هوشنگ سارنج
آدمی تا آن هنگام که خود را , پاره ای از خدا می داند؛ پیشرفت می کند و آغاز فرو ریختن دیوارهای آن پندارمندیها, و نا بودیش, خود را , خدا دانستن است. من در کویر بالیده و تشنه ی هر دانه ی باران جانبخش رهایی, که در لالایی ی داستانهای پر کشتار ستیزه گران آب , خفته ام و نیاکانم تا فاصله ی ماه , به جستار رگه های آب دل خاک سنگلاخی را کاویده و کاریز ها بر آورده اند؛ با دیدن رودخانه ی می سی سی پی , دلم فرو ریخت و پایم لرزید. رودخانه که نه, دریایی پهناور , با شناور های اقیانوس نورد و نفتکشهای غول پیکر و ناوهای جنگی , با کرانه های پر پالایشگاه نفت و نیشکر و دیگر کارخانه های زیر ساختی .
می سی سی پی (رود بزرگ – مرد پیر) با ٣٧٦٦ کیلومتر درازا , و در جایی ٥٩٠٠متر پهنا, از گستره ی آبخیزداری و زهکش سه میلیون کیلومترمربعی , بین کوهستانهای آپا لا چین و راکی, سالانه ٥٥٤ کیلومتر مکعب , آب شیرین به خلیج مکزیک می ریزد. این رود , پیوسته با خود نعمت باروری خاک را می آورد . آب از سر چشمه روشن است اما پس از گذار از آبکند ها و بند ها و بامرودهای کشتی گذر و ریزش از آبشارها , گل آلود و ترسناک می شود. رودخانه ی اوهایو در کایرو به می سی سی پی می ریزد و میزان آب دو برابر می شود. دشتهای پهناور کشاورزی, دست آورد سیلابهای گلانباشت, آغاز می شوند, همراه دره های حاصلخیز به پهنای هشتاد کیلومتر .
رود به جلو و عقب , راست و چپ, این دشتها, می چمد و گاهی چنبره ی خود را هم, می برد؛و نعل اسبی , می سازد. درین رفت و آمد ها ,و پیچ و تاب ها, لای و لجن بر هم می انبارد تا زمینه ی کناره های خاکریزی و بندر های طبیعی بسازد. هشتاد کیلومتر بالاتر از گرینویل رود آرکانزاس, و همچنین در شمال ما رکز ویل لوییزیانا ,رودخانه ی سرخ , افزوده می شود. شهبندر نیواورلینز ( نیو آورلیان ) مرکز ایالت لوییزیانا, ترانه ای حماسی , در تاریخ آمریکا , جنگهای داخلی و برده داری, تفکر بر انگیز و دیدنی است. بخش شمالی و بالاتر از آب, برزن فرانسویها, موزه ایست تاریخی و زیبا, بازمانده ی معماری اسپانیایی و فرانسوی با قدمتی دویست تا سی سد ساله. دست نخورده و زنده , یادمان دوران استعماری و برده داری . آمریکا, همه جایش , انگ دوران سخت ستمگری اشغالگران اروپایی و پاکسازی بومیان را بر پیشانی دارد, اما , نیواورلینز , نخستین بندر بر آمده بر مصب رودخانه ی می سی سی پی, جای دیگریست.
نیو اورلینز (ٔNew Orleans) شهری شعا عی , در راستای شمال شرقی , همانند پنجه ی باز دست, بادبزنی, یا , دم تا وو سی , بر چم رودخانه ی بزرگ روییده است. آنجا ایالتی مرده ریگ مانده از دوران برده داری و کشتزارهای پنبه و نیشکر با شست در سد سیاهوست در چنبره ی مردابها و گستره ی مصب رودخانه ی بزرگ است. نیو آورلیان, شهر بر گزاری کارناوال مآردی گرا یکی از چهار کآرنا ول بزرگ جهانی هم, می باشد. نیواورلینز , پس از جنگهای داخلی و پیدایی نفت و گاز , پیشرفتهای فراوان کرد ؛ اما, نظام سرمایه و توان مالی که سر در زمین و زمینداری بزرگ مالکان دارد در دست نوادگان همان کسانیست که نسلهایی را جویدندو سوزاندند . اکنون هم سیاهپوستان, با وجود دانشگاه های پر و پیمان و برجستگان دانشی آن تبار, دستی در, دارایی ندارند. بیشتر پادوی کارهای سیا هند. چنان یادمان تیره ی گذشته , بر در و دیوار و زیباییهای گذشته, نشسته است ؛ که سخت رنگ می بازد. خیابان بوربن و جشنهای باکوسی ی همیشگی ی آن, یاد آور حسی زنده از گذشته ای بر باد رفته است.
