هوشنگ سارنج – تورنتو
هر بلایى كه بر سر آدمى فرود آید ,به پندار و كردار خودش بستگى دارد
آدمى، یگانه آفریده ى زنده ى روى زمین است كه توانسته با “فراگیرى” و “آموختن” كاربرد مفید موادى كه طبیعت در اختیارش نهاده را، در راستاى زندگانى آسوده تر و روند رو به زیبایى آن، به كار گیرد تا نیرومند و خوشبخت تر پیش رود و تمام این راهكارهاى دگرگونسازنده ى فراچنگ وى در زمینه ى زبان و خط و بینش و دانش و هنر و فن آموزى ابزارسازى و تكامل آنها بنیان تمدن است. نزدیك به هفتهزار سال پیش به برترین دست آوردش ” كشاورزى” دست یافت.
با كشف آتش و ساخت و ساز سرپناه و جامه و سلاح و انبارسازى آذوقه براى فصل سرد و نایابى آن، رامسازى جانوران مفید در كشتزار و…. هر روز از پیش به آسایش بیشتر رسید و حدود پنجهزار سال پیش با اختراع خط، گام بزرگى در دگرگونى شگرف زندگانى خود برداشت. فلات ایران و خاورمیانه از كانونهاى تمدن خیز همچون چین و هند و مصر مى باشد. تمدن غربى هم دنباله ى تمدن مصرى است كه نخست به یونان و سپس به روم رفته است.
تمدن جدید هم با كشف قاره ى آمریكا آغاز گشته است، اندیشه آزادى و آزادیخواهى نیز در تمدن غربى شكل گرفت و آرام آرام پس از سده هاى هجده و نوزده و بیست در بین ملتهاى بیدار و آگاه شده توسعه یافت و موج سیطره ى آن هنوز فرو ننشسته است. با نگرش به این پیشگفتار كوتاه و فشرده باید كه شیوه ى اجرایى روند تمدن یا “فرهنگ” فراخور خاستگاه هاى نخستین، همراه دگرگونیهاى اجتماعى در تاریخ برخوردهاى بینشى و باورمندیهاى فلسفى و….. با دیگر ملتها متفاوت باشد. چون الگوهاى فرمانروایى و آیینى، حتى جنسیت درین فرایند دخالت دارند.
هر جامعه پیرو برنامه هاى اخلاقى – هنجار یا ناهنجار – و مرزبندى كاربرد باورمندیهاى پذیرفته یا پذیرانده ى مردمان خود است. همواره در كنار آدمیان خیراندیش و مصلح و انساندوست، دیوسیرتان بهره كش و نامردمى هم بوده اند كه عنان پیچى كرده و به یارى نیروهاى اهریمنى دیگر تسمه از گرده اكثریت كشیده و راه سلطه و استثمار را پیموده اند و این سیرى ناپذیرى و آزمندى از آغاز زندگانى بشر – هابیل و قابیل – رو به توسعه و گسترش داشته است.
ایجاد گروهبندى طبقاتى و جدایى نخبگان – به تعبیر خودشان – و صاحبان قدرت و تربیت اشرافیت خودپندار و شكوهمندى آن و فراهم آوردن و كشت بذر كیش شخصیت و ابرمردان جلالمند در زمین ذهن عوام و ساختار سلسله ى مراتب از خانه تا بیرون و تا باﻻتر، احاطه ى جباریت بر الگوى زندگانى و دخالت هر دم از فراز تا فرود، جانمایه ى كردار و پندارى روباه صفتانه، بر متن تنگ نظرى و خود بزرگ بینى با لعاب مجامله پردازى و ترس و فریبكارى بین بخشى عمده از جامعه ى انسانى شده است، كه با بلوغ آدمى در بهشت آزاداندیشى و پرورش در قلمرو آزادگى فرسنگها فاصله دارد. هر آن جامعه كه در چنگال تظاهر به راستكارى خودكامگان و ادعاى استقلال و حریت گرفتار آید، جز خودفریبى و در سراب زورمدارى تشنه ى خردخواهى ماندن، دست آوردى نخواهد یافت.
در ادبیات پارسى هم كه بخشى از فرهنگ جانمند و میراث گذشتگان ایرانیان است، سرایندگان و نویسندگان نجیب كه ترس از دژخیمان حاكم فرموده به آنان فرصت رك گویى نداده، در تمثیل ها و دیگر آرایه هاى سخن فنى – كنایه، ایهام، استعاره – بسیار در پرده گفته اند. كه آن هم برخاسته از فرهنگ سازش با ناساز در ناچارى بایست بوده است. یعنى در كنار آب گوارا، تشنه مردن. ساده بگوییم، مردمان بر موجهاى دریاى نوع تفكر و یادگیرى و آموزش دوران كودكى در هر مكتب، مى بالند و شكل مى گیرند – كه در بزرگسال دور جستن و ترك آموخته ها، اگر ناممكن نباشد بسى سخت خواهد بود – آن بخش از گرفتاران جهان كه ذهنشان بازتاب برنامه هاى فرا گرفته از « اوى برتر جبار » در تمام دوران حاكمیت هاى خودكامه – هیتلرها، صدام ها- در مكتب كارگزاران امپراطوران قدرت بوده اند، با اندامى كوژیده و همیانى پر خاطره از ستمدیدگى بر ساحل شیرین آبهاى رهایى خیال، لنگر انداخته اند بدانند، با پس زمینه ى خوب یا پیشینه ى بد در آبهاى ژرف نو یافته و ناشناخته غواصى نمى توان كرد. فرهنگ مماشات و دروغزنى، رندى و چاپلوسى، منت كشى و منت گذارى، دو پهلو و كنایى گفتن، ریاكارى و خبرچینى نمودن و… دست كم به شیوه ى شرقى گوش خریدار ندارد. سخن بر سر خوبى یا بدى، سنجیدن و مقایسه ى « اینجا» و « آنجا »، « اینجایى » و « آنجایى » نیست حرف بر ناسازوارى و ناهمگونى « فرهنگها » ست، كه هر ملتى زبان و روش بیان فرهنگى خود را دارد. و تا درهم آمیختگى فرهنگى در دهكده ى جهانى و یكزبانى و تفاهم همگانى زمان زیادى مى خواهد. و تا آن زمان بسا آن ناهمگونیها، دردسر آفرینى ها بكند. تاوان پردازنده، مجرى هر برنامه است. فرهنگ چرخانان بر كنار نشسته اند، هر بلایى كه بر سر هركس فرود آید – از مقوله هاى فرهنگى – بستگى به خودش دارد. گناه كوتاهى و كجروى خود را به گردن دیگران انداختن خردمندانه نیست.
امروزه بخشى از تمدن سلطه گر غرب با تكیه بر تكنولوژى – فن آورى – برتر و جنگ افزارهاى انحصارى و در اختیار داشتن بازوهاى ستم، هم به دنبال بازارهاى فروش كاﻻهاى مصرفى است و هم سر غارت منابع سرشار ارزنقیمت سرزمینهاى تحت سلطه – كه سنت تربیت آزادى در آنجاها وجود نداشته – را دارد. درین میانه، همزبان اخلاق باور و بالیده ى من! مواظب باش بجاى آزادى بیان عقیده و گزینش فلسفه ى زیبا زیستن در دامچاله هاى بى بند و بارى فلسفه بافان غارت جهان فرو نیفتى.
**********
Houshang Saranj – Toronto