جرقویه

 

 

هوشنگ, سارنج

هنگامیکه , خود را از گرفتاریهای شهر و شهر نشینی می رهانی و در بامدادی تاریک و آرام؛ در راهی به سوی آرامش, کویری پا می گذاری ؛ از هرای اهنکوب, آدمیخوآر ؛ می آسایی و می بینی چه پاکیزه و نرم؛ خورشید از پشت, کوتوله کوه های خاوری ؛ سر بر می کشد .

سد و ده کیلومتر به راه, نیمروز, سپاهان؛ راه نوردی به پاره ای از کویر, نمک؛ در آرامجای جرقویه ؛ می رسیم. “جرقویه “یا گرکویه (گبرکویه )در گویش, بومی زیر یا پایین ….چم (معنی )می دهد.که یادآور, دوران, زندگانی آتشکده سازان, خدا باور و گرامی داران, آتش, پاک کننده ؛ نماد, نور و روشنایی و پاک اندیشی بوده است.  گرکویه با پهنای ۶۴۵۰ کیلومتر, چهاربر؛ اپاختر به جلگه ی رودشت, کوهپایه از نیمروز به آباده از خاور به ابرکوه و از باختر به قمشه ؛ می رسد.  کنون, گبرویه ی بالا “حسن آباد “و جرقویه ی پایین؛ محمد آباد است. مهمترین روستاهای گرکویه؛ حسنآباد -مالواجرد-پیکان-نیکآباد – نصرآباد -رامشه و دستجرد است .(ص ۶۷۱۹ دهخدا )و در چند کیلو متری رامشه شکآر گاهی بوده که آنجا گور خر یافت می شده است.

در آن سر زمین, فرو نشسته در شن های روان؛ کودکانش با اسبان, رویایی ؛ بر دشت, نمک, زادگاهشان؛ رد , ” بهرام, گور ” را می تازند. و زیر سایه سار, تل خشت های کاخ, “کوچ کوچی ؛ (کوشک, کوچک )گرمای خشکسالی یازده هزار ساله را از پیکر هاشان می زدایند؛ جایی که روزگارانی درای شتران, از راه, جاده ی ابریشم رسیده ؛ خواب, نیاکانشان را بهم می آشوبید . آنان ؛ هنوز شکوه, سر زمین, سبز و آبادشان را در افسانه ها یی به گویشی از زبان, پارسی پهلوی باز می گویند. آنجا در سرزمین, خداباوران, اهورایی؛هنوز ریشه هایی از گلدسته های نیایشگاههایی ؛ در ویرانه سراهای خاکی ؛ سر سخت ؛ پا بر شانه ی تپه سنگهای از هم دریده و دیوارهای آ سمانسای کله های افراخته در باز مانده ای از روزگاران ؛ ” آذر خواران ” خود می نمایند. تا آنجا که ؛ نزدیک, چشمه سآران, فرجودی (معجزه ای )شیرین آب ء در نمکزار,کویر؛ نیایشگاه واره ی ” حضرت ” که گورخانه ای هم نمی نماید؛ و دیگر چهار تاخی های گلدسته ای ویژه ی پرستش ؛ پا بر جاست.

. شهر, گرفتار در زنجیر, بندگی سیاه کوه های نایین و آباده و قمشه و خشک تالاب,گاو خونی (۳۰ در ۵۵ ک.م.م )و نمک های تراویده از دشت, نمک ؛ است. دشت, نمک ؛ به گستره ی دویست کیلومتر, چهاربر با دارایی بی کران؛ از خشکساری و دودلی میان, شوره ساری یا خرمی گیاهی ؛سده های بسیار است که مردمانش به پیشگیری از جویدن, بیشتر, زمین و گیاه ؛ از بادهای روبنده ی خاک , زندگی بخش ؛ با مارهای خزنده ی ماسه های روان ؛ جنگیده اند.

تا رسیدن به شنتپه های بلند و نرم و خشک ؛ و آبهای نمک ساز ؛ ا ز میانه ی تکدرختان, در هم پیچیده ی تاغ -گز -قیچ -ارژن و انجیر و پسته ی کوهی ؛ باز مانده ی دوران, سبز , آن سرزمین , پاک ؛ بایستی گذر کرد.

مهازی (معما ری ) کویری با آسمانه هاو دیوارهای خشتی ؛ جامه نو می کند و خاکهای کهن بر پیکر, سازه ها؛ تراشیده می شوند. و گنجینه های بجا مانده در آن شوره سرا؛ مردمان, آن سامانند که دلیر و راستکارند و زندگی را در شکیبایی و شرفمندی کار, پر سختی ؛ می آفرینند. و رد آنرا در کارگاههای خورجین بافی – فرشبافی -گلیم بافی ؛ می بینیم؛ که بافنده ی سالمند ؛ بر پهنای کار سه بار ؛ با دستان, کار آفرین ؛ نخ, پود را از لای تارها می گذراند تا یک رج به دفتین کوبش برسد. آن مردمان, بزرگوار ؛ با آب , اندک و جنگ, همیشگی با باد , پیوسته و شنهای روان و تابستانهای بلند , کویر, نمکزار؛ زندگی را پاکیزه می گذرانند. سیمان می رود با هنبازی آهن و آجر آدمیان را از فره شبهای کویری و ستاره بارانش باز دارد. روستاهای کم زندگانی اوباریده (بلعیده ) با دم, زهر آگین, باد, روبنده مهر, نامهای تاریخی دارند . ینگه باد- خارا- مالواجرد- رامشه- اسفندران- ….فیض آباد هم یاد آور , زندگانی تیره ای از عربهاست.

ایرانگردی را بایستی روایی بخشید.آفرینش های دستی هنری هر گوشه از ایران ؛ زیر, غبار , فراموشی؛ندانی؛ بدانی ؛ نشسته است. هر آنچه از زیر, پنجه های سازندگان, انسانی ؛ بیرون آید؛ آفرینش است؛ آغاز, بنیانگذاری نو آفرینی و اندیشه وریست. از هنر های دستی بومی پشتیبانی کنیم. نجابت و بزرگمنشی آنان را ارج نهیم و نگذاریم در سایه ی سردی و بد نگرشی ؛ در گمنامی بپوسند. هنروران, سر زمین ما ؛ نیازمند, یاوری برنامه ریزی شده اند.
این دیدار ارزشمند را خانواده ی عزیز, عالمشاه به من بخشیدند.
اصفهان ۱۷/ ۱۰/۹۶

هنرمند سرا و اقامتگاه, بومگردی “آلمن ”

اصفهان, حسن آباد, جرقویه , خیابان, استقلال – کوچه شهید جمشیدی -کوچه شهید حسن فاطمی -پلاک, ۲

تلفن : ۹۱۳۲۸۶۷۱۱۲ —–۰۹۳۳۸۷۴۵۳۴۰