هوشنگ سارنج
آدینه روزهای مسجد سلیمان را، جان به سر سبزی و سایه گستره های پهن درختان کنار (با ضم ک ) ، در میان زمرد جالیز های کاهو ، و بوی خوش گلهای باقلا، می سپردیم و گاه ، بر سریر بند میزان، ، در بامدادی خنک، شانه بر، آفتاب ، ناشتایی ی قلقل، آمیخته با سر شیر ، همراه خانواده های نژاده ی یدالهی و نیکخواه، جشن، می گرفتیم. ازشهر های دیدنی و زیبا، در بافتی، ویژه، شهر ایزد بانوی آب آفرین (تشتر) است.
گروهی باور دارند که شوشتر را ، شوشین دخت، همسر یزدگرد ساسانی ، آنجا، ساخته است. و فرا سوی شوش، بیشه زاران بس ، جانمند و پایدار کنار، بوده است . از دروازه ی شوش ( شوشدر )که به شهر پای می گذاریم، چشم ، بر پهنای آرام و پر آبروی کارون و بند میزان، می گشاییم.
ایرانشناس بزرگ ، گیریشمن ، نوشته، ماندگاری انسان، در شوشتر، ده هزار ساله است. والتر هینس ، عیلام شناس هم، باورداشت؛ شاید شوشتر، همان، آدامدن عیلام ، باشد. و کاوش های باستانشناسی، در تل ابو چیزان ، هم رد پای هفت هزار ساله را، نشانگر است. کارون به شوشتر که می رسد؛ و به بند میزان، که سازه ای سنگ و ساروجی ی چند دهانه و دست ساز است؛ آب را به دو شاخه ی گرگر (دودانگه) و شطیط (چهار دانگه) بخش میکند.
بر سر شاخه ی گرگر، آبشارها و زیباترین و کهنترین، سازه های آب و بند و آبگذر های زیر زمینی و اس آبگردهای هر سازه ی آبچرخ ،با دست توانمند انسان باستانی ، در آبکنار کارون، آفریده شده ، که شگفتی آفرین ترین، همان، آبگذر گرگر است که، نخستین، دگرگونسازی دست ساز بشری بر روی زمین ست. شاخه ی چهار دانگه (شطیط )هم، از بند بزرگ ، شناسیده به شادروان شاپوری (پل-بند قیصری )می گذرد تا، زمینهای غرب ششتر را آبیاری کند.
بالا دست شادروان، شاخاب دآریون ( دارا، داریوش ) هم از پیکر کارون می گسلد. هر سه، پس از چرخیدن پیرامون آبخست ( جزیره ) ی میاناب و آبیاری آن، در نیمروز (جنوب )شوشتر، جایی ، به نام بند قیر ، بهم ، می پیوندند و رودخانه ی دز هم به آنها پیوسته، با نام کارون بزرگ، به سوی اهواز ، پیش می رود. تا پیوستن به اروند رود و سپس ، خلیج پارس. بافت کهن و زیبای شوشتر، در آغوش شاخابهای گرگر و شطیط و داریون و رقت، بر پای است. که در گذشته، دو بخش ” کهواز ” و ” مو گهی ” می نامیدند و چهارده برزن بوده است. بافت بر پایه ی نیازهای زندگانی روزمره ی بشر گذشته ، سامان یافته، کوچه های باریک با دیوارهای بلند سایه ساز و خانه های دو یا چند اشکوبه ،کنار سایه بانهای گرما شکن، و سردابه ها و شوادانهای روز خواب ، در زیر تمامی خانه ها ی به هم راه دآر هر برزن ، که راه گذر ها ، تا، کرانه های رود خانه پیش می روند.
این شبستانها، و گذرگاه ها چند کاره، هم گرمای جانکاه خوزستان را با ، هوای خنک زیر زمینی و بادگیری هواکش های خود، در هم می شکست و هم گریز گاهی ، برای روز های مبادی جنگها، بوده است. نمونه ی آجر چینی ی یکتا “خوون چینی ” را در دزپول می توان دید . که آجر کاران ، گلکاران ،گچکاران و استادان والادگر (بنا) از خاک چه افسانه های دیدنی به یادگار نهاده اند.
**********
تورنتو
١٦ دساامنر ٢٠١٣