آدینه روز نوزدهم, آگست هفت و نیم, بامداد؛ در پیش, گیشه ی پذیرش,بیمارستان, قلب, تورنتو با دو بالم ؛ دخترانم ؛ ایستاده بودم. پس از رسیدن, دا وم؛ به سوی بخش ؛ سلانه سلانه ؛ روان شدم. (کرته گر )جراح مردی هندی بود و پرستاران همه فرشتگان, راستین, زمینی. و تمام وقت دست, دکتر مهران, معمار زاده روی پیشانیم. چرا دکتر مهران, معمار زاده ؟ زیرا او از کودکی ؛ دلباخته ی پزشکی بوده است . تمام , آن دوران و جوانی را به آن پیشه ی انسانمداری ؛باخته بود. هوسناکی یا بهره وری در چنته اش نبا لیده بود. زیر ساخت, اندشه اش بر کار آمدی وی از جنم, خدابا ورانی چونان ؛ ابن, سیناها؛ که در فرهنگ ,نجیب و پاک, نیاکانی پرورده شده بود ؛ می باشد. آنان در ما نگری را گونه ای برجسته از یاری به اخلاق, مردمی باور داشتند. چنانکه دستمزد یا کراپایی ؛ آسان و سا ده چشم می داشتند. فراورده ای روستایی ؛ بر طبقی از باور به دستان, نیروور, طبیب و روانپرداختی مهربانانه ی دو سویه.دکتر مهران ؛ سر پر شوری به درما نگری در راستای کرامت, انسانی دارد. بر جغرافیای مهر, ناب نسبت به بیمار, بی مرز, رنگ یا باورمندیها می رود. کار, بزرگش که از هر در این پیشه بر نیاید؛ روشنگری در باره ی بیماریها ؛ راهکارهای آن و تاریخ پزشکی و کاشفان , این راه, دراز و پر پیچ و خم ؛ می باشد.
برای مردمانی که در چرخه ی ندانستن و چنبره ی خرافه ها گرفتار آمده اند ؛ این نیمی از درمان, درست است. و گزارش کتابخوانی او نیمه ی دیگر, رهاندن از سیاهچاله های ندانمکا ریها ست درود بر وی و آنان که درمانگری را هوسبازانه در نمی نوردند. …….
هوشنگ, سارنج
۱۹ اگست, ۲۰۲۴
تورنتو