شعر و شاعر (۱)

هوشنگ  سارنج

قافیه اندیشم و دلدار من           گویدم ؛مندیش جز ، دیدار من

هنرمندان، چونان چشمه های جوشانند ، که آب پاک  و سیالشان، در پیکر تشنگان طبیعت ، راه می یابد و موجودی نوین و هنرمندانه می آفریند. ویژگی ی ترکیب پذیر آب با خاک، در جان سوزنده ی آتش، تبلور سفالینه ایست ؛ که هویت خداگونه ی بشری را ، از آغاز تاریخ پیدایی هزاران ساله ی وی دوشا دوش دیگر جلوه های هستی ، بر یادنامه ی هنری آفرینش، ثبت کردهاست.  و شعر یک خلاقیت است.هماهنگی و تاثیر آوایی واژگان، برای شعر یک ضرورت است و اجبار.

اما، قافیه پردازی و چشم بر چهار چوب ردیفها و وزن متساوی داشتن، لازمه ی شعر نیست. چه ، زمانیکه، واژگان ، با روح شعر و روح شعر با وزن آن، و وزن آن ،  با موسیقی ی طبیعی و هنر هماهنگی ی بیانی ، برابری کند و سراینده ، آنرا، بنیاد و پایه ی ترکیب، در رساندن پیامی ، احساسی ، مبتنی بر شانه های تخیل شاعرانه و تصویرسازیهای نو قرار داد ؛ آفرینشی هنری، دست داده است.

شاعر ، رنجنامه ی خود را نمی نالد ؛ بلکه ، آبشار سروده اش ،  باز تابی از آرمانهای ناکام  و افسانه ی  ناکامرواییهای نوع بشر خواهد بود. قصه ی ستم هایی ، که بسیارانی را در جای جای جهان پرستم ، به زانو در آورده است. او با سر انگشتان هنرورش، گونه های چروکیده ی انسان لهیده را نشان می دهد و جامعه ی رو به سقوط و فرو افتاده ی اخلاقی را محکوم می کند. او درد تمامی انسانیت کمر شکسته را فریاد می زند و به آوای پژواکی ی تازیانه ی ستموران ، مشت کوبشگر سخن اعتراضی ، نشان می دهد و در برابر خرافه گستری ها ، هم. زیرا شاعر یا نویسنده ی سخن شعوری ، نقاش واقعیتهاست و آن سخنان ژرف ، نازک، و راز آمیز، در راستای جهان شمولی گام بر می دارد.

حس بصری ی دور از فریبکاری ، سامان یافته بر ساختار جمله های استوار و گزینش واژگان آهنگین ، آن سروده ها را ، استغناء می بخشد و آشوبی شگفتی زا ، بپا می کند وسر انجام، هارمونی سازمان یافته ای ، مانند نتهای موسیقایی ، بدان می دهد .

شعر باید مکاشفه ی روحی باشد. چنان که، در آن کار والا، و شاهکار آفرینش ذهنی ، رد پای پوسیدگی، و بوی نمور کهنگی ، به مشام، نرسد . چکیده ای ناب از تخیلات برهنه و بلند آشیانه ی پیام آوری انسانی باشد.

در آن پروازهای صعودی و رسا کردن به عالم خلوت خلسه های ملکوتی، ژرفترین، احساس های انسان دوستانه، از ریزه پردازیهایش ، بتراود.  چنین شاعری که برین راهست؛ طیف گسترده ای از رنگ و احساس و درک و شعور ، را ، یکجا، در سخن خود، گرد می آوردو شنونده یا خواننده ی اثر را، در سفری، بینشی- شهودی، سیر خواهد داد و در چرخه ی تشبیه ها وصور  خیال تصویر سازیهای روز و آرایه های رمزی ، وی را، در بهت فرو خواهد برد.

**********
تورنتو
٦ سپتامبر ۲۰۱۳