هوشنگ سارنج
“كریسمس بهانه خوبیست در راستاى دشمنى ستیزى و اتحاد و همبستگى همه ملل با هر گونه اندیشه آیینى و مذهبى”
بدون تردید حضرت عیسى (ع) یكى از برجسته ترین معلمان اثرگذار تاریخ حیات بشر بوده است. مسیحیت كه آیینى مذهبى و گسترده بین اقوام گوناگون مى باشد، بر پایه آموزشهاى اخلاقى و راهنمایى هاى شیوه زندگانى وى بنیاد و پا گرفته است.
پاره اى مردمان از پیروان این آیین باور كرده اند كه عیسى پسر خداست و بر پایه همین باور او زنده جاوید خواهد بود و پس از مصلوب شدنش، از سوى خداوندگار جهان به آسمانها برده شد و سرانجام براى هدایت فرزندان گمراه آدم به زمین بازخواهد گشت. از كودكى وى اطلاع مستند چندانى در دست نیست.
آنچه وجود دارد بر پایه نوشته هاییست كه در چهار كتاب انجیل عهد جدید به نام هاى “متى” “مرقس” “لوقا” و “یوحنا” وجود دارد. این كتاب ها بعد از مصلوب شدن حضرتش بوسیله چهار نفر از پیروان او نوشته شده است.
به نوشته كتاب هاى “متى” و “لوقا” آن حضرت در بیت لحم فلسطین بى آنكه پدرى داشته باشد از مریم باكره به دنیا آمد. آفرینش وى همچون حضرت “آدم” پدر نخستین بشر قلمداد شده است. طبق روایت لوقا، مریم باردار همراه یكى از بستگانش – یوسف نجار- براى امر سرشمارى كه به دستور امپراطور روم و فرمانرواى فلسطین اجرا مى شد، به شهر نیاكان خود آمده بود و به علت كمبود جا و مكان در ستورگاهى، سر پناه جستند و عیسى در آخورى از همان مكان پا به عرصه هستى نهاد.
در كتاب مقدس مسیحیان آمده است: … در كشتزارى نزدیك آن مكان چوپانان گوسپند مى چرانیدند، ناگاه بر پهنه گسترده آسمان درخششى تابناك زد و در آن روشنا، فرشته اى آشكار گشت، فرشته چوپانان را گفت: “مهراسید كه من شما را و همه مردم را مژده اى بزرگ آورده ام، چه امروز در میان شما و شهر داوود، رهاننده اى به جهان آمده است كه مسیح آفریدگار است….” پس ستاره اى درخشان بر فراز بیت لحم پدیدار گشت… پس سه مرد خاور زمینى از دانشمندان دینى به نزدیك هرود، شاه یهودیه آمدند و از وى جویاى نوزاد بیت لحم شدند و گفتند ما ستاره او را در سرزمین خویش دیده و به دیدارش تا اینجا آمده ایم. …. آنان به اشاره هرود به بیت لحم رفتند و به دیدار نوزاد نایل آمدند. پس هدایایى از زر و سكه و دیگر اشیاء گرانبها پیشكش كردند…. تولد مسیح را برابر با ۵۲ دسامبر دانسته اند و گروهى نیز روز ۱۲ دسامبر كه برابر با آغاز فصل زمستان مى باشد را زادروز مسیح مى دانند. این روز آخر فصل پاییز و شبش طوﻻنى ترین شب سال است و “شب یلدا” نامیده مى شود.
این جایگزینى و نامگذارى هم ریشه در شیوه زندگانى انسان دوران شبانى و كشاورزى دارد. كه روزهاى بلند و آفتابى را دوستتر مى داشتند چه از فرداى شب یلدا، روزها بلندتر و بلندتر و آفتابى تر مى شوند و آن آغاز را جشن مى گرفتند. و رومیان قدیم هم آغاز طوﻻنى تر شدن روزهاى آفتابى در پیش یا زادروز خورشید و “زادمهر” را جشن مى گرفتند و بدان مناسبت به یكدیگر هدیه هایى مى دادند و امروزه رد پاى آن در هدایاى جشن كریسمس – “كریست” به معنى مسیح و “مس” گونه اى از آداب كلیسایى است.- دیده مى شود: كه باز این هدیه ها، كارى نمادین، از چشم روشنى هاى آن سه مرد روحانیست كه تقدیم نوزاد مقدس (عیساى مسیح) نمودند.
