قصه ماست كه در هر سر بازارى هست

هوشنگ سارنج – تورنتو

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد

قصه ماست كه در هر سر بازارى هست

حافظ

وقتى كسى را كه به كار نه دلخواهش وامى داریم، او را تحقیر كرده ایم، در حالی كه به میل خود كار كردن پایه تمدن است.

اندیشه نژادپرستى و برترى انگارى عقیدتى سیاسى در زمانها و مكانهاى متفاوت نتیجه یكسان دارد. بى توجهى به حقوق اجتماعى و انسانى سیاهان در آمریكا، در نهایت به انفجار نژادى گروه تحت ستم مى انجامید، در هر كجاى زمین و هر زمان، چه بوسیله نیروهاى فلانژ یا اشغالگران رومى، چه در شرق آسیا با یورش چنگیزیان چه در میانه  اروپا، آتیلا یا “هون” ها. اسكندر یا “لژیون خارجى فرانسه” در الجزایر یا “كنگو” فشار نیروهاى انگلیسى در تنگه “خیبر” یا “جنگ بوئرها” در جنوب آفریقا، “خمرهاى سرخ” در كامبوج با سرخهاى افغان ستیز و چتربازان ناتو در عراق …. قدرت غیرقابل كنترل فساد مى آورد و فساد حاكمیت هاى ستمگر، موجب نابودى سرزمین ها و آدمیان بى گناه مى شود.

آمریكا بعد از جنگ جهانى دوم، سران بجا مانده و در دام افتاده نازى را به خاطر جنایات جنگى و سیاست نژادپرستى و آزمایشهاى پزشكى غیرانسانى و شرم آور در دادگاه نورنبرگ به محاكمه كشید. اما بیست و پنج سال بعد از جنگ جهانى دوم جان یك سیاهپوست در آﻻباما به راحتى مورد تجاوز قرار مى گرفت و بدتر از همه رویداد اسفناك انستیتو تاسکیگی است.

داستان به پروژه اى وابسته مى شود كه بعدها به “مطالعه بیمارى سفلیس در تاسكیگى” مشهور شد. آن پروژه به وسیله سازمان خدمات بهداشت عمومى آمریکا با همكارى موسسه تاسكیگى كه به پایمردى بوكرتى واشینگتن، سیاهپوست طرفدار حقوق اجتماعى سیاهپوستان با همكارى مشروط دولت و سرمایه داران و بازرگانان یهودى بوجود آمده بود، اجرا گردید. موسسه به پژوهشگران، در زمینه پزشكى اجازه مى داد تا ۳۹۹ مرد سیاهپوست كه گرفتار بیمارى سفلیس بودند از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۷۲ مورد آزمایشهاى گوناگون قرار بگیرند. طرفه آن كه آن بیماران در آن دراز مدت از دریافت هر گونه كمك درمانى براى رفع بیمارى مرگبار خود محروم بودند. آن ۳۹۹ نفر همراه با ۲۰۱ نفر مرد سالم دیگر كه در آن آزمایشها شركت داشتند، همه بیسواد و فقیر بودند، براى شركت در آن تحقیقات هیچگونه مزدى دریافت نمى كردند جز، تنها غذایى گرم در روز آزمایش. بدتر از همه و بیرحمانه تر هیچكدام توان خرید بیمه مرگ را هم نداشتند.

هنگام آزمایشهاى دردناك بر روى نخاع و مغزشان، به آنها گفته بودند كه آنان دچار بیمارى بد خونى هستند. هیچگاه به آنها گفته نشد كه بیمارى آنها با وجود كشف پنى سیلین در دهه چهل، قابل درمان است، حتى پزشكان محلی اجازه درمان آنان را نداشتند. هیچگاه به آنان نگفتند كه ممكن است همسران خود را آلوده سازند و یا فرزندانشان با بیمارى مقاربتى بسیار خطرناك سفلیس به دنیا بیایند. این پروژه كه قرار بود شش ماهه باشد به یمن پرده پوشى و بى خبرى موسسه آموزش سیاهان، چهل سال طول كشید تا در سال ۱۹۷۲ خبر در روزنامه نیویورك تایمز درج و موجب حیرت و نفرت همگان شد. در نتیجه كمیته نه نفره تحقیق از سوى معاون وزیر بهداشت آمریكا تشكیل شد و سرانجام پروژه متوقف گردید. سال ۱۹۷۳ با شكایتى که به دادگاه تسلیم شد، مبلغ نه میلیون دﻻر به بازماندگان آن پژوهش درنده خویانه پزشكى پرداخت شد.

در ۱۶ ماه مه سال ۱۹۹۷ تنى چند از جان دربردگان در كاخ سفید به حضور  پرزیدنت كلینتون راه یافتند تا شاهد معذرت خواهى رسمى رییس جمهور آمریكا باشند. پرزیدنت در پاسخ سخنرانى تاثرآور “هرمان شاو” یكى از بازماندگان گفت: “….. براى ما امكان پذیر نیست آنچه را كه انجام شده است عوض كنیم، لیكن مى توانیم سكوت را بشكنیم، مى توانیم از روى برگرداندن از حقیقت دورى كنیم. مى توانیم مستقیم در چشمهاى شما نگاه كنیم و از طرف تمامى مردم آمریكا بگوییم كه آنچه را كه حكومت آمریكا در حق شما روا داشت شرم آور بود و من از آن بسیار متاسفم.”.

زورگویان هرازگاهى پس از فشار دادن ملتى در تنگناى درماندگى و عقب افتادگى در بازى تازه اى كه در پیش دارند، از گروهى، جامعه اى یا ملتى، عذرخواهى كرده ساز دیگرى كوك مى كنند. سرمایه هاى ملی، نیروهاى انسانى كارآمد و ذخایر كانى گرانبهاى آنان به بهاى كم تاراج و نیازمندیهاى دارویى، ترابرى و قطعات صنعتى، نظامى را به چندین برابر ارز پرداختى در قبال نفت یا مواد خام دیگر بازپس مى گیرند و در این میانه آنچه دیدنى است ژست هاى انساندوستانه، آزادیخواهانه و آزادى بخشانه ایست كه به خود مى گیرند. خود را برتر مى بینند و به خود اجازه مى دهند به مقدسات باورها و هویت ملی دیگران توهین روا دارند، بهترین چهره هاى فرزندان توهین دیده را به كار گل وامى دارند و در پس انتظار طوﻻنى زمان آنها را از نیروى ابتكار جوانى سترون و پیر مى سازند و نمى خواهند بدانند، وقتى كسى را به كار نه دلخواهش وامى داریم، او را تحقیر كرده ایم، در حال كه به میل خود كار كردن، پایه  تمدن است.

**********

Houshang Saranj – Toronto