هوشنگ, سارنج
فریا
…….بیستم, جولای شولای داغ , خورشیدی شانه های ” مالاگا ” را می گداخت. ما درون, قفسی خنک ؛ از فراز, مدیترانه ی خاکستری آرام ؛ به زیر آمدیم و راه, دراز و شلوغ, زیبای ” کمپتا ” را پیش گرفتیم. کمپتا شهریست؛ بر بلندیهای هفتصد متری شمال,کوهستانی , مدیترانه. کوهکهای سایه ساز و تپه ساران, گلور. هزاران تپه ی سنگ, آهکی ؛ گچی ؛ ریگی و ماسه سنگی. شهر به سپیدی مرواریدی بر دامنه ی کوهی بر لبه ی دره ای فرازمند روییده. زهزادان , پیشین و آمدگان,پسین ؛ سنگهای رنگین را تراشیده اند و با اندیشه و توان, بدنی ؛ کوهستا ن را به زایش, زیبایی واداشته اند . شاخه راهی پر پیچ و تابهای فنی ؛ بر کمر گاه, کوهچه های ستبر , سخت, هفتجوش؛ آدمی را از دریا به کمپتا می رساند. این راه, مار آسا ی ؛ برای رسیدن؛ شکیبایی می خواهد و هوشمندی و استادانه راندن. هر تپه برشی نیمدایره دارد راه می گرددو می چرخد ؛ تا بر میدان, شهر ؛ فرو نشیند.که چنین راهی باغیست هزار تو و هزار لایه در نمایش, تمامی کاکتوسهای گیتی.
این چیرگی آدمیان بر شکافتن و بریدن, پوشه ی گسترده ای از پهنا و بلندای سنگ؛ در فرو بردن, تیغه های گوه های آهنین بر تپش , از جوش افتاده ی ماگمای برون تراویده از دل, زمین و خانه جای سازی و راه وشهر و نمازگاه های برج و گلدسته های ناقوس آویز در نمادین ساختن , خداباورانه و در هم کوبیدن, زورمداران و بر پایی داد آرایی ؛ و شهر سازی مینیاتوری با دیوار های گرما شکن ؛ همه و همه ؛ راهکارهایی چاره جویانه در برابر, استبداد و استیلای دورانهای تاریک, تاریخ, زندگانیهاست.
در اسپانیا ؛ هر شهر یا روستایی ؛ سالانه دوره جشنهایی با چهره هایی آیینی با نام, “فریا ” دارند چند روزه و در روزهایی گونه گون. در کمپتا دوره اش چهار روز است و نمود ش؛ در برکشیدن تندیسه ی سن سباستیان از معبد زیارتی وی تا کلیسای بزرگ شهر می باشد.
ودر پایان, جشنها؛ تندیسه ی مهمان را بانوای نقآره و شیپور وفلوت و گیتار وهمراهی مردمان شب زنده دار, بسیار ؛در جامه های رنگین سنتی زنانه و مردانه چونآن بوستانهای پر شکوفه ی بها رانی ؛ پایکوبان ؛ به معبد باز جای می گردانند . این باز گشت بر ارابه ای رنگین و دو گاو, نریان, نیرو مند؛ نماد, کشتورزی یاوران ؛ سر می گیرد. و در باز گشت ناهاری دلچسب در میدان ناقوس آماده شده است. همه چیز در جامه ی نمودن شادمانی ؛ مهر, مالهای مهره از گرده ها کشیدن دارد . شادخواری و رنگ,جشن و وزن, سنگ و پایکوبیها ؛ یادآور روزگاران پر سختی و بهره کشیها دارند .که چگونگی گذشته را نشانه می روند. . شادانه رفتن بر کوچه های پله دآر ؛ در تنگی راه میان, مویرگهای پیکر, شهر , دستساز, قهرمانان ؛ فریاد, دیگریست از ریشه داران در تاریخ,خاندانهای کار و ورز و کوشش برای ماندن و زیستن.
ه.س
۵ آگست ۲۰۲۵
تورنتو