هوشنگ سارنج – تورنتو
نوروز باستانى در بهاران خجسته باد!
نوروز، نماد چیرگى زندگانى، روشنى و پاكى بر مرگ و نیستى، تاریكى و ناپاكى است. همه چیز در بستر زمان، دگرگون مى شود. جشن ها و مراسم آیینى نیز، همگام با انسان تغییرپذیر، رنگ هستى مى گیرد، برمى آید، فراگیر مى شود و سرانجام، سر بر بالین شرایط و امكانات روزگار، معنى و تفسیرروز پسند یا در مقطعى رنگ باخته، منجمد و فراموش مى گردند.
نوروز برجسته ترین جشن از گروه جشن هاى ملی ایرانیان است كه تبار آریایى از نسلی به نسلی دیگر انتقال داده و پس از دورانهاى فراوان رنگ ملی و همبستگى قومى به خود گرفته است. آنچه مسلم است، این جشن بزرگ فراگیر، ریشه در باورهاى اقوام آریایى بالیده در آغاز عصر كشاورزى دارد. مردمان رو به افزایشى كه در مناطق معتدل كناره هاى دریاى مازندران ساكن شده بودند، در سرزمین هاى سغد و خوارزم و سیستان، خاور، و دورتر، پادوكیان و ارمنى هاى باخترى، كه هر ساله به یمن فرا رسیدن فصل كشاورزى و به منظور بزرگداشت و احترام به مظاهر طبیعت- زمین، خورشید، گیاه…. فرا رسیدن سال نو را در شكل “جشن نوروزى” شكوهمندانه جشن مى گرفتند.
در افسانه ها و داستانهاى اسطوره اى، ایرانیان، آنرا “نوروز جمیدى” نامیده اند و آن جشنى است كه همه ساله در روز اول فروردین ماه خورشیدى هنگامى كه خورشید به نقطه اعتدال ربیعى مى رسد و از برج حوت (ماهى) به برج حمل (گوسپند) در مى آید و سال نو مى شود، بر پا مى گشته است و هنوز بین ایرانیان و پارسیان هند معمول است و غالبا تا روز سیزدهم ادامه مى یابد. این جشن مى تواند به دوران پیش از سلسله پیشدادى و كیانیان بازگردد، روزگارى كه مردمان آن خطه سال دو فصلی یعنى زمستان ده ماهه و تابستان دو ماهه داشتند و بعدها سال به دو فصل تابستان، هفت ماهه – فروردین تا آبان- و زمستان پنج ماهه – آبان تا فروردین – تقسیم شده بود. پیشرفت دانش گاه شمارى و نیاز جامعه كشاورز به زمان مناسب كشت و داشت و برداشت، آنان را بر آن داشت تا سال را به چهارفصل سه ماهه بخش بندى كنند. آغاز فصل بهار و هنگام رویش گیاهى و بیدارى طبیعت و فراوانى نور خورشید و گرماى حیاتبخش را با جشن هاى نوروزى و “سال نو” شروع مى كردند.
در استوره هاى كهن یونانى – رومى هم آمده كه از ۲۵ مارس تا ۲۸ آن برابر با چهارم تا هفتم فرودین ماه در آن دیارها نیز در بزرگذاشت “سى بل” مادر خدایان و الهه آتیس جشن هایى برگزار مى شد. زرتشتیان، كه خود را پیرو زرتشت – سده ۶ و ۷ پیش از میلاد و به روایتى ۴۵۰۰ سال ق.م – و كتاب اوستا، مى دانند، همواره به برگزارى جشن هاى نوروزى، مى پرداخته اند و همیشه سه اصل پندار نیك، گفتار نیك و كردار نیك در این جشن ها انعكاس داشته و برپایى آن بازتابى از باورمندى به پیروزى اهورامزدا بر اهریمن كه نماد روان خبیث و اصل شرارت و تاریكى و ناپاكى است – بوده است.
