هوشنگ سارنج
شعر ، ترکیبی هنرمندانه، از واژگان کاربردی ی گروهی، همزبان است. حرکتی موجی و فراگیر است از ذهن خیال انگیز ناب شاعری تا، شعور دریافت کننده ی شنونده یا خواننده ای قابل. که در راستای معنی بخشیدن، به سوی آرمانی بلند پایه، پیش می رود. هر، نمای ساده ، از دید سراینده، پاره گلی از رس ، می باشد که بی آمیزه ی رنگ یا چیزی دیگر ،زیر پبجه های استاد کوزه گر، بر چرخ گردان ، در شکلی گیرا، و هدفمند، آشکار می شود.
هر پیوند واژگانی هدفمند، سرازیر شده ازذهن شاعر ، چون ، قطره ی روغنی ی نفتی، چکیده بر آبست ؛ که از نقطه ی فرود، چرخان بر لایه ی رویین آب، پهن می شودو افسانه ی رنگ، تبلور می یابد. تمام نمایه های ذهنی (ایما ژ ها )آرام، از پیوستگی ی ساده ی دیداری و شنیداری، می تراود و تا پایانه ی گستره دید و بینش گیرندگان خیز بر می دارد. دیدن و برداشت، یگانه، بند پیوند ، بین سراینده و خواننده ی اثر ، است. چه، هر شعر ، خواننده می خواهد تا از، مالکیت سراینده بیرون شود. و سروده ای که، برتار و پود اندیشه ی نا تنیده و بی پیش زمینه ی آشنا، و توان فرا فکنی ی احساس های پروریده ، بر آمده باشد؛ از شخص سراینده است و زبانی هم انبازبا دیگران ندارد.
سرایندگانی که خواستار استفاده ی ابزاری از سروده های خود هستند؛ اغلب از جنگ ابزار ایدیولوژی و ترساندن ، بهره می گیرند. و آن کسان که جانمایه ی شعر را بیباکانه چونان سربی گداخته از، گلو می پرتابند و برهنه پا ، بر سر آتش یا تیغاله ی خلنده می روند ؛ شاعر تمامی ی جهانیانند.
**********
تورنتو
٢٨ نوامبر ٢٠١٣