باد, کوبنده .

این خمیازه های خامش, فریاد.
آتش به پا کند در شب
و آن استخوان, چرب, هر ساقی
توفان به سر بر آورد روزی
ه.س ۱۴ جولای ۲۰۲۱
تورنتو