در گذشته هاى دور تاریخى بنا بر گزارشها مدت برپایى جشن هاى نوروزى از یكماه تا دو هفته نوشته شده است. ابوریحان بیرونى – در كتاب گرانمایه آثار الباقیه عن القرون الخالیه – نوشته است: بعد از مرگ جمشید پیشدادى جشن هاى نوروزى به شش دسته پنج روزه، مخصوص طبقات اجتماعى تقسیم شد كه آخرین پنج روزه، ویژه عوام و به نام “نوروز عوام” نام داشت و پنج روزه مانده از سال كه بعدها در تقویم جلالی به شش ماه نیمه نخستین سال افزوده شد – شش ماه سى ویك روزه – “جشن پنجى” یا “اندرگاه” یا “پنجه دزدیده” یا “ایام مسترقه” بر پا مى گردید و در آن پنج روز، حاكمى موقتى به نام “میر نوروزى” یا “حاكم پنج روزه” یا “كوسه بر نشین” برمى گزیدند كه مردم كوى و برزن همراه با وى به آوازخوانى و دست افشانى و هدیه دادن مى پرداختند و مى تواند “حاجى فیروز” امروزه، بازنمایى از آن “میر نوروزى” باشد.
از كارهاى چشمگیرى كه از گذشته به جا مانده، رسم خانه تكانى و تمیزكارى بنیادین كاشانه هاى ایرانیان است. بعد از اسلام هم با اضافه شدن نام هفت روز هفته به گاه شمارى ایرانى چهارشنبه سرخى یا سورى و زیارت اهل قبور در پنجشنبه آخر سال به جشن ها افزوده گشت. گذشته از رسم تدارك غذا و نوشابه و میوه جهت ارواح در شب آخر سال.
رسم سبزه سبز كردن نیز یادگارى از روزگارانى است كه ایرانیان یكماه پیش از نوروز در میانه شهر زیستگاه خود دوازده ستون از خشت خام بر پا مى كردند و بر هر ستون گونه اى غله شامل گندم، جو، برنج، باقلا، كاجیله (كاوشه – گلرنگ)، ارزن، ذرت، لوبیا، نخود، كنجد، عدس و ماش مى كاشتند و روز ششم فروردین ماه آن سبزه ها را چیده و با شادمانى و سرودخوانى به اطراف مى پراكندند. ابوریحان گوید: – ایرانیان هفت صنف از غلات در هفت استوانه بكارند … امروزه مى توان پذیرفت كه سفره “هفت سین” یا به روایتى “هفت شین” یا “هفت چین” نمادى از آن رسم قدیمى باشد.
امروزه ایرانیان سفره اى سفید مى گسترند و بر آن هفت گونه روییدنى : گندم – نماد زایش و سرسبزى و حیات نو. سمنو – نماد شهد و سماق – نماد رنگ طلوع خورشید و پیروزى نور شیرینى زندگى نو پا. سیب – نماد تندرستى و زیبایى. سنجد – نماد عشق و وابستگى. سیر – نماد دارو و درمان و پزشكى. بر تاریكى. سركه – نماد سالمندى و پیرى، فرهیختگى و سنگینى. همراه با اضافاتى از جمله ماهى و تخم مرغ و شیر و سكه و كتاب آسمانى مى چینند كه هر كدام تفسیرى در اندیشه سفره چینان دارد. آنچه گفتنى است، فراسوى برگزارى این جشنها، در هر شرایط زمانى و مكانى باید هدف، ایجاد همبستگى، اتحاد، آزادگى و آزادى گفتار و پندار همگان باشد.
بر پا داشتن بازارهاى داد و ستد نوروزى و پایگاه ها و كانون هاى فرهنگى برون مرزى، مى تواند به چرخش بهتر اقتصادى و باﻻ بردن سطح آگاهى و شناخت عمومى اقلیت هاى قومى كه در بافت جامعه جهانى مهره اى بجا و ارزنده مى باشند، یارى برساند و نقشى سازنده بازى كند و به جاى ایجاد درگیرى هاى موضعى بر مدار خود بزرگ پندارى تشكیلاتى و سیاسى كردن چهره جشنواره هاى هویت ملی و سمت و سو دادن جنبه هاى ساده و آرام – فرهنگى به آغوش خودمحوریهاى حزبى، در راستاى رفع عقب ماندگیهاى ارزشى و بدست آوردن حقوق پایمال شده انسان سرگردان و جویاى آرامش، گامهاى موثر و سازنده اى بردارند. نوروز نماد چیرگى زندگى، روشنى و پاكى بر مرگ و تاریكى و ناپاكى است، انسان فرهمند نیك اندیش، همواره، بذر شادمانى و توانمندى جسمى – روانى را بر كشتزار جامعه بشرى مى افشاند.
نوروزتان خجسته!
***************
Houshang Saranj – Toronto