“كنده درخت” سوزان هم بازمانده یكى از همان جشنواره هاییست كه از دیرینه شمال اروپا به مسیحیت راه یافته است. اندیشه درخت كریسمس از آلمان و “سانتوكلوز” یا بابانوئل هم نماد “نیكوﻻى مقدس” در آیین كلیسا مى باشد. در بخش آمریكاى مسیحیت بابانوئل چهره اى پروار و خندان دارد كه سوار بر سورتمه اى كه گوزنهاى شمال آنرا مى كشند، پدیدار مى شود و به بچه ها هدیه هاى فراوان مى دهد.
عیسى از آغاز تولد، بخاطر بخطر افتادن منافع گروهى از فرمانروایان و ملایان یهودى، دشمنانى داشت. نخست هرود از ترس اینكه مبادا، آن شاهى كه آن سه مرد روحانى از پیدایى او سخن رانده بودند همو باشد و بزودى بر قلمرو او سلطه یابد، در اندیشه از میان بردن او برآمد.
در نتیجه دستور به قتل عام تمام كودكان خردسال از دو سال به پایین را صادر كرد. اما مذهبیون مى گویند خواست خدا بر بقاى مسیح بود. و هنگامى كه عیسى تعالیم دینى خود را آغازید فرمانروایان رومى و نیز پیشوایان مذهبى یهود كه باز از به خطر افتادن موقعیت هاى خود مى هراسیدند، در اندیشه نابودى عیسى برآمدند. عیسى كه بنیاد آموزشهاى وى بر مهربانى و دادگرى و اطاعت از ده فرمان حضرت موسى هم قرار داشت انگیزه دشمنى پاره اى یهودیان قشرى را فراهم آورد. پاره اى دیگر از یهودیان وى را شاه انگاشته، زیر پاى او را با گیاهان و جامه هاى خویش آذین مى بستند و او ناراحت از این اعمال مى گفت: “من تنها در اندیشه ایجاد خدا باورى هستم و بس.”.
پیروان وى باور دارند كه هرازگاهى دست به معجزاتى مى زد، شفا دادن بیماران، بینا ساختن كوران، بر روى آب راه رفتن و یكبار هم مرده اى را زنده كرد. این همه دشمنان را بر آن داشت كه قصد جانش كنند. سرانجام به دنبال دسیسه چینى هاى فراوان و دشمن سازى، یكى از پیروان او، یهوداى اسخر یوطى كه با سى سكه نقره فریفته گشته بود جاى او را كه در باغى به عبادت بود به دشمنان یهودى نشان داد. نگهبانان معبد یهودیه بیت المقدس به آنجا ریختند و دستگیرش ساختند. سپس وى را به جرم واهى كفرگویى محاكمه و محكوم و به دست دژخیمان رومیانى سپردند و آنان نیز آن شریف خدمتگزار و مروج مهربانى را بى گناه بر تپه جلجتا مصلوب ساختند.
از اینهمه آنچه برمى آید، آنكه مسیح و دیگر مقدسان كه امروز عینیت ندارند و وجود خارجى. تنها پایگاه هاى فكرى و نمادهاى اخلاقى در باور و ذهن مردمانند و انسان سرگردان و نیازمند، مى تواند از این پایگاه هاى هادى، رهنمود بگیرد و بر پایه آموزشهاى راهنمایانه خویشتن را از گناهكارى و خلافكارى دور سازد و به دور از هر گونه جبهه گیرى و دخالت ورزى در شیوه زندگانى دیگران، آسوده زندگى كند. و با دخالت دادن اندیشه هاى باورى و سیاسى كردن آن موجب جدال بیش آدمیان نشوند.
هر كس به میزان شعور، آگاهى و دانش خود، خداشناس است. داستانهایى هم كه درباره پیدایى مقدسان بوجود آمده گونه اى از برداشت “وحدتى” و هستى خدایى است. و به قول شاعر اندیشمند پارسى گو: “چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.” كریسمس بهانه خوبیست در راستاى دشمنى ستیزى و اتحاد و همبستگى همه ملل با هر گونه اندیشه آیینى و مذهبى.
********
Houshang Saranj – Toronto