هوشنگ سارنج
پس از ده میل که رفتیم ؛ به سوی کوهسار , بر روی زمینهای خشک کویری , ریشه های شهری سینمایی بر خاک مانده بود که تاریخش به دوران کوچندگان باز می گردد. نخست , خانه ای و سپس , بازاری دراز , بر شیب تپه , خمدار و یادگار شهر های روزگار کابوی.
دکانها همه چوبی , با ایوانهای نرده دآر رو سوی گذرگاه . فروشندگان خوردنی , سوغاتی و یادگاریها. میان گذرگاه , دو گروه نمایش بانک زنی و کلانتر بازی و کشتار می دادند ؛ با هفت تیر های ترقه ای و آخر سر مثل معرکه گردانهای خودمان , با کلاه دوران زدند برای گرفتن پول. … یادماندی هم از هتل های دوران کشف معدن های طلا و یورش جویندگان زر وفیلمسازان , بر جاست. اتاق شماره ی پانزده از کلارک گیبل هنر پیشه ی قدر آن زمان و فیلم “بر باد رفته” اش ؛ موزه واره ای شده است با خواب جامه های و شاید همبازیش .
اتاقی دیگر و سالنی , هم دیدنی , چون سراپای دیوار هایشان با اسکناس یک دلاری , پوشانده شده است؛ با امضای بجا , نهادگانش. یادمانی از سفری کویری. شهر ات من (Oatman) , پوسیدگی زیبایی دارد. درازگوش های آزاد , جیره خواران بیکاره که آزادند بگردند ؛ همه جا سر بزنند و با گردشگران عکس گرفته شوند. شناسه ی شهر کاکتوسهای بلند درختی ی پر تیغ , نماینده ی لطافت خشن دوگانه ایست که با آن تمدن آدمخوار پر سرعت آن دور تر , لجبازی و دهن کجی می کند.
دیدن ایستایی زمان بر چرکاب سرشت جانوری آدمی , برای گیر افتادگان در چرخشت آزمندی و مال اندوزی ؛ آگاه کننده است. چند تایی خانه ی چوبساز در سایه ی باریک کاکتوسهای پر تیغ یتشنه و سازه های چوبین دیگر پرچ شده با گلمیخهای مفتولی. تراکتورهای پوسیده با جبه های حلبی ی زنگ زده و از هم دریده ی زوا ر در رفته. تیغ بوته های پلاستیکی . لوازم وارفته ی حفاری و معدن کاوی و شستو شوی خاک زر. دیوارهای فوریخته ی شکسته. ماشینهای تا زانو در خاک بی رمق نشسته. هنر پیشگان پیر دوره گر . هفت تیر های بازیچه . کاردستی های سرخپوستی ی ساخت چین . دکه داران چروکیده . آب در بطری …
کهنه شهری مومیایی شده ؛ بر کرانه ی خشکساری زیر هرم آفتاب قوز کرده بود.
**********