هر ساله, در جشنهای موزیک و پایکوبی, مردم, از گوشه و کنار سر زمین آزاد اندیششان, گرد می آیند, تا , حس نفرت از گذشته را در خشمناکی کوبه ی تبیره ها همراه نعره ی شیپورهای فستیوال جهانی فریاد بکشند. همه کس, در روشنان شبها, در پی شور و حال گرد همایی اندوه گساران اند. پیر و جوان عاشقند و بی ترس از رسوایی, شبها, بر بالکن های اشکوبهای دوم , می ایستند و بر سر رهگذران , گردنبندهای نمادین دلدادگی می افشانند.پیاله فروشیها, جامها را لبریز می کنند و شبروان با ده پرست, آشامنده اند و پایکوبان مست. دیسکو ها سر شا ر از دود و دم, و کوبش طبلها , فرا خوان. تمامی خیابان یکجا, فریاد شادی می کشد و همه چیز در سایه ی آشام و پایکوبی است. نسل سیاه, هم , آزادی پس از مرگ برده داری را, در جامه ی خود فرسایشی, با, نوشدن باده و خلسه ی دود زهرناک معنی , می کند. آن کس که , دستی در نواختن سازی دارد ؛ با دمیدن در ساکسیفون یا ترمپت یا کلارینتش, زیبا, ….با کلاه چرخان, یا سطلی در پیش پای , خواستار روشن شدن چراغ فتوت رهگذ رانست . گویا, زنده بودن شبانه ی آن شب شکاران روز خواب , آواره در آزادی , چشم به سخاوت تشنگان مستی , دوخته اند. کوی و برزن, در موج توریست, که گام به گام در ثبت و جاودانه سازی تصویر های معنی دار رنگارنگ , می کوشند؛ لپر می زند.
همگان در پی آغشتن به دیرینگی هستند. ارواح خسته, به دنبال دستاویز بازگشت به گذشته , با درمانگر فراموشی و تخدیر و کرختی ی باده , می گردند. انبار های کهنه ی پشت با رانداز ها , هم, خمیازه ی مستانه ای هستند؛ که با مهر دویست سی سد , سالگی ی ساختشان , رستوران و بار , یا, دیسکو , شده اند. سازه های سالمند, شناسنامه ی برنجین , دارند. در محله ی ” دزدان دریایی ” پلاک خانه های ” ویلیام فالکنر ” و ” تنسی ویلیامز ” دو نویسنده ی آمریکایی دیدنیست. بازار خرده فروشان, هزار هزار, آدمهای له شده ی بریده از فرهنگ شهر سالاری, کالاهای بنجل می فروشند. شهر در تب درآمد بی سختی , می سوزد …عریانی و فرو رفتن در لجه ی اعتراض,, موسیقی فریادی و شلنگ اندازی است. روز که آفتاب , بر پهنه ی مردابهای پر تمساح و بر سریر درختان سرو مرداب, می گسترد؛ روسری بلند سرخسهای اسپانیایی, در نسیم, می تابند؛و بلوط های ١٨٠ ساله , تنیده در مگنولیا وسدر و گلهای توری, …یاد آور دزدان دریایی و مخفیگاه دنج, ارواح خسته و شوخ مزاج است . جو سرخه در پهنه ی دست نیافتنی مرداب و سوت کشتی ی بخاری و هاکلبری فین و ریشه ها یادواره ی دوران شوم برده داری هستند.
**********
٢٨ ١گست ٢٠١٤
تورنتو