سفره ی گرنیکا, هنوز گشوده است

هوشنگ سارنج

ای کور های همه عالم گوشانتان, مگر کر است؟ آن آب شور که به دریای مرده است؛ از رودخانه ی اردن نمی رود. جاری ز چشمهای بسی مادر است. من تشنه ام و آب در سراچه , به زندان, هر بامداد, به امید آشتی, خیز می برم, تا سراب. ای بحر مرده, پیر گشته از زمان هود, دریاب من تشنه ی برادری. ای آب آتشناک, هر روزه می بری تو گلو های تشنه را, من تشنه ام و آب مانده در سراب .

بر سایه می دوم, تا نیمروز مرگ, در هر کرانه, نا برابری , باز هم می کشد. گوش شما همه کوران , مگر کر است ؟ فریاد ضجه ی انسان دردمند, با آب شور اشک شسته می شود ؛ اشکی که آب مرده ی دریاچه را, لبریز می کند.

**********
٢٠ جولای ۲۰۱۴
تورنتو